معرفی و دانلود کتاب به روایت گربهها
برای دانلود قانونی کتاب به روایت گربهها و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب به روایت گربهها
کتاب به روایت گربهها نوشتۀ اویا بایدار نویسنده ترک تبار، داستانی است که از زبان گربهها بازگو میشود و نگاه آنها را به رفتارهای انسانی با بیانی جالب و شیرین توصیف میکند. این رمان در سال 1993 توانست جایزه ادبی یونس نادی را در بخش داستانی از آن خود کند.
درباره کتاب به روایت گربهها:
اویا بایدار (Oya Baydar) با زبانی شیرین و خواندنی نامههایی از گربهها را برای یکدیگر روایت میکند که واکنش جالب آنها را نسبت به حوادث و رخدادهای اجتماعی که تا حد زیادی برای ما عادی و روزمره شدهاند، نشان میدهد.
داستان به روایت گربهها (Kedi Mektupları) درباره گربهها نیست و به شناخت شما از این موجودات دوستداشتنی کمک شایانی نمیکند؛ بلکه به گربهها این امکان را میدهد که انسانها را از نزدیک بشناسند و بفهمند مردم به اتفاقات گوناگون چه واکنشی نشان میدهند!
در یک نگاه کلی میتوان گفت بازرترین ویژگی ادبی این رمان سبک پرسونیفیکاسیون و جانبخشی به حیوانات و روایت موضوعات از نگاه آنهاست که حقیقتاً بایدار به خوبی این شیوه را در داستانش اعمال کرده است. اما در سطحی عمیقتر این رمان به نقد مسائل خودخواهی نوع بشر و عدم درک درست ما از طبیعت اشاره دارد. در سراسر داستان جستجویی محسوس برای یافتن پاسخ به پرسشی بنیادین دیده میشود. این که چه کسی این پرسش را مطرح کرده و این که هویت او یک انسان است یا یک گربه بر جذابیت این رمان میافزاید.
خواندن کتاب به روایت گربهها به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
تمامی علاقمندان ادبیات داستانی خارجی را به خواندن این رمان جذاب دعوت میکنیم.
در بخشی از کتاب به روایت گربهها میخوانیم:
آرتور آنجا بود؛ در گوشۀ اتاق، میان کمد و در اتاق. دفتر روزنگار شب در برابرش بود... شب که با سروصدا روی تخت پریده بود، بیحرکت ماند و به آرتور خیره شد. از آنچه به خاطر داشت درشتتر و زیباتر بود. در واقع، زیباترین گربۀ نری بود که تا امروز دیده بود. راهراههایش خاکستری و سیاه معمولی نبود. درست مثل پلنگ بود؛ جابهجا راهراههای متمایل به زردی در میان خطوط سیاه. نگاه سبزش را به او دوخته بود و بیآنکه پلک بزند نگاهش میکرد. صورتش متعجب بود و موهای سیخشدهاش نشان میداد که آمادۀ پریدن است. بیقرار بود. به مدتی که به نظر شب چند گربهسال گذشت بیحرکت به همدیگر خیره شدند.
اول آرتور پلک زد. با این اولین نشانۀ رفاقت، شب هم پلک زد و با لرزاندن سبیلهایش به او پاسخ داد.
آرتور گفت: «معذرت میخواهم. در خانهای ناشناس، به اولین گوشۀ امن خزیدم. نمیدانستم دفتر روزنگارت اینجاست. خیلی تصادفی با بویش مواجه شدم. لازم است توضیح بدهم. قبل از آمدنت کمی از آن را خواندم.»
«اشکالی ندارد. به آدمها ایراد میگیریم؛ اما ما گربهها هم کم کنجکاو نیستیم.»
حالش بهشدت گرفته بود. سعی کرد بفهمد آرتور روزنگارش را تا کجا خوانده. «چیزهایی را که دربارۀ اوتو و احساسم به او نوشتهام درک نخواهد کرد. ممکن است دربارهام فکرهای بد بکند. در واقع، رفتارش خیلی هم محترمانه به نظر نمیرسد. آیا گربۀ باشخصیت بهمحض ورود به خانۀ غریبه اولین دفتر خاطراتی را که ببیند میخواند؟»
آرتور گفت: «تازه شروع به خواندن کرده بودم. باز هم معذرت میخواهم.» انگار افکارش را خوانده بود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب به روایت گربهها |
نویسنده | اویا بایدار |
مترجم | نازنین سرکارات پور |
ناشر چاپی | نشر خوب |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 236 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7425-09-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |