معرفی و دانلود کتاب هالمونی من دزد ستاره‌هاست!

معرفی کتاب هالمونی من دزد ستاره‌هاست!

تای کلر در کتاب هالمونی من دزد ستاره‌هاست! داستان دختر نوجوانی به‌نام لی‌لی را روایت می‌کند که قرار است همراه خانواده‌ی خود برای مراقبت از مادربزرگ بیمارش نقل‌مکان کنند. مادربزرگ پیر (لی‌لی و برادرش او را هالمونی صدا می‌زنند) قصه‌های زیادی برایشان تعریف می‌کند و سرانجام یک ببر جادویی مستقیماً از داستان‌های کره‌ای هالمونی‌ بیرون می‌آید! بعدتر ببر، لی‌لی را وادار می‌کند تا یک تاریخچه‌ی مخفی و فراموش‌شده‌ی خانوادگی را دوباره باز کند. نویسنده داستانی در سبک رئالیسم جادویی خلق کرده که در سال 2021 برنده‌ی جایزه‌ی نیوبری شد.

درباره‌ی کتاب هالمونی من دزد ستاره‌هاست!

افسانه‌ها و داستان‌های تخیلی در میان کودکان و نوجوانان طرفداران بسیاری دارند، چراکه در این سبک ادبی رخ دادن هر اتفاق و پرواز بر بال خیال برای خواننده امکان‌پذیر است. جایی‌که موجودات جادویی از میان قصه‌ها بیرون آمده و با شما هم‌کلام می‌شوند، پریان زیبارو به شما قدرت‌های افسانه‌ای می‌بخشند یا مجبور می‌شوید برای نجات جان خود دست به اعمال خارق‌العاده بزنید! تای کلر (Tae Keller)، نویسنده‌ی توانای کره‌ای نیز در کتاب هالمونی من دزد ستاره‌هاست! (When You Trap a Tiger) به سراغ خلق داستانی در همین سبک رفته و خیال را با واقعیت گره زده است.

داستان کتاب هالمونی من دزد ستاره‌هاست! درباره‌ی دختری نوجوان به‌نام لی‌لی است که همراه خانواده‌ی خود به خانه‌ی مادربزرگش نقل‌مکان می‌کنند تا در بیماری او کنارش باشند و کمکش کنند. هالمونی همیشه داستان‌های زیبایی برای لی‌لی و خواهرش تعریف می‌کرده و سرانجام روزی از میان یکی از همین داستان‌ها، ببری جادویی بیرون می‌آید و راز عجیبی را با دخترک در میان می‌گذارد. این راز سربه‌مهر خانوادگی مربوط به زمان‌های بسیار دور است که هالمونی چیزی را از ببرها دزدیده بود و آن‌ها آمده بودند تا آن را پس بگیرند! ببر به لی‌لی قول می‌دهد که در ازای پس گرفتن چیزی که هالمونی از آن‌ها دزدیده، سلامتی را به پیرزن بازگرداند. دختر نوجوان به خاطر عشق به مادربزرگش وسوسه شده و پیشنهاد ببر را می‌پذیرد، اما آیا همه‌چیز همینقدر ساده پیش می‌رود و داستان به خوشی تمام می‌شود؟ آیا معامله با ببرها همینقدر آسان است؟

در ادامه‌ی کتاب هالمونی من دزد ستاره‌هاست! می‌خوانید که لی‌لی مجبور می‌شود شجاعت به خرج داده و با کمک خواهر و دوست خود، ریکی، در مقابل ببر ایستادگی کند، و در همین راه است که به شناخت بیشتری از خود می‌رسد. تای کلر این رمان را در چهل‌وشش فصل و به سبک رئالیسم جادویی به رشته‌ی تحریر درآورده. رمانی که شاید هم برای خوانندگان نوجوان و هم برای بزرگ‌سالان بسیار جذاب باشد.

انتشارات نگاه آشنا کتاب هالمونی من دزد ستاره‌هاست! را با ترجمه‌ی فارسی فاطمه صادقی منتشر کرده و در اختیار مخاطبان علاقه‌مند قرار داده است.

جوایز و افتخارات کتاب هالمونی من دزد ستاره‌هاست!

• برنده‌ی جایزه‌ی Asian Pacific در سال 2021
• نامزد جایزه‌ی NCTE Charlotte Huck (شارلوت هاک)
• برنده‌ی جایزه‌ی نیوبری (نخستین جایزه‌ی ادبی کتاب کودکان در دنیا) در سال 2021
• نامزد جایزه‌ی بهترین اثر فانتزی در ادبیات کودکان در سال 2022
• نامزد جایزه‌ی کتاب گنبد طلایی ورمونت در سال 2022

نکوداشت‌های کتاب هالمونی من دزد ستاره‌هاست!

• این کتاب زیبا مضامین بسیاری را پوشش می‌دهد: غم و اندوه، روابط خانوادگی، قدرت داستان‌ها، کلیشه‌ها، توانمندسازی زنان، و ... همه‌ی این موارد در یک داستان فکری قدرتمند گنجانده شده است. می‌توان فهمید که چرا نشان نیوبوری را از آن خود کرده است. (لیویا بلکبرن، نویسنده)
• باورنکردنی! کاوشی در اسطوره و روایت، به‌شکلی که بر جمعیت‌ها و افراد تأثیر می‌گذارد. با تمرکز ویژه بر فاصله‌های بین نسل‌ها... اما همچنین بر روح مبارزه برای بقای عاطفی و معنوی تمرکز دارد. داستانی طنزآمیز و عمیق با شخصیت‌های عالی. (ام. ولکنشتاین، نویسنده)
• نوشته‌های کلر به همان اندازه که منحصربه‌فرد است، با جادو و امید، در قلب انسان می‌درخشند. (علی ستندیش، نویسنده)
• این کتاب زیبا به ما یادآوری می‌کند که قوی‌ترین جادوی داستان‌سرایی، در همان داستانی است که ما تصمیم می‌گیریم درباره‌ی خودمان تعریف کنیم. (کت یه، نویسنده)
• ترکیبی مست‌کننده از داستان‌های عامیانه، فانتزی، دوستی و عشق؛ و البته ببرها! (ماری لی، نویسنده)
• یک یادآوری دوستانه از شگفتی و زیبایی در زندگی روزمره‌ی ما. (بوک‌لیست)

کتاب هالمونی من دزد ستاره‌هاست! برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به رمان‌های فانتزی و سبک رئالیسم جادویی علاقه‌مند هستید، پیشنهاد می‌کنیم کتاب تای کلر را از دست ندهید!

در بخشی از کتاب هالمونی من دزد ستاره‌هاست! می‌خوانیم

بدنم خیس عرق است که یک‌دفعه از خوب می‌پرم. ملافه‌ها دورم پیچیده‌اند، بالشتم خیس شده و پایه‌های تخت غژغژ می‌کنند. با صدای قاروقور شکمم متوجه می‌شوم که نصف‌شبی دلم کیمچی می‌خواهد، بنابراین پتوها را از دوروبرم کنار می‌زنم و از تخت پایین می‌پرم. روی نوک پاهایم راه می‌روم و از کنار تخت خواهرم رد می‌شوم. به تخته‌های چوبی کف اتاق التماس می‌کنم که این‌قدر غیژغیژ نکنند تا مبادا کسی بیدار شود، اما آن‌ها گوششان بدهکار نیست. انگار دارند زیر پاهایم ناله می‌کنند. با این حال، سم حتی تکان هم نمی‌خورد. از اتاقم بیرون و از پله‌ها پایین می‌روم و نرده را سفت می‌چسبم. چشمانم را ریز می‌کنم و سعی دارم در آن تاریکی بهتر ببینم. سایه‌ها به‌نظر عجیب شده‌اند. انگار آن‌ها می‌رقصند و جلوی من چپ و راست می‌شوند. ظاهراً سایه‌ی چیزی‌ است که من نمی‌توانم خود آن را ببینم.

چشمانم را می‌مالم و سرم را تکان می‌دهم تا خواب از سرم بپرد. حالا سایه‌ها کاملاً عادی به نظر می‌رسند. آرام از پله‌ها پایین می‌روم و از جلوی اتاق هالمونی رد می‌شوم. از کنار مامان که روی کاناپه خوابیده می‌گذرم. روی نوک پاهایم راه می‌روم تا به آشپزخانه برسم. بعد همان‌جا خشکم می‌زند. جعبه‌ها دیگر جلوی در زیرزمین نیستند. انگار یکی آن‌ها را کنار زده و راهی باز کرده‌است. می‌دانم که مامان می‌خواست جعبه‌ها را جابه‌جا کند، اما به‌نظرم ناراحتی هالمونی آن‌قدر برایش مهم بود که از این کار صرف‌نظر کند. تازه، او قصد داشت جعبه‌ها را کنار دیوار بگذارد، اما الان آن‌ها فقط چند سانتی‌متر جابه‌جا شده‌اند. عجیب‌تر این‌که در کلبه باز است. انگار وزنه‌ای نامرئی به سینه‌ام فشار می‌آورد و نفس‌کشیدن را برایم سخت می‌کند. بیرون، شاخه‌های درختان در باد تکان می‌خورند و به پنجره‌ها کشیده می‌شوند. در زیرزمین کمی باز و بسته می‌شود.