معرفی و دانلود کتاب تکثیر نابهنگام یک پنجره که به چشم اندازی در گذشته باز میشد
برای دانلود قانونی کتاب تکثیر نابهنگام یک پنجره که به چشم اندازی در گذشته باز میشد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب تکثیر نابهنگام یک پنجره که به چشم اندازی در گذشته باز میشد
کتاب تکثیر نابهنگام یک پنجره که به چشم اندازی در گذشته باز میشود اثری از رماننویس ایرانی سعید محسنی است. این رمان خواندنی به قلمرو تازهای از روایت داستانی در عرصهی رماننویسی ایران قدم میگذارد. محسنی در این اثر سرگذشت زنی تنها را به تصویر میکشد که یک روز به طور تصادفی دفترچهاش را جایی جا میگذارد...
دربارهی کتاب تکثیر نابهنگام یک پنجره که به چشم اندازی در گذشته باز میشد
کتاب تکثیر نابهنگام یک پنجره که به چشم اندازی در گذشته باز میشد رمان جدیدی از سعید محسنی است. سعید محسنی به عنوان مؤلفی شناخته میشود که علاقهی خاصی به ترسیم شوق و امیال جوانانهی شخصیتهایش دارد و آنان را در مسیر ناهموار جستجویِ این احساسات پی میگیرد. محسنی در قامت یک رماننویس بر آن است تا تجربههای تازهای برای مخاطبان رقم بزند. یکی از تمهیدات او در این راستا بهره بردن از تکنیکهای خاص روایی و پیچشهای داستانی است. او برخلاف اکثر رمانهای ایرانی از تکنیک روایی چندصدایی بهره میبرد و به درونِ تصورات و توهمات چند شخصیت گوناگون حرکت میکند. چنین تدابیر سبکی و روایی باعث شده تا در این رمان با شیوهها و ساختارهای نوینی در رماننویسی مواجه شویم و نتوانیم مسیر کتاب را پیشبینی کنیم.
داستان کتاب حاضر از جایی شروع میشود که یک زن جوان طی اتفاقاتی ناخواسته دفترچهی خاطرات خود را در یک دفتر جا میگذارد و فرصتی به فروشنده میدهد تا با خواندن جملاتِ این دفترچه سیر و سلوکِ ویژهای را تجربه کند. خواندن کلمات این دفترچه به دریچهای برای ورود به امر خیال و تصورات رویایی منجر میشود. در واقع هنرِ سعید محسنی به عنوان یک رماننویس در این کتاب این است که موفق میشود تا قلمروهای امر واقع و امر خیالین را چنان به هم نزدیک کند که نتوان از هم تشخیصشان داد. محسنی به جوششِ میان واقعیت و ناواقعیت، خواب و بیداری، توهم و اعجاب و امر غیراینجهانی و اینجهانی میپردازد. او به واسطهی یک گرهی داستانی ساده، روایتی تودرتو و پیچیده را فرم میدهد.
در رمان تکثیر نابهنگام یک پنجره که به چشم اندازی در گذشته باز میشد با ساختار روایی پیچیدهای طرف هستیم. میتوان گفت نویسنده در نوشتن رمان از شیوههای نوین و چندسطحی رواییِ رمانهایی چون «شازده احتجاب» و «بوف کور» الهام گرفته است. بهره بردن از ایماژها و جناسهای بصری و استعاری متنوع که بیشتر از آنکه به لحاظ داستانی به کار گرفته شوند، کارکردی مفهومی دارند. میتوان اظهار کرد سعید محسنی در رمان جدید خود بر آن است تا بر مسئلهی «زمان و روایت» تمرکز کند. به عنوان مثال او داستان را به شهرهای گوناگونِ ایران میبرد و مزرهای مکانیِ داستان را با استفاده از تمهیدات پرتعدادش در داستانگویی گسترش میدهد. آنچه جذابیت رمان را برای مخاطب دوچندان میکند، قدرت نویسنده در ترسیم جهانِ ذهن است. این نکته که نویسنده مهارت جالب توجهی در هدایت مخاطب به جهان رویا و خیال دارد.
گفتتیست این کتاب توسط نشر چشمه منتشر شده است.
کتاب تکثیر نابهنگام یک پنجره که به چشم اندازی در گذشته باز میشد برای چه کسانی مناسب است؟
خواندن این کتاب به دوستداران رمانها و داستانهای ایرانی پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب تکثیر نابهنگام یک پنجره که به چشم اندازی در گذشته باز میشد میخوانیم
نگاه کرد به شیشهی مغازه که خاموشی داخل تاریکترش کرده بود. راه افتاد. لامپ روبهروی مغازه پتپت میکرد. سایهاش بازی درآورده بود. بقچه را که زیر بغلش جابهجا کرد، یادش آمد اگر مادرش ببیند چیزی نخورده ناراحت خواهد شد. فکر به غذا بوی زهم تخممرغهای آبپز را زد زیر دماغش. نشست روی جدول میانهی بولوار. موتوری نفیرکشان از بغلش گذشت. دلش مالش رفت. تکهای نان خالی دهان گذاشت تا صدای معدهاش را ببُرد. گربهی لاغری داشت توی خاکهای پای چراغِ خاموشِ بولوار پا میکشید. چشمش رفت باز سروقت شیشههای تاریک مغازه. کلمههایی که خوانده بود توی تاریکروشنای پیشِ چشمش بالبال میزدند و نقطه میپاشیدند: شاهد. چشم. شفیره. شکاف. پیله…
سر چرخاند به تاریکی کوه و فکر کرد کوه ارتفاع جهان ما بود و رود پایان تمام راههای موجود یعنی چه؟ اگر صفحهی اول دفترچه را نخوانده بود که سراغ مابقیاش نمیرفت. اما رفت. دفترچه را بست. ریز خندید. رو کرد به لولهی برنو قدیمیای که از وقتی یادش میآمد ماشه نداشت و پدرش همیشه روی صندلیِ کنار دخل میگذاشتش و یادگار اجدادشان بود. خواند «فرستادم برایش پس فرستاد… تفنگ دستهنقرهم داد بیداد…» و بلندتر خندید. چهرهی زن را به یاد آورد. سیساله میزد و بعید بود که هنوز درگیر عبارات عاشقانهی اینچنینی باشد. دفترچه را همانطور لای دو دست فشرد و فکر کرد شاید هنوز کسی هست که دوست داشته باشد عشق را با کلمات تقدیس کند یا شاید هنوز کسی هست که بلد باشد عاشقانه بنویسد. بلند شد. دفترچه را گذاشت روی چارپایه. چرخاندش همان زاویهای که زن جا گذاشته بودش. سیگارش را برداشت و رفت بیرون را پایید. کسی نبود. نشست در آستانهی در و قایم پُک دیگری زد. سر چرخاند سمت دفترچه. بعد نگاهش را کَند و به تابلوِ سلمانی حشمت نگاه کرد که چندتا از نقطههایش ریخته بود. بلند شد. لنگههای در را با هم چفت کرد و قفل اول را زد. قفل دوم را که خواست باز کند و بزند سرجایش باز نگاهش ماند روی دفترچه. یاد بقچهی غذا افتاد. در را باز کرد و رفت تو و تند بقچه را برداشت و قفلها را سریع جا زد.
فهرست مطالب کتاب
لَتِ اول
حلزونی که خانهاش را گم کرده…
لَتِ دوم
همهی مرغهایی که انجیر میخورند نوکشان کج نیست…
لَتِ سوم
حکایت آن مردِ ناتمام که خیال میکرد دارد میرود اما داشت برمیگشت…
لَتِ چهارم
انعکاس تصویرِ چهرهی زنی در آینهای مشجر
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب تکثیر نابهنگام یک پنجره که به چشم اندازی در گذشته باز میشد |
نویسنده | سعید محسنی |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 200 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-0109-81-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |