معرفی و دانلود کتاب اسطوره آتش
برای دانلود قانونی کتاب اسطوره آتش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب اسطوره آتش
کتاب اسطوره آتش، اثر نرگس مومنی، داستانی اساطیریست که وقایع آن در بستر تاریخ ایران باستان رخ میدهد. در این رمان خواندنی که ذیل مجموعهی «گردونهی خورشید» به انتشار رسیده، با شخصیتِ اساطیری «هوردخت» و ماجراهای او در راستای تحکیم بخشیدن به قلمرو تحت حکمرانیاش همراه خواهید شد.
درباره کتاب اسطوره آتش
کتاب اسطوره آتش یکی دیگر از مجلدهای مجموعهی خواندنی گردونهی خورشید است، که به قلم نرگس مؤمنی، داستاننویس جوان و آیندهدار ایرانی به رشتهی تحریر درآمده است. عناوینِ متعلق به مجموعهی گردونهی خورشید، داستانهایی اساطیریاند که اگرچه هرکدام دنبالهی اثر پیش از خود به شمار میروند، در نوع خود آثاری مستقل محسوب میشوند. نویسنده برای نگارش این مجموعه رمانِ خواندنی، که بیش از همه به مذاق مخاطبین نوجوان خوش میآید، سالهای سال در زمینهی تاریخ و اساطیر ایران باستان تحقیق کرده، و نتیجهی این تحقیقات پردامنه را در قالب گزارش داستانیِ ارزندهای در اختیار ما قرار داده است. البته باید به این نکته توجه داشت که کتابهای مجموعهی گردونهی خورشید، از اعتبار تاریخی برخوردار نیستند و در وهلهی نخست، داستانهایی خیالی به شمار میروند.
در کتاب اسطوره آتش بار دیگر با «هوردخت» و ماجراهایش همراه خواهید شد. پیشتر خواندهایم که هوردخت برای از میان برداشتن دشمنانِ سرزمینش، دست اتحاد به مردی داد که ادعا میکرد با فرشتگان هستی ملاقات کرده است. در این مجلد، هوردخت با کمک «هامون»، به قصد قوام بخشیدن به سرزمینهای تحت تصرف خویش قیام میکند، و اینچنین، خود را در کمند دشمنیها و خصومتهای آشکار و نهان اسیر میسازد...
کتاب اسطوره آتش توسط انتشارات ذهنآویز در اختیار مخاطبین علاقهمند قرار گرفته است.
کتاب اسطوره آتش مناسب چه کسانی است؟
علاقهمندان به داستانهای تاریخی و اساطیری، مخاطبین اصلی کتاب اسطوره آتش از نرگس مؤمنی به شمار میروند.
با نرگس مؤمنی بیشتر آشنا شویم
نرگس مؤمنی (متولد سال 1365) نویسندهی جوان و آتیهدارِ ایرانی است. از میان آثار او میتوان به عناوینی چون «اسطوره آتش»، «آدمخوار»، «اهریمن» و «مهر گردون» اشاره کرد.
در بخشی از کتاب اسطوره آتش میخوانیم
هوردخت بىآنکه سببى برایش جسته باشد، از ابتداى ورود به کاخ و شرفیابى به حضور بزرگان ایرانزمین، احساس خوشى به بانوى نخست کشور در خویش نیافت؛ حال که دیگر سببى هم یافته بود و آن هم نگاههاى بىپرواى بانو دیبارخ به هامونش بود. چشمرانىهایى که هرگز آنها را نیک نمىدانست. او چشمودلسیر بار آمده و شکوه کاخ و عظمت شاه و شاهبانویش در او تأثیرى نداشت، هرچند که دخترخالهاش را که در کنارش نشسته بود، فریفته مىساخت.
هوردخت فقط در نخستین دیدار در بهت آن جاه و جلال فرو ماند و بعد از گذشت ده روز دیگر هیچ لذتى از سورهاى بزرگ و شادى و پایکوبىها نمىبرد. گویى دلتنگ دامنکه شده بود؛ سرزمینى که برایش دلفریبتر از هر سراى شاهى و همنشینى با بزرگان بود. شاهبانو شهد انگور گوارا در جام زرین خویش را جرعهجرعه مىنوشید و در میان هر جرعۀ دلچسبش نگاهى به آن چشمان رازآلودهتر از سیاهى شب مىانداخت؛ چشمانى که تیزى گوشههایش، بر دلربایى و سرکشى آن دیدگان مىافزود، با اینکه او در آن روز، از سرمه یا زیبندهاى دیگر استفاده نکرده بود و بىهیچ آراستگى و پوششى، تکرنگ و ساده، بدان تفرجگاه آمده بود.
جامش را که سرانجام خالى شد، بهآرامى کنار خود نگه داشت و ندیمهاى بىدرنگ ظرفى گرد زیر آن گرفت. سپس با انگشتان خالىشدۀ خود از جام به ندیمهاى دیگر که در سوى دیگر تخت ایستاده بود اشاره کرد. آن ندیمه هم شتابان، در برابر تخت او زانو زد و بهنرمى انگشتان و سپس مچ دست او را مالش داد. شاهبانو هم باز چشم به بانوى پیش رویش داد و گفت: «خسته شدیم از انتظار! این شکار چه لذتى دارد که مردان رهایش نمىکنند؟»
در بخشی از کتاب اسطوره آتش میخوانیم
روز سیزدهم از گاهشمار سال نو، با خبرى ناگوار آغاز گشت. یک خبر که بیش از همه براى هوردخت ناباورى به همراه آورد. آنچنان که زمانى را در بهت گذراند تا اینکه اندکى ذهنش به تکاپو افتاد و حیران و پریشان گفت: «چگونه مىتوان پذیرفت!»
رامک سیمایى ترسیده داشت؛ انگار که این خبر پیامدهاى بدى نیز خواهد داشت. ایشان که در تندرستى کامل بودند؛ این مرگ ناگهانى هرگز باورپذیر نیست.
هامون نیز درهم و گیج مىنمود. آنان مىخواستند خانه را براى بهره بردن از طبیعت دلانگیز دامنکه ترک گویند که پیکى از پایتخت خبر اندوه و سوگوارى در کهندژ شاهى را آورد. بانو هوآفرید، همسر دوم و مادر شاهزاده داریا، به طور ناگهانى چشم از دنیا فرو بسته بود؛ بىآنکه طبیبان دربار سببش را بیابند. بىشک شاهزاده داریا در اندوهى بسیار به سر مىبرند. شاه فرتاش نیز به ایشان توجهى ویژه داشتند. با این وصف، بزم بزرگى که براى شاهزاده فربد و عروس جدیدش تدارک دیده شده بود هم برگزار نگشته است.
لیانا که لحظهاى پلکهایش را از اندیشه بدین رخداد بسته بود، چشم گشود. نگاهش به تندیس سفالى بىسر، بر روى بیرونزدگى دیوار نشست و گفت: «باید یکى از بزرگان شهر را براى همدردى با خاندان پادشاه، روانه پایتخت نمود.»
هوردخت دمى را در میان اندوهش از مرگ بانویى نیکوکردار، اندیشید و سپس گفت: «گمان مىکنم فرستادن پهلوان ارجمند و فرمانده گودرز به همراه شمارى از سربازان، براى بیان همدردى دامنکه پسندیده باشد.»
قصدش را که بر زبان جارى ساخت، از جاى برخاست. امروز براى بار دیگر مردمان به بیرون از خانه مىآمدند و او باید باز با سرسختى مراقب یار دلبند خویش مىماند؛ با اینکه دیگر به اندازه نوروز بزرگ در هراس نبود، اما هنوز نشانى از افسونگر نیافته بودند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب اسطوره آتش |
نویسنده | نرگس مومنی |
ناشر چاپی | انتشارات ذهن آویز |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 400 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-118-515-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی ایرانی |