معرفی و دانلود خلاصه کتاب صوتی پیرمرد و دریا

معرفی خلاصه کتاب صوتی پیرمرد و دریا

نام ارنست همینگوی با عنوان معروف‌ترین اثرش «پیرمرد و دریا» گره خورده است. خلاصه کتاب صوتی پیرمرد و دریا یکی از مهم‌ترین آثار ادبی جهان به شمار می‌رود و گفته شده است که نگارش این رمان یکی از دلایلی بود که نوبل ادبیات در سال 1954 به همینگوی تعلق گرفت.

درباره‌ی خلاصه کتاب صوتی پیرمرد و دریا

ارنست همینگوی (Ernest Hemingway) هنگام نگارش رمان پیرمرد و دریا (The Old Man and the Sea) 51 ساله بود. او این شاهکار ادبی را با الهام از یک شخصیت واقعی به‌نام گرگوریو فوئنتس نوشت. همینگوی به‌سبب علاقه‌اش به دریانوردی و ماهیگیری با این شخصیت آشنا شد و محافظت از قایق شخصی خود را به او سپرد. فوئنتس سواد خواندن و نوشتن نداشت و در عمر 104 ساله‌اش هرگز موفق نشد پیرمرد و دریا را بخواند.

سانتیاگو، شخصیت اصلی این رمان، پیرمردی است که می‌خواهد پیش از مرگ بزرگ‌ترین صید تمام عمرش را شکار کند. او در ابتدای رمان 84 روز است که موفق به صید هیچ ماهی‌ای نشده است. اما درست در روز هشتادوپنجم تصمیم می‌گیرد به ساحل برود و بزرگ‌ترین ماهی عمرش را شکار کند. در میانه‌ی آب‌های دریا، سانتیاگو ناگهان حس می‌کند که به لحظه‌ی تحقق آرزوی بزرگ خود نزدیک شده است. غافل از این که پیرمرد ناتوان‌تر از آن است که بتواند ماهی را از دریا بیرون بکشد و این ماهی است که دارد قایق را به کام آب‌های خلیج می‌کشاند. پیرمرد در کشاکش بیرون کشیدن ماهی که چندین روز به طول می‌انجامد، رابطه‌ای عجیب با ماهی برقرار می‌کند. آیا سانتیاگو در نهایت موفق می‌شود ماهی عظیم‌الجثه را به ساحل بیاورد؟

ما در زمانه‌ی فشردگی زندگی می‌کنیم. انبوهی از وظایفی که بر دوش داریم و کارهای ناتمام -به‌قول قدیمی‌ترها- وقتمان را بی‌برکت کرده است. طبیعی است که در هیاهوی این زندگی‌های پرتلاطم، نتوانیم اولویت زمان خود را به مطالعه‌ی آثار شاخص ادبی جهان اختصاص دهیم. اما خلاصه‌کتاب‌های نشر نوژین این امکان را فراهم کرده‌اند که لذت مطالعه‌ی شاهکارهای ادبی جهان را از دست ندهیم.

اقتباس سینمایی از خلاصه کتاب صوتی پیرمرد و دریا

جان استرجس در سال 1958 یک فیلم سینمایی با اقتباس از رمان پیرمرد و دریا و با همین نام ساخت و به روی پرده‌ی نقره‌ای برد. این اقتباس وفادارانه توانست اسکار بهترین بازیگر مرد را از آن خود کند.

جوایز و افتخارات خلاصه کتاب صوتی پیرمرد و دریا

• برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر برای بخش داستانی در سال 1953
• برنده‌ی جایزه‌ی Premio Bancarella در سال 1953
• فینالیست جایزه‌ی کتاب ملی برای بخش داستانی در سال 1953

نکوداشت‌های خلاصه کتاب صوتی پیرمرد و دریا

- داستانی عمق‌گرایانه و چالش‌برانگیز. (Common Sense Media)

- بهترین اثر همینگوی. زمان نشان خواهد داد که این بهترین اثر در میان همه‌ی ماست. منظورم بهترین کارخودش و معاصرانم است. (ویلیام فاکنر)

- بهترین داستانی که همینگوی نوشته است. هیچ صفحه‌ای از این شاهکار نمی‌توانست به شکلی بهتر یا متفاوت به تحریر درآید. (Sunday Times)

خلاصه کتاب صوتی پیرمرد و دریا برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به ادبیات کلاسیک علاقه دارید و می‌خواهید با یکی از شاهکارهای ادبیات آمریکا آشنا شوید اما وقت کافی برای مطالعه ندارید، شنیدن این خلاصه کتاب صوتی را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

با ارنست همینگوی بیشتر آشنا شویم

ارنست همینگوی در گروه نویسندگان مطرح معاصر ایالات متحده آمریکا قرار دارد و برنده‌ی جایزه نوبل ادبیات است. او در سال 1899 در خانواده‌ای آمریکایی و ثروتمند به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و مادرش پیانو و آواز آموزش می‌داد. ارنست که در چنین خانواده‌ای رشد می‌یافت، نویسندگی را با نوشتن در روزنامه‌ی مدرسه آغاز کرد. این نویسنده‌ی ماجراجو در جنگ جهانی اول به صورت داوطلبانه شرکت کرد اما به دلیل مشکل بینایی مجبور به بازگشت شد. او ساکت ننشست و در صلیب سرخ به عنوان راننده‌ی آمبولانس مشغول به کار شد. ارنست همینگوی را باید یکی از بنیان‌گذاران «وقایع‌نگاری ادبی» دانست.

همینگوی در میان جنگ‌ها و نوشتن کتاب‌هایش سفر می‌کرد و به فعالیت‌های محبوب خود که شکار و ورزش بود، مشغول می‌شد. یکی از ورزش‌های موردعلاقه‌ی او گاوبازی بود که منجر به نگارش داستان «مرگ در بعد از ظهر» شد. همینگوی در 1934 سفری به آفریقا داشت و در داستان‌های «برف‌های کلیمانجارو» و «تپه‌های سبز آفریقا» از تجربیات این سفر استفاده کرد. سبک خاص همینگوی در نوشتن، او را به نویسنده‌ای یکتا و تأثیرگذار تبدیل کرده است. سرانجام همینگوی در سال 1961 و در سن 61 سالگی با یکی از اسلحه‌های موردعلاقه‌اش خودکشی کرد. به مدت پنج سال خانواده‌ی همینگوی مرگ او را اتفاقی و حین تمیز کردن تفنگش عنوان کردند. اما در نهایت همسرش به خودکشی او اقرار کرد.

در بخشی از خلاصه کتاب صوتی پیرمرد و دریا می‌شنویم

نیزه‌ماهی نخ را کشید و سانتیاگو از خواب پرید. سانتیاگو با صورت روی باقی‌مانده‌ی اجزای دلفین افتاد. سپس پیش از آن‌که نخ از دستش آزاد شود، سر جایش نشست و آن را با تمام قوا توی مشتش نگه داشت. دست زخمی‌اش بیش از پیش آسیب دید و زخم کهنه دوباره باز شد. سانتیاگو اندیشید که اگر پسرک همراهش بود، دست‌کم می‌توانست سطح نخ را خیس کند تا به دستش صدمه‌ی کمتری برساند. پیرمرد که دچار تهوع شده بود، ذرات گوشت دلفین را از روی صورتش کنار زد. سپس نگاهی به دست زخمی‌اش انداخت و سعی کرد درد آن را نادیده بگیرد. چرا که مردان بزرگ درد را تاب می‌آورند. سپس ماهی پرنده‌ی دوم را نیز خورد تا حالش کمی سر جا بیاید. خورشید که طلوع کرد، نیزه‌ماهی شروع کرد به چرخیدن. پیرمرد در تقلایی چندساعته کوشید تا کنترل ماهی را در دست بگیرد. او نخ را ذره‌ذره به مست خود می‌کشید تا مانع چرخیدن ماهی شود و پس از حدود یک ساعت دچار تهوع شد و چشمش سیاهی رفت. با این وجود ماهی دست از تقلا نمی‌کشید و نیزه‌اش را به قایق می‌کوبید. جانور چرخی زد. از زیر قایق گذشت و سانتیاگو از هیبت و بزرگی او جا خورد.

فهرست مطالب کتاب صوتی