معرفی و دانلود کتاب بسته به جونم
برای دانلود قانونی کتاب بسته به جونم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب بسته به جونم
کتاب بسته به جونم نوشتهی عاطفه منجزی، داستان زندگی مردی را روایت میکند که در آستانهی یک ازدواج ناخواسته و عجیب، وقوع حادثهای، همه چیزِ زندگیاش را از این رو به آن رو میکند و او را سردرگم و شگفتزده میسازد.
درباره کتاب بسته به جونم:
تمامی رازها و اشتباهات، بها و تاوانی دارند. رمان بسته به جونم داستان زندگی پرماجرای مردی به نام معین را به تصویر میکشد. کسی که قرار است در زندگیاش تغییری عظیم رخ بدهد و باید به ناچار و به زودی ازدواج کند. اما همه چیز آن طور که فکر میکند اتفاق نمیافتد و درست در شب برگزاری مراسم ازدواجش، اتفاقی باورنکردنی همه چیز را تغییر میدهد.
دختری نوجوان با ظاهری پریشان و آشفته و به هم ریخته تا نزدیکی جایگاه عروس و داماد میآید و ادعای غیرمنتظرهای را بیان میکند. او میگوید که معین پدرش است! از سوی دیگر تماسی عجیب با آقای بسطامی، پدر معین و تهدید وی به انتقام و آبروریزیای که از گذشتهاش به جای مانده، او را به هم میریزد. رمان پیش رو داستانی از گذشته را بازگو میکند که به حال کشیده شده است.
رمان بسته به جونم، به زبانی ساده و با جزئیات و ریزبینیهای بسیار نوشته شده است. نویسنده با شخصیتپردازی مناسب و شرح عمیقترین احساسات و افکار کاراکترها و توصیف دقیق صحنهها، شما را از آغاز تا پایان با خود همراه میکند.
کتاب بسته به جونم برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به رمانهای عاشقانه ایرانی علاقهمند هستید، این کتاب برای شماست.
در بخشی از کتاب بسته به جونم میخوانیم:
هی وای من... چه بوی دارچینی خونه رو برداشته... گل زمستونی من کجاست که دلم براش...
صدای هین ترسیدهی یلدا با حرکت تندی که زد تا پشت به کانتر بایستد و کف دستهایی که روی صورتش میچسباند تا صورتش را بپوشاند، زبان معین را از کار انداخت و متعجب پرسید:
_ باز چه شیطنتی کردی وروجک؟!
دستهای یلدا هنوز به شکل قنوت، مقابل صورتش بود. فقط سرش را کمی به سمت شانه کج کرد تا نگاهش از حصار مقابل صورتش بیرون بیاید که طعمهی نگاه بهتزدهی معین شد و شنید متعجب میپرسد:
_ این یعنی الان خجالت کشیدی؟!... نه! باورم نمیشه... هنوزم؟!
و با این حرف آمد و آمد تا درست مقابلش ایستاد و کمی خم شد تا چشم به چشمش شود و پرسید:
_چی پشتت قایم کردی ترنج خاتون؟!
یلدا پشت انگشتانش را که تازه از ظرف پُفیلا بیرون کشیده بود، تندتند به شلوارش میسایید که سر انگشتانش میان دست معین گیر کرد و لحظهای بعد معین یک چشمش را بست و آن یکی را باز کرد و متفکرانه و خیره در نگاه شرمندهی یلدا، پرسید:
_ هومم؛ طعم چی میداد این انگشتای ظریف خانومم؟!... ببینم، بازم پفیلا؟... اخمهایش را درهم کشید و با دلخوری اضافه کرد:
_ مگه برات قدغن نکردم قبل از شام این خرت و پرتا رو نریزی تو شکمت که از اشتها بری؟... اگه یه پر گوشت به تنت نمیشینه، برای همین حرف گوش نکردناته ها!
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب بسته به جونم |
نویسنده | عاطفه منجزی |
ناشر چاپی | انتشارات ذهن آویز |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 800 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-118-259-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |