معرفی و دانلود کتاب افسون شانس

معرفی کتاب افسون شانس

ادبیات عاشقانه، خصوصاً عشق‌های توأم با ماجراهای هیجان‌انگیز و چالش‌های روان‌شناختی، همواره طرفداران ویژه‌ی خود را دارد. کتاب افسون شانس یک رمان عاشقانه‌ی فارسی است که می‌تواند برای مخاطبان این ژانر، جذاب و خواندنی باشد. منصور شیخ انصاری نویسنده‌ی این کتاب تلاش می‌کند در طول روایت یک داستان عاشقانه، مفاهیم و موقعیت‌های مختلف زندگی را با چاشنی‌های فلسفی، عرفانی و روان‌شناختی مورد بحث قرار بدهد.

درباره‌ی کتاب افسون شانس

یکی از سؤال‌هایی که همواره از دیرباز ذهن انسان‌ها را به خود مشغول کرده، این است که ماهیت شانس چیست؟ همان‌چیزی که با اسم‌هایی مانند شانس و بدشانسی، تقدیر، قضاوقدر، سرنوشت، بخت و اقبال، احتمالات و... تلاش می‌کنیم، تعریفش کنیم و وجودش را به رسمیت بشناسیم. نویسنده‌ی کتاب افسون شانس همین سؤال را در دل داستان هیجان‌انگیز یک زوج عاشق مطرح می‌کند.

داستان کتاب افسون شانس در ظاهر مثل بسیاری دیگر از داستان‌های عاشقانه شروع می‌شود؛ دو جوان عاشق که در عین درگیری با عواطف و شور جوانی، با پرسش‌های بی‌شماری درباره‌ی شرایط زندگی‌شان، آینده و احتمالات مختلف روبه‌رو هستند. این دو دانشجوی جوان یعنی «ندا» و «بهرام» نامزد کرده‌اند و بی‌صبرانه منتظر رسیدن تاریخ فارغ‌التحصیلی از دانشگاه و برگزاری مراسم عروسی‌شان هستند. در طول داستان کتاب افسون شانس، خواننده متوجه می‌شود که این دو شخصیت، افکار، روحیات و عقیده‌های متفاوت و متضادی دارند. در ادامه آن‌ها با اتفاقات ناگهانی و چالش‌های مختلفی مواجه می‌شوند که باعث می‌شود نقش شانس، سرنوشت، احتمالات و امکانات مختلف از دیدگاه این دو شخصیت متضاد و در قالب یک داستان عاشقانه به بحث گذاشته شود. م. ش. انصاری مخاطبش را در کنار رابطه و اتفاقات زندگی این دو نفر، به تماشای گفت‌وگویی عاطفی، فلسفی و عرفانی می‌برد.

کتاب افسون شانس نخستین اثر منصور شیخ انصاری است که توسط انتشارات شاپرک سرخ منتشر شده و پس از آن تا کنون آثار دیگری چون دو رمان تاریخی «عطر تلخ» و «فصل گم‌شده در انقلاب مشروطه» از این نویسنده در اختیار علاقه‌مندان به رمان معاصر فارسی قرار گرفته است.

کتاب افسون شانس برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های عاشقانه‌ی پیچیده با مایه‌های فلسفی مناسب است؛ به‌خصوص کسانی که نقش و تأثیر مفهوم شانس را در زندگی واقعی و جهان داستانی دنبال می‌کنند.

در بخشی از کتاب افسون شانس می‌خوانیم

وحید یک شوخ بی‌پیرایه شهرستانی بود و او یک خیال‌باف شوخ. هرچند خودش اذعان داشت که خیلی وقت‌ها و به‌خصوص مواقعی که خیال‌بافی‌هایش به یک دیوار بتونی برخورد می‌کند، به جای شوخ‌طبعی یک اندوه رمانتیک سراغش می‌آید و طبعش با یک پرده غم‌انگیز پوشیده می‌شود. پس از سپری‌شدن سال اول دانشگاه وحید پیشنهاد داد که در دو سه ماه تابستان به‌عنوان کارشناس فروش در یک بنگاه معاملات ملکی مشغول به کار شوند تا هم تجربه کسب کنند و هم عایداتی داشته باشند، این کار سبب نزدیکی بیشتر بین آن دو گردید. به قول ندا آدم‌ها وقتی سرشان را از توی لاک خانه‌شان بیرون می‌آورند و پا به اجتماع می‌گذارند، با افرادی اخت می‌شوند که آهنگ زندگی‌شان را به خودشان نزدیک می‌بینند و می‌توانند سازشان را با نوای آنها کوک کنند. رؤیاهایشان را با کمک آنها به واقعیت نزدیک کنند و با کمک جعبه‌رنگی آنها زندگی‌شان را رنگ و جلا بدهند.

اما هر چقدر روحیه وحید در بی‌نظمی و بی‌قاعدگی به روحیه بهرام نزدیک بود، به همان اندازه ندا دیدگاه‌ها و رفتارهای منطقی و سنجیده داشت و اتفاقاً همین جنبه رفتاری و دیدگاهی بر خلاف انتظار باعث نزدیکی آن دو گردید. یک سال از تحصیل آنها در دانشگاه گذشته بود و در این مدت روابط خاصی بین آنها به وجود نیامده بود. اما در گوشه ذهن بهرام به‌صورت ناخودآگاه تصویری جذاب از شخصیت ندا شکل‌گرفته بود. طوری که در طول دوران تعطیلی تابستان احساس می‌کرد چیزی گم‌کرده است. سال دوم تحصیلی که شروع شد، در اولین روز آن وقتی بهرام وارد کلاس شد ناگهان نگاهش با نگاه ندا که روی صندلی روبروی در نشسته بود تلاقی کرد. این حالت شاید لحظه‌ای بیشتر طول نکشید. اما باعث شد تعادل بهرام به هم بخورد و ندا بدون اراده نگاهش را به کف کلاس بدوزد.

گیجی و عدم تعادل بهرام تا آخر کلاس ادامه یافت و تا چند روز در محوطه دانشگاه چشم چشم می‌کرد تا بتواند ندا را ببیند. عاقبت هم یک روز جرئت به خرج داد و به بهانه اینکه می‌خواهد از یادداشت‌هایش کپی بگیرد، جلو رفت و سر صحبت را با او باز کرد و همین کار مقدمه آشنایی عمیق بین آنها و برگزاری مراسم خواستگاری و نامزدی‌شان شد. اکنون هم بلاتکلیفی و روبه‌راه نبودن مسیر آینده زندگی‌شان آنها و به‌خصوص بهرام را کلافه کرده و به استیصال کشانده بود.