معرفی و دانلود کتاب تونل آرزوها

معرفی کتاب تونل آرزوها

کتاب تونل آرزوها به قلم می هاچیموکو، رمانی درباره‌ی گذر زمان و عشق است. یک صبح تابستانی پیش از بازگشایی مجدد مدارس، کائورو شایعه‌ی عجیبی را می‌شنود؛ تونلی مرموز پیدا شده که اگر واردش شوید، هر آرزویی داشته باشید، برآورده خواهد شد اما در عوض به‌شکلی باورنکردنی پیر و سالخورده می‌شوید! این داستان فانتزی تلخ، الهام‌بخش یک انیمه‌ی معروف ژاپنی شده و همراه با کتاب «به خاطر تو» ذیل مجموعه‌ی «هفت دریا» به انتشار رسیده‌اند.

درباره‌ی کتاب تونل آرزوها

انسان موجود عجیبی‌ست! او گاهی حاضر است برای رسیدن به خواسته‌ها و آرزوهایش دست به هر کاری بزند و هر هزینه‌ای را بپردازد، اما آیا چنین رویکردی درست است یا صرفاً از سر احساس است و نتایج بد و جبران‌ناپذیری در پی خواهد داشت؟ فرض کنید که به شما بگویند تنها با قدم گذاشتن در یک تونل عجیب و مرموز به تمام آرزوهایتان خواهید رسید، اما باید در ازای رسیدن به خواسته‌تان هزینه‌ی عجیبی را بپردازید، سال‌های ارزشمند عمرتان! آیا حاضرید دست به چنین کاری بزنید؟ رسیدن به آرزوهایتان درحالی‌که پیر شده‌اید، چه فایده‌ای خواهد داشت؟ سعی کنید پاسخ به این سؤال را در ذهنتان بیاورید: آیا مثلاً رسیدن به ثروتی کلان درحالی‌که چند سال بیشتر از عمرتان باقی نمانده، شیرین است؟

می هاچیموکو (Mei Hachimoku) نویسنده‌ی توانای ژاپنی در کتاب تونل آرزوها (The Tunnel to Summer, the Exit of Goodbyes) با کمک گرفتن از قوّه‌ی تخیل فوق‌العاده‌ی خود، چنین تونلی را خلق کرده، جایی‌که با پا گذاشتن به آن، هر آرزویی داشته باشید برآورده می‌شود اما در ازای آن به‌شکلی عجیب و باورنکردنی پیر خواهید شد! داستان کتاب از این قرار است که در یک صبح تابستانی درست پیش از شروع دوباره‌ی مدارس، کائورو شایعه‌ی عجیبی را مبنی بر وجود چنین تونلی می‌شنود. در ابتدا، او آن را به‌عنوان یک شایعه‌ی مضحک و دروغین که اهالی برای سرگرمی ساخته‌اند، در نظر می‌گیرد، اما درست همان شب، راه او اتفاقی به همان گذرگاه می‌رسد: تونل اوراشیما. او در مقابل ورودی تونل ایستاده و فکر می‌کند که اگر این تونل واقعاً قدرت برآوردن هر آرزویی را داشته باشد، آیا می‌تواند خواهر کوچک‌ترش را که پنج سال پیش به‌شکلی نابه‌هنگام جان خود را از دست داده، به زندگی و دنیای زندگان برگرداند؟ آیا کائورو حاضر می‌شود جوانی خود را به ازای بازگشت خواهرش به زندگی، از دست بدهد؟!

در ادامه‌ی کتاب تونل آرزوها می‌خوانید که کائورو روز بعد برای جست‌وجو در تونل بازمی‌گردد، اما این‌بار تنها نیست. او متوجه می‌شود که دختر تازه‌وارد کلاس‌شان نیز تا گذرگاه تونل تعقیبش کرده است: حالا معمای جدید دیگری نیز وجود دارد به‌نام آنزو! آنزو به کائورو علاقه‌مند می‌شود و آن‌ها توافق می‌کنند که با هم همکاری کنند تا تونل پیچ‌در‌پیچ زمان را بررسی و اسرار آن را کشف کنند. ممکن است که این دو نفر با هم به عمیق‌ترین و درونی‌ترین آرزوهایشان برسند، اما آیا آماده‌اند که هزینه‌اش را نیز بپردازند؟ چراکه قانون ظالمانه و حقیقت دردناک همین است؛ هیچ آرزویی مجانی و راحت به واقعیت نمی‌پیوندد.

می هاچیموکو کتاب تونل آرزوها را در شش فصل به رشته‌ی تحریر درآورده که در ادامه به عناوین فصول آن اشاره خواهیم کرد. «آسمان آفتابی»، «بزن‌بهادر وارد می‌شود»، «بارانی که سبب خیر شد»، «رویای او، حقیقت من»، «عجله کن» و «ماجراجویی تمام شد؟» از آن جمله هستند. این کتاب درباره‌ی عشق، آرزو و زمان است. اینکه عشق به عزیزانمان تا چه حد برای ما ارزش دارد و حاضریم در ازای رسیدن به خواسته‌های عمیق قلبی‌مان از چه چیزهایی بگذریم؟ اینکه آیا گذر زمان و پیری در ما وحشت ایجاد می‌کند یا این تنها بخشی از حقیقت زندگی‌ست که می‌توانیم با آن کنار بیاییم؟ و در پایان اینکه چقدر به زندگی خود علاقه‌مند هستیم و چقدر حاضریم از خودگذشتگی کنیم؟ خواننده می‌تواند با قرار دادن خود به جای شخصیت‌های کتاب تونل آرزوها، ضمن همذات‌پنداری با آن‌ها، به این حقیقت جالب برسد که تمامی انسان‌ها با اینکه دچار نقص‌ها، کمبودها و ترس‌هایی هستند، باز هم به‌عنوان یک انسان، دوست‌داشتنی، زیبا و ارزشمندند.

انتشارات نگاه آشنا کتاب تونل آرزوها را با ترجمه‌ی فارسی فاطمه صادقی منتشر کرده و در اختیار خوانندگان علاقه‌مند قرار داده است.

در نکوداشت کتاب تونل آرزوها

• من واقعاً عاشق مانگای این داستان بودم و از انیمه‌ی آن نیز لذت بردم، بنابراین فکر کردم که رمان اصلی را هم بررسی کنم. واقعاً جالب بود که ببینیم چه جزئیاتی باعث ساخت چنین انیمه و مانگایی شده. این کتاب شامل مضامینی چون از دست دادن، رها شدن، غم و اندوه، گناه، عشق، دوستی، هویت، و میل به در یاد ماندن است که همه در یک ماجراجویی علمی تخیلی/فانتزی ترکیب شده‌اند. به‌طور کلی، من از کتاب لذت بردم. (مکنزی ریچاردسون، نویسنده)

اقتباس‌های سینمایی و فرهنگی از کتاب تونل آرزوها

در تاریخ 15 دسامبر 2021 ساخت یک انیمه براساس داستان کتاب تونل آرزوها اعلام شد. نویسندگی و کارگردانی این انیمه‌ی اقتباسی که برنده‌ی جایزه‌ی پل گریمولت در جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم انیمیشن انسی 2023 شد را توموهیسا تاگوچی برعهده داشت و تومومی یابوکی نیز طراح شخصیت‌ها و کارگردان ارشد آن بود. فیلم در 24 مه 2023 با کیفیت بلوری اکران شد. از این کتاب همچنین یک اقتباس مانگا در تاریخ 18 ژوئیه 2020 ساخته شده و انتشارش در Monthly Sunday Gene-X در 19 نوامبر سال 2021 به پایان رسید.

کتاب تونل آرزوها برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به رمان‌های ژاپنی در ژانر فانتزی علاقه‌مند باشید، کتاب تونل آرزوها انتخاب بسیار مناسبی برای شما خواهد بود.

در بخشی از کتاب تونل آرزوها می‌خوانیم

من باید حدالامکان تا وقتی پدرم خواب بود خانه را تمیز می‌کردم. تکه‌های شکسته‌ی بشقاب و بقایای سالاد سیب‌زمینی را از روی زمین و دیوار جمع کردم. سیب‌زمینی‌ها گرم بودند، حتماً غذا را در مایکرویو گذاشته ‌بود. نمی‌دانستم برای چه غذایی را که قصد خوردنش را داشته به‌سمت دیوار پرتاب کرده. از آن زمان به بعد، اصلاً نتوانستم رفتارهای بی‌ثبات و نامتعارف پدرم را درک کنم، البته که تمایلی هم به این کار نداشتم.

بعد از تمیزکاری خانه به‌سمت حمام برگشتم. همه‌چیز محیا شد. وان پر آب گرم بود. نگاهی به ساعت انداختم، تقریباً نیمه‌شب ‌بود. معمولاً آن زمان برای خواب آماده می‌شدم، اما چون عصر چرتی زده‌ بودم، آن‌قدرها خوابم نمی‌آمد. پس تصمیم گرفتم بروم بیرون و قدری هوای تازه بخورم. بعد از بستن بندهای کتانی‌ام، از خانه دور شدم و در آغوش شب دلپذیر تابستانی قرار گرفتم. برای یک پیاده‌روی لذت‌بخش و طولانی، هوا بی‌نظیری بود.

نیم‌ ساعت بعدش به خودم آمدم و دیدم کنار ریل قطار درحال قدم‌زدن هستم. این پیاده‌روی‌های شبانه کار همیشگی‌ام بود، اما آن شب اولین‌ باری بود که از مسیر ریل سر درآوردم. انگار یک انگیزه‌ی ناگهانی و نیرویی قوی برای بازسازی یک صحنه‌ی نمادین از فیلم قدیمی‌ای که به یاد داشتم من را به آن‌جا کشانده ‌بود. آن حوالی خبری از تیر چراغ‌برق نبود، اما فانوس شب نه‌تنها دل سیاه آسمان بلکه زمین را هم با نور امیدش جلا می‌داد، طوری‌که ممکن بود گمان کنید خورشید هنوز غروب نکرده. در چنین شبی من اولین شهاب‌سنگ عمرم را دیدم. یادم می‌آید که من و کارن بیرون در ایوان نشسته‌ و به سقف آسمان خیره شده‌ بودیم، به امید این‌که شهاب‌سنگی ببینیم. آن شب بخت با من یار بود و سه ‌تا شهاب‌سنگ دیدم، اما کارن موفق نشد حتی یکی‌شان را ببیند.

صبح روز بعدش سر این موضوع خیلی ناراحت بود و بغض کرده‌ بود، اما من به او اطمینان دادم که دفعه‌ی بعدی قطعاً شانس دیدن شهاب‌سنگ را پیدا می‌کند، ولی دفعه‌ی بعدی وجود نداشت. در بچگی شنیده ‌بودم که وقتی کسی می‌میرد، به یکی از میلیاردها ستاره‌ی آسمان شب تبدیل می‌شود. امیدوار بودم که آن افسانه حقیقت داشته باشد و کارن در گوشه‌ی دنج کیهان بتواند هر شب بارش شهاب‌سنگ‌ها را تماشا کند.

فهرست مطالب کتاب

فصل اول: آسمان آفتابی
فصل دوم: بزن‌بهادر وارد می‌شود
فصل سوم: بارانی که سبب خیر شد
فصل چهارم: رویای او، حقیقت من
فصل پنجم: عجله کن
فصل آخر: ماجراجویی تمام شد؟