معرفی و دانلود کتاب آوای مریم
برای دانلود قانونی کتاب آوای مریم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آوای مریم
کتاب آوای مریم نوشتۀ شیما شیرآلی رمانی اجتماعی و عاشقانه است که با زبانی شیرین و خواندنی زندگی دختری به نام مریم را روایت میکند. مریم در اوج جوانیاش مجبور به انتخابی علیرغم میل باطنیاش میشود؛ تصمیمی که همه چیز را تحتالشعاع قرار میدهد...
درباره کتاب آوای مریم:
این داستان، از زبان دختر جوان، عاشقپیشه و خانوادهدوستی به نام مریم روایت میشود. او که دل در گرو عشق دیگری دارد، به اجبار باید لب فروبندد و به ازدواج با فردی دیگر تن دهد. داستان آوای مریم به لحاظ زمانی، در سالهای اوایل انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی توصیف میشود. شیما شیر آلی با هنر داستاننویسی و لحن صمیمانهاش، روایتی باورپذیر از حوادث یک خانواده سنتی را برایتان به تصویر میکشد. این اثر با کشمکشها و جدال درونی مریم با خودش و تصمیم نهاییاش اوج میگیرد. در خلال روایت این اتفاقات، زندگی دو برادرش که دل در گرو یک عشق دارند بر پیچیدگی و جذابیت این رمان میافزاید.
خواندن کتاب آوای مریم به چه افرادی توصیه میشود؟
تمامی علاقمندان داستانهای ایرانی با مضامین عاشقانه و اجتماعی را به خواندن این اثر دعوت میکنیم.
در بخشی از کتاب آوای مریم میخوانیم:
با صدای زنگ ساعت شماتهدار از خواب بیدار شدم. رفتم تو حیاط هوا ابری بود و باد ملایم میوزید. چشمم به حسام افتاد. کنار باغچه چفیهای را پهن کرده بود و رویش نشسته بود و داشت نماز میخواند. چه صحنهی عارفانهای بود. تا حالا ندیده بودم کسی آن وقت صبح در حیاط نماز بخواند. باد موهای خوش حالتش را این طرف و آن طرف میبرد. نمیخواستم متوجه حضورم شود بنابراین خیلی آرام از کنارش رد شدم. درست از پشت سرش. لب حوض نشستم شیر آب را باز کردم و مشتی آب به صورتم پاشیدم. چه آب سردی.
احساس کردم رگهایم از سردیاش منقبض شدند. لرزهای به اندامم افتاد. خودم را درون آب حوض نگاه کردم. چشمهای سبز رنگم در هوای گرگ و میش چه برقی میزد. به صورتم دقیقتر شدم. ابروهای کمانی و صورت گردم به مادرم رفته بود و بینی قلمی و خوشفرمم به آقاجانم و لبهای قلوهایم به حسام رفته بود. در کل صورت زیبایی داشتم و از داشتن این نعمت خدادادی لذت میبردم. شیر آب را بستم و دوباره به حسام خیره شدم. هنوز مشغول راز و نیاز با محبوبش بود. چه قدر آراسته در برابر خدا زانو زده بود و نجوا میکرد. دوباره شیر آب را باز کردم و مشغول وضو گرفتن شدم. حسام عاشق وطنش است و از اینکه میدید چه ساده زیر توپ و تانک و موشک ویران میشود غصه میخورد با اینکه بیشتر وقتها را در خط و پایگاهها به سر میبرد و از هیچ کمکی مضایقه نمیکرد. باز هم حرص میخورد و خودش را سرزنش میکرد. آقاجان همیشه نگران حسام بود که مبادا اتفاقی برایش بیفتد. پاورچین پاورچین از کنارش رد شدم و روانهی اتاقم شدم و قامت نماز بستم.
صبح ساعت هفت و نیم صدای مادرم به گوش رسید که مرا برای خوردن صبحانه صدا میزد. فوری از رختخواب بلند شدم و کش و قوسی به بدنم دادم. رفتم جلوی آینه ایستادم و موهای پریشانم را پشت سرم جمع کردم و رفتم پایین. مادرم تو آشپزخانه مشغول تدارک صبحانه بود. حسام و آقاجان کنار هم نشسته بودن. رفتم جلو و سلام کردم و کنار حسام برادرم جای گرفتم و لبخندی از سر شوق حضور برادرم نثار حسام کردم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آوای مریم |
نویسنده | شیما شیرآلی |
ناشر چاپی | انتشارات اهورا قلم |
سال انتشار | ۱۳۹۵ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 243 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-426-027-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |