معرفی و دانلود کتاب اتفاق ممنوع نیست
برای دانلود قانونی کتاب اتفاق ممنوع نیست و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب اتفاق ممنوع نیست
کتاب اتفاق ممنوع نیست به قلم حسین یعقوبی مجموعهای از چندین قصه است که یک داستان بلند فانتزی را تشکیل دادهاند. نویسنده گویی دچار انسداد ذهنی شده باشد، خوانندهی پیگیر و ناشناس را با خود همراه کرده تا در بازخوانى ایدههای پراکنده و داستانهای ناتمامش به او کمک کند. اما با پیشروی خط داستان، خواننده متوجه میشود که قضیه فراتر از اینهاست و پشت تمام این روایتهای کوتاه، حرفهای دیگری نهفته است.
دربارهی کتاب اتفاق ممنوع نیست
داستان کتاب اتفاق ممنوع نیست با یک زنگ تلفن آغاز میشود. نویسندهای دچار سردرگمی و آشفتگی ذهنی شده و مدتیست که نمیتواند ایدههای پراکندهی خود را جمعوجور کرده و درستوحسابی چیزی بنویسد. یک روز بعدازظهر به او تلفنی میشود که حسابی غافلگیرکننده است و کنجکاویاش را برمیانگیزد. کسی که پشت خط است به نویسنده میگوید که یکدیگر را میشناسند اما نویسنده او را به خاطر نمیآورد. مکالمهای که بین خوانندهی ناشناس و نویسنده شکل میگیرد شامل سؤال و جوابهاییست که نه میتوان صحتشان را با اطمینان کامل تأیید کرد و نه میتوان آنها را تماماً برآمده از تخیل و غیرواقعی دانست.
حسین یعقوبی در کتاب اتفاق ممنوع نیست نوعی طنز فانتزی خلق کرده که خوانندهی کنجکاو نتواند با اطمینان هر تکه از داستانش را پیشبینی کند یا حتی حدس بزند که در پایان چه رخ خواهد داد. اتفاقات کتاب بهشکلی زنجیرهوار و البته با ریتمی سریع پشت هم میآیند و وقایع کاملاً به یکدیگر مرتبط هستند اما هر لحظه از داستان غافلگیری جدیدی را برای خواننده بهدنبال دارد و دقیقاً مثل عنوان کتاب، رخ دادن هیچ اتفاقی در این داستانها ممنوع نیست! ظاهراً نویسنده قصد داشته داستانی بلند بنویسد اما این داستان بلند تبدیل به روایتهای کوتاهتری شده که به هم مربوط هستند و خواننده نیز تا پایان کتاب، او و داستانهایش را همراهی میکند.
با توجه به مکالمهی نویسنده و خواننده در ابتدای کتاب اتفاق ممنوع نیست، مشخص میشود که نویسنده از همسر اول و دوم خود جدا شده و حالا قصد دارد که سومی را با مرگموش به قتل برساند. او مدام و به شکلهای مختلف از خواننده میپرسد که کیست؟ و کجا ملاقاتش کرده؟ چون ظاهراً صدای شخصی که پشت خط است برای او آشناست، اما خواننده جواب سرراستی نمیدهد و تنها پاسخگوی سؤالهای متعدد اوست. نویسنده حتی از او میپرسد که آیا همان خانمی است که پارسال در پارک ملاقاتش کرده؟ همانکه روی نیمکت نشسته بوده و ریزریز گریه میکرده؟ یا شاید هم او را در مراسم ختم یا عروسی دیده باشد؟ خواننده به همهی سؤالهای پراکنده و بیربط او جواب میدهد، گویی در تمام آن اتفاقات و مکانها حضور داشته و همراه نویسنده بوده اما باز هم تأیید نمیکند که دقیقاً کجا او را ملاقات کرده. او فقط میگوید که با هم آشنا هستند و میشناسدش. نکتهی جالب داستان شاید همینجا باشد که اگر خواننده هیچکدام از اینها نیست پس از کجا از همهچیز خبر دارد و به سؤالات نویسنده پاسخ میدهد؟ و آیا امکانش هست که این مکالمه، تنها یک گفتوگوی ذهنی باشد که نویسنده با خودش انجام میدهد...؟
سبک نوشتار حسین یعقوبی در این داستان گروتسک تا حدودی شبیه به کتاب «پالپ» یا «عامهپسند» اثر چارلز بوکفسکی است و از نظر غیرقابلپیشبینی و طنزآمیز بودن وقایع داستان، میتوان کتاب اتفاق ممنوع نیست را نمونهی جذابی در ادبیات طنز و فانتزی معاصر دانست. یعقوبی کتاب اتفاق ممنوع نیست را در چهارده بخش به رشتهی تحریر درآورده که برخی از عناوین این بخشها از این قرارند: «شیطان شاعر»، «افسانه... با رایحه بوگیر»، «ملک غضنفر و دىجى سقنقور»، «در پایان یک روز معمولى جهنمى»، «تسخیرشده»، «پیشه خانوادگى ما» و «منظومه عشقهاى حیوانى».
انتشارات هیلا این کتاب جذاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان علاقهمند به این سبک قرار داده است.
کتاب اتفاق ممنوع نیست برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستان و رمان سبک فانتزی و گروتسک علاقهمند هستید، پیشنهاد میکنیم مطالعهی کتاب حسین یعقوبی را از دست ندهید.
در بخشی از کتاب اتفاق ممنوع نیست میخوانیم
«الآن دیگه هیچ عجلهاى در کار نیست. تمام وقتِ دنیا مال ماست.»
علاءالدینى و قوزیوند ده سالى مىشد که با هم همکار بودند. خاطرات خوب زیادى با هم داشتند. ده سال، سالى دوازده ماه، ماهى بیستودو روز، روزى هشت ساعت، پشت دو تا میز روبهروى هم نشسته بودند. یک مقدارش را کار کرده بودند یک مقدارش را چرت زده بودند و قسمت اعظمش را هم دربارهی همهکس و همهچیز حرف زده بودند.
در تمام این ده سال فقط یکبار با هم دعوا کرده بودند و یکى دو هفتهاى هم قهر بودند. آن هم وقتى بود که علاءالدینى یک ماه بیست ساعت بیشتر از قوزیوند اضافهکار گرفته بود. قوزیوند معتقد بود که علاءالدینى زیرآبش را زده، اما علاءالدینى معتقد بود که او فقط کارش را بهتر انجام داده. این قهر هم با پیراشکى و آبمیوهاى که علاءالدینى به مناسبت جور شدن وام خودروى ماشینش گرفت بدل به آشتى شد.
ظهر یک چهارشنبه بود که علاءالدینى با خوشحالى به قوزیوند خبر داد: «مدیر رفته جلسه، تا آخر وقت هم برنمىگرده. مىتونیم ناهارو بزنیم و تا آخر وقت یک نیمکلاچ حسابى بگیریم.»
نیمکلاچ کلمه رمز آنها براى اشاره به خواب بعد از ناهار بود.
قوزیوند با خوشحالى پیشنهاد داد: «بیا امروز یه تنوع ایجاد کنیم... بریم بیرون پیتزا و ساندویچ بخوریم.»
فهرست مطالب کتاب
سرآغاز: داستان بلند و قصههاى کوتاه
شیطان شاعر
در ستایش عشق... منهاى بعدازظهرها
زرد چرب خنک: رویا خمارى
دخترى با چهرهی گرد: داستانى با پایان خوش
پاکشده
افسانه... با رایحهی بوگیر
ملک غضنفر و دىجى سقنقور
در پایان یک روز معمولى جهنمى
تسخیرشده
پیشهی خانوادگى ما
درونى و نزدیک
منظومهی عشقهاى حیوانى
سرانجام
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب اتفاق ممنوع نیست |
نویسنده | حسین یعقوبی |
ناشر چاپی | انتشارات هیلا |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 158 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-5639-59-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی ایرانی |