معرفی و دانلود کتاب اسپلینترسل - جلد اول

معرفی کتاب اسپلینترسل - جلد اول

آزادی هزینه دارد و تنها یک مرد به نام اسپلینترسل هزینه‌اش را می‌پردازد! کتاب اسپلینترسل - جلد اول رمانی با داستان نظامی و جاسوسی است که به قلم دیوید مایکلز به نگارش درآمده. داستان این رمان برگرفته از یک بازی ویدیویی معروف به همین نام بوده و شخصیت اصلی آن، سام فیشر با انجام مأموریت‌های جاسوسی خطرناک و پیچیده جانش را در دست می‌گیرد تا از آزادی و امنیت آمریکا دفاع کند.

درباره‌ی کتاب اسپلینترسل - جلد اول

ماجرای کتاب اسپلینترسل - جلد اول (Splinter Cell) نوشته‌ی دیوید مایکلز (David Michaels)‌ حول محور عملیات‌های جاسوسی سام فیشر می‌گردد که اسم رمز جاسوسی او اسپلینترسل، اشلون سوم است. این شخصیت یکی از رده‌های فوق محرمانه‌ی سازمان امنیت ملی آمریکا به شمار می‌رود که مأموریت‌های پیچیده و سخت نظامی مختلفی را با استفاده از ابزارهای پیشرفته و توانمندی‌های فردی خود به سرانجام می‌رساند. او برای آزادی و امنیت آمریکا، می‌تواند دست به هر کاری بزند، از بازجویی و دزدی گرفته تا قتل و نابودی!

اولین جلد این مجموعه ماجرای عملیات سام فیشر را در جهت خنثی کردن تبهکاری‌های قاچاق‌چیان اسلحه، شرح می‌دهد که در گروهی به اسم شاپ فعالیت دارند. شناسایی و دستگیری گروه تروریستی شدوز نیز بخش دیگری از مأموریت سام فیشر یا همان اسپلینترسل در این رمان است. او می‌داند که هر عملیاتی چالش‌های خاص خود را دارد و اینکه بتواند تمامی کارها را طبق برنامه پیش ببرد، تقریباً غیرممکن است؛ چون عملیات با بحران و غافلگیری گره خورده است. تنها چیزی که باید از آن مطمئن باشد این است که در هر مکانی مثل یک آدم نامرئی وارد شده و بدون اینکه اثری از خود به جا بگذارد خارج شود. چون موفقیت یک جاسوس به انجام بی‌نقص این عملکرد وابسته است.

سام فیشر یک اسپلینترسل است و باید مأموریت‌هایش را تک‌نفره به انجام برساند اما یک گروه پشتیبانی حرفه‌ای او را از دور حمایت می‌کنند. بااین‌حال او باید در خط مقدم وارد عمل شود و هر قدم را حساب‌شده بردارد. چون عملیات مثل یک صفحه‌ی شطرنج بزرگ است که یک حرکت کوچک می‌تواند تمام بازی را تحت‌الشعاع قرار دهد. او پس از طی فرازونشیب‌های بسیار و عبور از موانع ناممکن همزمان با هر دو گروه درگیر می‌شود و علاوه‌بر اینکه با موفقیت گروه تروریستی شدوز را منهدم می‌سازد، موفق می‌شود ضربات سختی هم به تیم قاچاق شاپ وارد آورد.

در واقع شخصیت جاسوس اشلون سوم از دل یک بازی ویدئویی معروف ساخته‌ی تام کلنسی متولد شده است. کلنسی که فارغ‌التحصیل رشته‌ی زبان انگلیسی از دانشگاه لویولا تاوسن است، پس از نگارش رمان‌های جنایی و کتب غیرداستانی درباره‌ی طرح‌های نظامی و آلات جنگی به شهرت بسیاری دست یافت. او در سال 1996 یک شرکت توسعه‌دهنده‌ی بازی‌های ویدیویی به اسم رد استورم اینترتیمنت را تأسیس کرد. کلنسی در این شرکت، طرح‌هایِ داستانیِ بازی‌های جاسوسی و نظامی را می‌نوشت و همکارانش این طرح‌ها را در قالب بازی پیاده‌سازی می‌کردند.

پس از مدتی شرکت یوبی‌سافت این شرکت را خرید و از طرح‌ها و نام کلنسی در بازی‌های متنوعی مثل اسپلینترسل، هاکس، رینبو سیکس و گوست رکون بهره برد که در این بین بازی اسپلینترسل به فروشی جهانی دست پیدا کرد. بعد از رشد محبوبیت و شهرت این بازی، نویسندگان مختلفی دست‌به‌کار شدند و داستان‌ها و رمان‌های متعددی را بر اساس آن به نگارش درآوردند که مجموعه‌ی هفت‌جلدی اسپلینترسل مشهورترین رمان‌ برگرفته از این بازی به‌شمار می‌رود که به قلم نویسنده‌ای ناشناس با نام مستعار دیوید مایکلز به نگارش درآمده است.

این رمان علمی تخیلی هیجان‌انگیز که رگه‌های نظامی و جاسوسی در آن بسیار پررنگ است، با تلاش هادی امینی به فارسی ترجمه شده و انتشارات کتابسرای تندیس آن را در دسترس مخاطبان قرار داده است.

کتاب اسپلینترسل - جلد اول برای چه کسانی مناسب است؟

به تمامی کتاب‌خوان‌هایی که از مطالعه‌ی داستان‌ها و رمان‌های پرهیجان لذت می‌برند و دلشان می‌خواهد از پیچیدگی‌های مأموریت‌های دشوار نظامی و جاسوسی سر دربیاورند، توصیه‌ی می‌کنیم رمان اسپلینترسل را از دست ندهند.

در بخشی از کتاب اسپلینترسل - جلد اول می‌خوانیم

با فرارسیدن شب، خودروی دودر پاژن رضا را سوار شدم. خودرویی شبیه جیپ و ساخت ایران. از محل خارج شدم و به سمت انبار جعبه‌سازی رفتم. انبار در غرب شهر و ناحیه صنعتی و غیرمسکونی قرار داشت. پاژن یک خودروی قراضه قدیمی است و احتمالاً دوازده سال سن دارد. ورود خودروهای خارجی به ایران خیلی زیاد نیست. خودروهای ژاپنی پیدا می‌شوند، ولی خبری از آمریکایی‌ها نیست. خودروهای ایرانی هم معروف به آسیب محیط‌زیستی‌اند، ولی یک تک‌قطبی پایدار در این بازار وجود دارد.

شرکت جعبه‌سازی باش‌قلعه، ساختمان بزرگیست که سی یا چهل ساله به نظر می‌رسد. روشنایی‌های زیادی اطراف ساختمان وجود ندارند، شاید به این دلیل که چیز زیادی برای دزدیدن نیست.

پاژن را در فاصله حدود چهارصد متری از جاده اصلی پارک کردم. یونیفرم و گوشی‌ام را گذاشتم، با عبور از پارکینگ خالی به سمت ساختمان رفتم و برای چند لحظه نزدیک ورودی کارکنان، پشت به دیوار ایستادم. یک لامپ حبابی بزرگ بالای در است. اس. سی20کا را با پرتابه حلقوی آماده کردم و لامپ را هدف گرفتم. شلیک کردم و حالا ورودی انبار در تاریکی فرو رفت. امیدوارم صدای شکستن لامپ توجه نگهبان‌ها را جلب نکرده باشد.

جلوی در ایستادم و از پنجره مربعی وسط در نگاه کردم. چند چراغ داخل انبار روشن است، اما تشخیص فضای داخل کار سختیست. در را با قفل بازکن باز کردم و وارد شدم.