معرفی و دانلود کتاب آلکساندرای نازنین
برای دانلود قانونی کتاب آلکساندرای نازنین و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آلکساندرای نازنین
اگر از طرفداران ادبیات روسی باشید، حتماً نام تاتیانا تالستایا را شنیدهاید. این نویسنده در کتاب آلکساندرای نازنین، در شش داستان به سبک پستمدرن از مضامین مختلف فلسفی، عواطف و احساسات نوع بشر سخن میگوید و خواننده را با کلام شیوای خود همراه میسازد.
دربارهی کتاب آلکساندرای نازنین
آلکساندرای نازنین در حقیقت نام مجموعهداستانی روسی است. این مجموعه در هر داستان به موضوع و مضمونی خاص میپردازد و از مفهومی فلسفی که بر زندگی انسان سایه افکنده است، سخن میگوید. در این داستانها حوادثی معمولی با جزئیات کامل روایت میشوند. نویسنده سعی دارد در قالب طنز، روزمرگیهای معمول هر انسانی را شرح دهد و آن را با ظرافتهای ادبی همراه کند.
اولین داستان این مجموعه، «دریچه» نام دارد که اولینبار در سال 2007 منتشر شده است. مفهوم محوری این داستان مصرفگرایی و بهای سنگینیست که انسان به خاطر این اشتباه میپردازد. نویسنده در این داستان از دریچهای سخن میگوید که تمام کالاهای موردنیاز مردم را بهظاهر رایگان در اختیار آنان میگذارد، اما با گذشت زمان کالاها و وسایلی را هم طلب میکند.
در دومین داستان این مجموعه، «آلکساندرای نازنین» (1985) خواننده با پیرزنی آشنا میشود که کولهبار حسرتهایش را بر دوش میکشد. او قصد دارد با به تصویر کشیدن داستان زندگی این زن، حسرت برآمده از راههای نرفته را به مخاطب خود نشان دهد.
سومین داستان کتاب آلکساندرای نازنین، «درویش» (1986) نام دارد و به موضوع اختلاف طبقاتی پرداخته است. نویسنده در این داستان مخاطبش را با مفهوم جبر حاکم بر زندگی آشنا میکند و حدود اختیار را برای او مشخص میکند.
چهارمین داستان این مجموعه «آتش و غبار» (1986) است. این داستان، روایتی از زندگی انسانی است که هرچند وقت یک بار ناپدید میشود، اما هروقت که برمیگردد، داستانی شگفتانگیز برای تعریف کردن دارد.
داستان دیگر مجموعه، «وقتی در ایوان طلایی نشستهاند» نام گرفته است. این داستان اولین داستان کوتاه نویسنده به شمار میآید و اولینبار در سال 1983 در مجلهای به نام آوارا به چاپ رسیده است.
آخرین داستان این کتاب نیز «پترس» (1986) نام دارد که پسربچهای با کف پای صاف است. او زیر نظر مادربزرگش آموزش میبیند و در تنهایی خود، سعی دارد که زندگیاش را تغییر بدهد.
یکی از ویژگیهای مهم این داستانها، استفاده از تکنیک پیوند دادن گذشته به زمان حال است. نویسنده با این روش مخاطبش را وارد زمانهایی غیرقابلپیشبینی میکند. در داستان آلکساندرای نازنین، میتوان نمونۀ عالی این تکنیک را مشاهده کرد. نویسندۀ این کتاب سعی کرده است تا با استفاده از آرایههای ادبی همچون کنایه، جانبخشی به اشیا و استعاره، وجههای هنری نیز به اثر خود ببخشد و آن را محدود به روایت نکند. گفتنی است که این داستانها را مهدیه حسنزاده، از میان نوشتههای نویسنده انتخاب کرده و پس از ترجمه از روسی به زبان فارسی، آن را با همراهی نشر نیستان روانۀ بازار کتاب کرده است.
کتاب آلکساندرای نازنین برای چه کسانی مناسب است؟
اگر طرفدار ادبیات روسیه هستید و خواندن داستان کوتاه برایتان لذتبخش است، کتاب آلکساندرای نازنین میتواند انتخابی مناسب برای شما باشد.
با تاتیانا تالستایا بیشتر آشنا شویم
نام تاتیانا تالستایا (Tatyana Tolstaya) برای خوانندگان ادبیات پستمدرن روسیه، نامی آشنا است. او نوۀ تولستوی، شاعر و نویسندۀ معروف اهل روسیه است. وی در رشتۀ زبانشناسی تاریخی و تطبیقی، در دانشگاه لنینگراد تحصیل کرده است. در سالهای بعد از فارغالتحصیلی نیز مدتی به عنوان ویراستار، در مجلۀ ناووکا فعالیت میکرده است. در سال 1990، تالستایا به ایالات متحدۀ آمریکا مهاجرت کرد و به تدریس ادبیات روسی در کالجهای آمریکا پرداخت.
او که در حال حاضر به کار نوشتن رمان و داستان کوتاه مشغول است، توانسته جوایزی را نیز در این حوزه به خود اختصاص دهد. تالستایا در سال 2020 برندۀ جایزۀ نویسندۀ سال و جایزهای نقدی از اتحادیۀ نویسندگان روسیه شد. منتقدان از این داستان به عنوان یکی از بهترین آثار ادبی دهۀ هشتاد یاد میکنند.
«حقهباز»، «شورای عزیز»، «حلقه»، «کیس»، «رودخانۀ آکرویل»، «شب»، «روز» و «دو نفر» نیز از دیگر نوشتههای تالستایا هستند.
تاتیانا تالستایا را در زمرۀ نویسندگان سبک ادبی موج نو میدانند. او در کنار کسانی همچون ویکتوریا توکاروا، والریا ناربیکوا و لودمیلا پتروشسکایا نویسندهای با سبک زنانه شناخته میشود.
داستانها و رمانهای او تا کنون به زبانهای انگلیسی، فرانسوی و فارسی ترجمه شدهاند.
در بخشی از کتاب آلکساندرای نازنین میخوانیم
در بوتهزار انبوه یاس قرمز ایرانی ببر به گنجشکها چنگ و دندانی نشان داده است. گنجشکی را پیدا کردیم که پوست سر عروسکیاش کنده شده بود. جمجمۀ لخت و شکنندهاش به ظرافت و شکنندگی یک انگورفرنگی بود. صورت گنجشک آسیب دیده بود. از تور برایش کلاه کوچکی درست کردیم، بلوز سفیدی دوختیم و او را در جعبۀ شکلات گذاشتیم و دفن کردیم. پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است!
آن دوروبرها چهار خانۀ ییلاقی رهاشدهای بودند که حصاری نداشتند. میتوانستیم به هر کدام که دلمان میخواهد برویم. پنجمین خانه یک «خانۀ شخصی» بود: نیمی از کلبۀ چوبی سیاهرنگ از زیر سایبان مرطوب کاجهای اروپایی و درختان افرا خودنمایی میکرد. نیمۀ دیگر کلبه به سمت جنوب بود و پنجرههای روشنی داشت که تا ایوان آفتابگیر گسترده شده بود و به باغی باز میشد. باغی پر از گلهای لادن و یاس که دور تا دور درخت کاج صدساله حلقه زده بودند. در امتداد پنجره و روی سراشیبی تپه، بوتههای معلق توتفرنگی و کوکب روییده بودند، جایی که نسیم گرمی میوزید و خورشید در پشتبامهای شیشهای دورافتاده هزار تکه میشد، جعبههایی که پر از گلهای نارنجی نشاهای خیار بود.
ماه جولای بود که ورونیکا ویکنِتیِونا، زیباروی عظیمالجثه با پوستی سفید، نزدیک خانه در ایوان سرپوشیده، ساقههای توتفرنگی را پخش و پلا کرده بود و داشت توتفرنگیهایی که برای درست کردن مربا برای خودم و فروختن به همسایهها خریده بودم را وزن میکرد. در محوطه درخت سیب طلاییرنگ، باشکوه و زیبایی ایستاده بود. مرغهای پرسپید کنار تنۀ سنگین درخت پرسه میزدند، بوقلمونها گیاه بابا آدم را از ریخت و قیافه انداخته بودند، خروسی که پرهای قرمز و سبزرنگی داشت، سرش را خم و به ما نگاهی کرد. انگار میپرسید: «چه میخواهید، دخترها؟» «توتفرنگی میخواهیم.» انگشتان زن زیبارو غرق در خون میوههای جنگلی شد.
فهرست مطالب کتاب
دریچه
شورای نازنین
درویش
آتش و غبار
«در ایوان طلایی نشستهاند...»
پِتِرس
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آلکساندرای نازنین |
نویسنده | تاتیانا تالستایا |
مترجم | مهدیه حسن زاده |
ناشر چاپی | انتشارات نیستان |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 104 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-208-817-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه خارجی |