معرفی و دانلود کتاب آفرت
برای دانلود قانونی کتاب آفرت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آفرت
کتاب آفرت نوشتهی ناهید قادری حاجی آبادی، داستان زندگی دختری کرد به نام فرنگیس را روایت میکند که در خانه مردم کار میکند و خرج زندگیاش را از این راه در میآورد. این رمان در سال 1396 برنده جایزه قلم زرین شده است.
فرنگیس در خانه یک سرهنگ به خدمت مشغول شده است. رویدادهای دوران طاغوت و فعالیت مردم برای سرنگونی رژیم پهلوی از موضوعات مطرح در این رمان است.
فرنگیس امیدی برای ازدواج ندارد زیرا در دِه آنها مردها دوست ندارند با دختری ازدواج کنند که زندگیاش را با کلفتی خانم و آقاهای شهری گذرانده و هزار جور رنگ و رو یاد گرفته، هرچند خود فرنگیس هم به خاطر چند کلاس سوادی که دارد دیگر علاقهای به ازدواج با مردهای آبادی ندارد.
در بخشی از کتاب آفرت میخوانیم:
خواب میبینم شهرام بیرامی کنار یک آتش بزرگ نشسته و دارد چیزی را هم میزند. گردباد بزرگی میآید و فرهاد داخل آن دارد لول میخورد. انگار جای سالم توی بدنش نیست. تمام صورتش دربوداغان شده است. خواب میبینم سر تفنگ را رو به شهرام گرفتهام. تفنگ را از دستم میگیرد، میخورد و میخندد و لگد به پهلوی فرهاد میزند. چادر مادر فرهاد را پوشیدهام و دارم شیون میکنم. کاکَ زار و نزار گوشهی اتاقکی تاریک افتاده و ناله میکند.
چنان از خواب میپرم که نفسم چند لحظه بالا نمیآید. بسمالله گویان، مینشینم توی رختخواب. بلند میشوم وضو بگیرم. درِ پستو را کنار میزنم. باز دارد برف میبارد. غُر میزنم و خودم را به پاشیر میرسانم و میگویم. «آسمانم ول نمیکنه!»
سه روز از روزی که با شیلا حرف زدهام گذشته. چند روز اخیر آرام شده است و به یک نقطه خیره میشود. یاد خوابم میافتم. دو روز است دلشوره امانم را بریده. ناآرامم؛ نمیدانم چه شده است؟ نماز که میخوانم، بقچهی حمام را کنار میگذارم. دم ظهر باید بروم حمام عمومی. دو هفته است نرفتهام. خانم اجازه نمیدهد ما از حمام خانه استفاده کنیم. مجبوریم این همه راه را بکوبیم تا عمومی برویم و برگردیم.
نمازم را میخوانم. میروم صبحانه را حاضر کنم. توی سالن را مرتب میکنم و بساط صبحانه را پهن میکنم. دیشب صدای دعوای آقا و خانم حتی تا توی پستوی من میآمد. نمیدانم تا چه ساعتی بحث میکردند. ولی امروز خدا باید به من رحم میکرد. سرهنگ بعد از دعوا با زنش تا چند روز دقدلیاش را سر زمین و زمان خالی میکند. کسی از پلهها پایین میآید. میدانم سرهنگ نیست.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آفرت |
نویسنده | ناهید قادری حاجی آبادی |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 198 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-03-1680-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان انقلابی |