معرفی و دانلود کتاب سنگ کاغذ قیچی

معرفی کتاب سنگ کاغذ قیچی

«شاید یک تعطیلات آخر هفته ازدواجمان را نجات دهد.» این جمله‌ای است که در ابتدای کتاب سنگ کاغذ قیچی نوشته‌ی آلیس فینی از زبان خانم و آقای رایت، آدام و آملیا می‌شنویم؛ زوجی که به بن‌بست رسیده‌اند و زندگی مشترکشان در شرف فروپاشی است. آخرین تلاش آن‌ها برای زنده نگه داشتن این رابطه، سفری به اسکاتلند است اما بین این دو رازهایی وجود دارد که اتفاقات عجیبی را در ادامه برایشان رقم می‌زند. این کتاب از پرفروش‌های نیویورک تایمز و ساندی تایمز بوده است.

درباره‌ی کتاب سنگ کاغذ قیچی

مجموعه‌ای از اتفاقات عجیب و رازآلود که در دل یک سفر آخر هفته به اسکاتلند اتفاق می‌افتد، چیزی است که کتاب سنگ کاغذ قیچی (Rock Paper Scissors) نوشته‌ی آلیس فینی (Alice Feeney) را به رمانی جذاب و خواندنی تبدیل می‌کند. آدام، یک نویسنده و فیلمنامه‌نویس و آملیا همسرش، برای ترمیم رابطه‌ی عاطفی خود راهی اقامتگاهی در یک کلیسای قدیمی می‌شوند. آن‌ها به محض رسیدن به کلیسا با فضایی عجیب و مدارکی رازآلود رو‌به‌رو می‌شوند که آن‌ها را وارد ماجرایی خطرناک می‌کند.

اتفاقاتی که در طول این دو روز برای این زوج می‌افتد، شبکه‌ای از پیچیدگی‌های روانی و عاطفی هر دو شخصیت را به هم پیوند می‌زند و با استفاده از زبان اول شخص در هر قسمت، بخشی از افکار و رازهای پنهان شخصیت‌ها را برایمان برملا می‌کند. داستان کتاب سنگ کاغذ قیچی با خرده روایت‌هایی که از زبان شخصیت‌ها تعریف می‌شود، در هر بخش دائماً در حال رفت‌و‌آمد بین گذشته و حال است و همین ویژگی به همراه تعلیق‌های به‌جا، جذابیتی دراماتیک به آن می‌دهد. آلیس فینی نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز در این کتاب ما را نه تنها با ماجرای زندگی مشترک خانم و آقای رایت، بلکه با دیگر شخصیت‌های به‌ظاهر فرعی داستان، همراه کرده و با وارد کردن آن‌ها به زندگی آدام و آملیا، پرده از ناگفته‌های میان این دو برمی‌دارد.

کتاب سنگ کاغذ قیچی داستانی هیجان‌انگیز و معمایی است که در بستر ماجراهایی رمزآلود، به عمق روابط انسانی، احساسات و روان آدم‌ها می‌پردازد. آلیس فینی در این کتاب موفق شده با ادبیاتی جذاب و گیرا و در قالب داستانی متفاوت، ماجرای این زوج و تعطیلات آخر هفته‌شان را روایت کند.

این کتاب با ترجمه‌ی فاطمه صادقی و به همت انتشارات نگاه آشنا در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

جوایز و افتخارات کتاب سنگ کاغذ قیچی

• نامزد جایزه‌ی بهترین کتاب گودریدز؛
• از پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز؛
• راه‌یافته به فهرست پرفروش‌ترین‌های ساندی تایمز؛
• راه‌یافته به فهرست کتاب‌های پرفروش بین‌المللی؛
• راه‌یافته به فهرست 10 کتاب جنایی - معمایی برتر پابلیشرز ویکلی در پاییز 2021.

نکوداشت‌‌های کتاب سنگ کاغذ قیچی

• ازدواج هرگز این‌قدر آزاردهنده یا تا این حد قانع‌کننده نبوده است. آلیس فینی رمانی سرسام‌آور و پر از تنش آفریده که شما را متحیر می‌کند. فکر می‌کنید می‌دانید چه خواهد شد، اما هیچ ایده‌ای ندارید. (سامانتا داونینگ، نویسنده‌ی پرفروش کتاب همسر دوست داشتنی من)
• هیجان‌انگیز و هوشمندانه، با پیچش داستانی چنان تیزی که شلاق می‌خورید. سنگ کاغذ قیچی از آن کتاب‌های قوی است که می‌توان در یک نشست خواند و آلیس فینی در آن به طرز عجیبی ماهر است. (کریس ویتاکر، نویسنده‌ی پرفروش کتاب ما در پایان شروع می‌کنیم)
• در هر صفحه سرگرم‌کننده و به گونه‌ای جذاب سرشار از تعلیق است. این کتابی است که نباید از دست داد. (Deadly Pleasures)

کتاب سنگ کاغذ قیچی برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب خواندنی برای علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و رمان‌های معمایی و رازآلود بسیار جذاب خواهد بود.

در بخشی از کتاب سنگ کاغذ قیچی می‌خوانیم

بیست و پنج سال قبل، وقتی آدام دید ماشین به پیاده‌رو رفت و با مادرش برخورد کرد، نمی‌توانست فرد پشت فرمان را تشخیص بدهد، اما به این معنا نیست که نمی‌دانست او چه کسی بوده؛ شاید یک دوست، یک معلم یا یک همسایه بوده است. همه‌ی چهره‌ها در نظر او شبیه به هم هستند. تصور کنید نمی‌دانید کسی را که می‌شناسید مسئول کشتن فردی است که دوستش دارید یا نه. برای همین جای تعجب نیست که او نتواند به مردم، حتی من، اعتماد کند. اگر شوهرم این اختلال را نداشت، شاید همه‌ی زندگی‌اش جور دیگری رقم می‌خورد، اما او نتوانست چهره‌ی کسی را که دیده برای پلیس توصیف کند، نه آن موقع و نه الان. او هنوز خودش را مقصر می‌داند. مادرش حیوان خانگی‌اش را بیرون برده بود که این اتفاق افتاد، چون آدام در انجام این کار تنبل بود.

این‌که او از یک روح برای خودش یک بت می‌سازد، من را ناراحت می‌کند.

به هر حال، مادر آدام زن خیلی خوبی بود. او یک پرستار بود و در ساختمان محل سکونتشان بسیار محبوب بود، اما بی‌نقص هم نبود. قطعاً یک قدیسه هم نبود. برای من عجیب است که چه‌طور آدام هر زنی در زندگی‌اش را با مادرش مقایسه می‌کند، از جمله من. بُتی که او از مادر مرحومش در ذهن ساخته نه‌تنها استحکام چندانی ندارد، بلکه به‌کل متزلزل است؛ مثلاً انگار به‌راحتی به یاد نمی‌آورد که چرا آن زن کیمونوی قرمز به تن داشت. آن لباس همیشگی‌اش بود که هروقت دوستانش به آپارتمان کوچکشان سر می‌زدند می‌پوشید و با رژی هم‌رنگ همراه می‌شد. دیوارهای آنجا نازک بود، آن‌قدر که آدام می‌فهمید که هر هفته یک دوست متفاوت به دیدن مادرش می‌آمد.

خاطرات تغییر می‌کنند و رؤیاها به حقیقت محدود نمی‌شوند، برای همین است که همۀ چیزهایی را که او می‌خواهد به یاد بیاورد یادداشت می‌کنم. دلم می‌خواهد اوضاع آشفته‌اش را سروسامان بدهم و من را بابت آن دوست داشته باشد، اما هر چیزی که خراب می‌شود قابل‌تعمیر نیست.

یک روز ممکن است چهره‌ای را که آن شب دیده بود به یاد بیاورد و جواب سؤالاتی که سال‌ها ذهنش را درگیر کرده بود پیدا کند. من خیلی تلاش کرده‌ام که کابوس‌ها را متوقف کنم؛ داروهای گیاهی، پادکست‌های تمرکز حواس قبل از خواب، چای مخصوص... اما انگار همه چیز بی‌فایده است.

وقتی همه ثبت شد، چراغ را خاموش می‌کنم تا دوباره در تاریکی باشیم. امیدوارم او بتواند باز به خواب برود.