معرفی و دانلود کتاب دالان تاریک

عکس جلد کتاب دالان تاریک
قیمت:
۱۲۵۰۰۰ ۶۲,۵۰۰ تومان ۵۰%
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب دالان تاریک و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب دالان تاریک و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب دالان تاریک

فاطمه نعمتی در کتاب دالان تاریک روایتگر زندگی بهار حکمت است که پا به دوران میان‌سالی گذاشته و دچار آلزایمر شده است. او حالا دیگر چاره‌ای برایش نمانده و مجبور است به زادگاه و عمارت اجدادی‌اش بازگردد. بازگشت به عمارت حکمت باعث می‌شود بهار دوباره با تمام خاطراتی مواجه شود که سال‌ها از آن‌ها گریخته بود. آیا بهار آن‌ها را شکست می‌دهد و یا سرنوشت و زوال بر او غالب خواهد شد؟

درباره‌ی دالان تاریک

زندگی هیچ‌وقت چندان آسان نبود اما همیشه با بهار به طور بخصوصی تا می‌کرد؛ انگار با او خصومت داشت و یا یک‌جور حرص از اجداد بهار در دلش مانده بود که حالا می‌خواست تمامش را بر سر سرنوشت او خالی کند. بهار هم این را می‌دانست. شاید اوایل زندگی‌اش این قضیه هنوز برایش مبهم بود اما به مرور زمان برایش جا افتاده بود که همیشه یک پای خوشبختی‌اش می‌لنگد. بهار نوه‌ی یکی از پسرهای حکمت خان بود و محکوم شده بود که جزو هفتاد درصد روستاییان دهه‌ی بیست باشد و به سبک زندگی ارباب و رعیتی تن بدهد. فرقی نداشت که حکمت‌ خان چقدر سرمایه داشت و آوازه‌ و خوشنامی‌اش به کجا می‌رسید. مهم نبود عمارت حکمت خان چند اتاق داشت یا آدم ناچار می‌شد برای طی کردن دلان تاریک و تنگش چند قدم بردارد؛ سهم بهار مشخص بود. بهار و خانواده‌اش از رعیت‌ها بودند و عمویش از ارباب‌ها؛ البته بهار هنوز هم نسبتا خوش‌شانس بود. سالم بود و خانواده‌اش هم درگیر بیماری نبودند، ممکن بود سرنوشتش مثل پسرعموی بیمار و عقب افتاده‌اش شود. این مختصری از داستان کتاب دالان تاریک، نوشته‌ی فاطمه نعمتی است.

حتی کودکی بهار هم شبیه بقیه نبود. آن‌طور که از هر بچه‌ای انتظار می‌رود، درگیر خوشی و خوشحالی و بازیگوشی نبود. تا آمد بفهمد ساز و کار زندگی چطور است و چطور باید با دنیا تا کند همه‌ چیز به هم ریخت. جنگ جهانی شروع شد و سایه‌ی سیاه و نحسش بر زندگی بهار و خانواده‌اش افتاد. گریزی از شرایط نبود. هر جا که سر می‌چرخاند علائم جنگ مشهود بود. بالا را که نگاه می‌کرد جنگنده‌هایی را می‌دید که آسمان را قرق کرده بودند و پا که از خانه بیرون می‌گذاشت، سربازهای روسی در پی‌اش می‌افتادند، شاید برای همین بود که تصمیم گرفتند هر چه زودتر بهار را شوهر بدهند.

بهار تازه به سن بلوغ رسیده بود که اسم پسر عمویش را رویش گذاشتند، پسر عمویی که پا بند روستایشان نبود و در شهر برای خودش خانه‌ی مجردی دست و پا کرده بود. شاید همین کشمکش‌ها بر سر ازدواج بهار باعث شد تا او از عمارت حکمت متنفر شود و یا شاید به خاطر اتفاقی بود که در آن شب شوم در میان دالان تاریک خانه اتفاق افتاد.

معرفی و دانلود کتاب دالان تاریک

فاطمه نعمتی در کتاب دالان تاریک روایتگر زندگی بهار حکمت است که حالا پا به سن گذاشته و دوباره سوژه‌ی بازی‌های روزگار شده است. او دچار آلزایمر شده و چاره‌ای ندارد جز اینکه تمام خاطراتی را که سال‌ها کوشیده بود فراموش کند به خاطر بیاورد. او مجبور است به عمارت حکمت برگردد و از نو همه‌ چیز را مرور کند. نوجوانی‌اش یک شب میان دالان تاریک عمارت به دست‌های مردی که بهار گمان می‌کرد عاشقش است، لگدمال شد. این آخرین نبرد بهار با سرنوشت است، آخرین جنگش در مقابل دنیا و زوال. آیا او پیروز خواهد شد و یا سیاه‌چاله‌ی گذشته او را خواهد بلعید؟

فاطمه نعمتی در کتاب دالان تاریک از زندگی بهار حرف می‌زند و زخمی که اتفاقات گذشته بر احساسات او گذاشته‌اند. دالان تاریک نه تنها داستانی پرکشش و روانشناختی‌ست و مخاطب را با خود همراه می‌کند بلکه فاطمه نعمت در خلال داستان گریزی هم به حوادث تاریخی می‌زند و خوانندگان را با آنچه بر سر مردم آن زمان آمد آشنا می‌سازد.

کتاب دالان تاریک از انتشارات مروارید به چاپ رسیده است.

کتاب دالان تاریک برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای تمامی علاقه‌مندان به داستان‌های فارسی و مسائل زنان پرکشش، جذاب و مناسب خواهد بود.

در بخشی از کتاب دالان تاریک می‌خوانیم

مدتی گذشت. اواخر پاییز بود و ما هنوز به هوای سرد آن سال عادت نکرده بودیم. هوا گرگ‌ومیش بود. خورشید انگار نمی‌خواست طلوع کند. صدای یورش سربازها همه را غافلگیر کرد. سربازها در حال جستجوی خانه بودند. دیگر نمی‌شد از آن‌جا خارج شوم. عمو درِ صندوق را باز کرد تا آن‌جا پنهان شوم. تفنگ هم داخل صندوق بود. آن را برداشت و داد زد: «همه برین بیرون.» آبا همراه احد و صمد و رقیه بیرون رفتند. صدای ناله و فغان آبا بلند شد. صدای سربازها هم می‌آمد که داد می‌زدند و می‌کوبیدند و می‌شکستند. من گوشه‌ای ایستاده بودم و به عمو خیره بودم. با اشاره‌ی عمو به سمت صندوق رفتم و چمباتمه‌زده داخلش جا گرفتم. عمو در را بست و قفل کرد. رفت کنار درِ ورودی اتاق که به سمت دهلیز باز می‌شد. از شکافی که بین دو تخته‌ی صندوق بود او را می‌دیدم. دهانم را به آن چسبانده بودم تا نفس بکشم. احساس خفگی مرا تا مرز فریاد کشانده بود. جلوی دهانم را با دست‌هایم گرفتم. ناخودآگاهم در این فکر بود که با ورود سربازها، تپانچه‌ی عمو مرا نشانه خواهد گرفت. فکری که ‌ای‌کاش همان‌جا می‌ماند و من از آن آگاه نمی‌شدم. صدای سربازها نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. می‌توانستم لرزه‌ی اندام عمو را ببینم. صدای فریاد زن‌عمو مثل رعدی همه‌جا پیچید. عمو بیرون دوید. غوغایی عجیب به‌پا بود و من می‌توانستم صدای گریه‌ی عمواکبر را هم بشنوم. شکنجه‌بارترین بی‌خبری عمرم بود. می‌خواستم بیرون بروم ولی صندوق قفل بود. ثانیه‌ها انگار گرفتار تکراری بی‌پایان بودند. صدای فریاد و فغان پایان نداشت. تاب نفس کشیدن را از کف دادم و به سیاه‌چاله‌ای عظیم پرت شدم.

آبی خنک روی صورتم پاشیده شد و من چشم گشودم. احد کاسه‌به‌دست با چشم‌هایی متورم و قرمز گفت: «سربازها رفتن.»

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب دالان تاریک
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات مروارید
سال انتشار۱۴۰۲
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات308
زبانفارسی
شابک978-622-324-017-1
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان روانشناسی ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک
۱۲۵۰۰۰ ۶۲,۵۰۰ ت ۵۰%
خرید کتاب الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب دالان تاریک

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب دالان تاریک

برای دریافت کتاب دالان تاریک و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.