معرفی و دانلود کتاب رفته، عزیزم، رفته
برای دانلود قانونی کتاب رفته، عزیزم، رفته و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب رفته، عزیزم، رفته
پنج ماه است که آماندا ناپدید شده. مگر میشود کسی در خانهی خود غیبش بزند؟ به وسایل خانه آسیبی وارد نشده و این یعنی یا آماندا فرار کرده یا اینکه کسی بهقصد دزدیدن این دخترک وارد اتاق شده. کتاب رفته، عزیزم، رفته نوشتهی دنیس لیهن ما را با هلن، مادر آماندا، آشنا میکند. زنی معتاد که موجب شده دخترش دزدیده شود. پلیس و کارآگاهان در جستوجوی سرنخی از آماندا هستند، اما این پرونده ابعاد هولناکی دارد و احتمال اینکه با پایان خوشی به انتها برسد، زیاد نیست.
دربارهی کتاب رفته، عزیزم، رفته
هلن دروغ میگوید. در شبی که آماندا ربوده شده، او به خانهی داتی نرفته بود. او در میخانه حضور داشت؛ همان میخانهای که حالا کارآگاهان در آن نشستهاند و با واقعیتهایی که هلن به آنها نگفته بود، روبهرو میشوند؛ واقعیتهایی که نشان میدهد این زن در گم شدن دخترش چندان هم بیتقصیر نیست و عدم همکاری او با پلیس هم از ترس این است که رازهای سربهمهرش فاش شود و خود به دردسر بیفتد. او به مواد مخدر اعتیاد دارد. افسرده است و شغل ثابتی ندارد. روابط عاطفیاش بهمریخته و کوتاهمدت است و سه بار هم حاملگی منجر به سقط جنین داشته. هلن بیمسئولیتترین مادری است که میتوان تصور کرد. حتی حالا که آماندا ناپدید شده، چندان عصبی و مضطرب بهنظر نمیرسد. مواد مخدر و الکل مغزش را زائل کرده و نمیتواند پرسشها و بازجوییهای پلیس را به دقت پاسخ دهد.
از بین شخصیتهای کتاب رفته، عزیزم، رفته (Gone Baby Gone) فقط لایونل، برادر هلن و بئاتریس، همسر لایونل، به فاجعهای که برای آماندا رخ داده اهمیت میدهند. این دو نفر، کارآگاهان خصوصی به نامهای پاتریک و انجی را استخدام کردهاند و میخواهند با کمک کارآگاهان و پلیس، آماندا را که فقط چهار سال سن دارد و اگر بهزودی پیدا نشود دیگر نمیتوان به زنده یافتنش امیدوار بود، به خانه بازگردانند. داستان جنایی رفته، عزیزم، رفته نوشتهی دنیس لهین (Dennis Lehane) شما را وارد وضعیتی میکند که با دیدن این موقعیت، بیشتر از هیجانزده شدن، ناراحت و عصبانی میشوید. روبهرو شدن با مادری که به جان و امنیت فرزندش اهمیتی نمیدهد و مواد مخدر تمام زندگیاش را تصاحب کرده، اجازه نمیدهد آرامش خود را حفظ کنید و اگر امکانش وجود داشته باشد که بهصورت حضوری وارد داستان شوید، یقیناً با هلن برخوردی خشونتآمیز خواهید داشت.

آماندا ناپدید میشود برای 200 هزار دلار
هلن و کسی که به تازگی با او وارد رابطه شده، افتضاحی به بار آوردهاند که هیچکس نمیتواند آن را حل و فصل کند. آنها 200 هزار دلار را به سرقت بردهاند. آن هم دلارهایی که مال یک قاچاقچی بودهاند و بدیهی است که آن قاچاقچی نمیگذارد کسانی که پولش را دزدیدهاند، راحت و آزاد زندگی کنند. البته مشکل اصلی دزدی نیست. اگر هلن دزد ماهری بود و میتوانست در عین ربودن اموال رئیس باند مواد مخدر، از زندگی و جان فرزندش هم محافظت کند، در آن صورت میتوانستیم او را بابت سرقت دلارها ببخشیم، اما او پس از دزدی، مثل همیشه، دخترکش را در خانه تنها گذاشت و خود به میخانه رفت! او حتی در خانه را هم قفل نکرده بود و دخترش را بدون هیچ حفاظ و امنیتی در برابر تمام دشمنانش رها کرد.
داستان معمایی رفته، عزیزم، رفته ما را با گذشتهی هلن بیشتر آشنا میکند. او کسی است که مدتی پیش از ناپدید شدن آماندا، دخترش را چند ساعت در ساحل تنها گذاشت و خود به جایی که کسی نمیداند آنجا کجاست، رفت! او صلاحیت نگهداری از دختر خردسالش را ندارد، اما حالا دیگر برای بررسی این موضوع دیر شده. لایونل و بئاتریس با کمک کارآگاهان خصوصی همهجا را به امید یافتن آماندا جستوجو میکنند اما هر چه میگردند، اثر و سرنخ کمتری را از او مییابند. دنیس لهین در خلال روایت وقایع مربوط به ناپدید شدن آماندا، ما را به درون اتاقهای معاملات مواد مخدر میبرد و با افرادی که به احتمال زیاد آماندا را رباییدهاند، آشنا میکند. داستان معمایی رفته، عزیزم، رفته ماجرایی تلخ و دردناک است.
شاید آماندا زنده باشد
هیچکس نمیتواند نسبت به وضعیتی که آماندای چهار ساله در آن گرفتار شده، بیتفاوت باشد. با وجود اینکه دنیس لهین کوشیده تا خوانندگان خود را به درک و همدلی با هلن نیز ترغیب کند، این کار همچنان نشدنی و بسیار دشوار است. نمیدانیم هلن واقعاً چیزی نمیداند یا اینکه عقلش از کار افتاده و نمیتواند با پلیس همکاری کند. فقط امیدواریم همکاری نکردنش در روند پرونده، به خاطر حفظ امنیت خودش نباشد. او جلسات بازجویی را با شرکت در جلسهی روانکاوی اشتباه گرفته و برای پاتریک و انجی که کارآگاهان جناییاند، از تنهایی و حسرتهایش سخن میگوید! نمیدانیم چه تقدیری برای آماندا رقم خورده و قاچاقچیان مواد مخدر آنقدر انسانیت داشتهاند که دختری چهارساله را به قتل نرسانند یا نه. به هر روی نتیجه هر چه که باشد، در داستان رفته، عزیزم، رفته با آن مواجه خواهیم شد.
کتاب جنایی رفته، عزیزم، رفته با ترجمهی فرهاد بیگدلو در انتشارات نیماژ چاپ شده است.
اقتباس سینمایی از کتاب رفته، عزیزم، رفته
- در سال 2007 بن افلک با اقتباس از روی داستان رفته، عزیزم، رفته فیلمی را کارگردانی کرد. ایمی رایان که در این فیلم نقشآفرینی کرده است، کاندید دریافت جایزهی بهترین بازیگر زن شد. فیلم رفته، عزیزم، رفته در جشنوارههای گوناگونی نیز جوایز گوناگون و بسیاری را به خود اختصاص داده و رضایت مخاطبان را نیز به خود جلب کرده است.
- در سال 2015 نیز نسخهی دیگری از این فیلم ساخته شد که در مقایسه با نسخهی سال 2007، به محبوبیت نرسید و مورد تحسین منتقدان نیز قرار نگرفت.
جوایز و افتخارات کتاب رفته، عزیزم، رفته
- برندهی جایزهی بری در سال 1999
- برندهی جایزهی دیلیس در سال 1999
- برندهی جایزهی آنتونی برای بهترین رمان معمایی در سال 1999
- نامزد دریافت جایزهی شاموس بهترین رمان در سال 1999
کتاب رفته، عزیزم، رفته برای شما مناسب است اگر
- به داستانهای معمایی علاقهمندید و میخواهید با ماجرایی پیچیده و جنایی، از زاویه نگاه پلیس آشنا شوید.
- به حقوق کودکان و تأثیری که والدین بدسرپرست بر سرنوشت فرزندان خود میگذارند حساس هستید و میخواهید داستانی با این مضمون را مطالعه کنید.
- از خواندن رمانهای جنایی مهیج و رازآلود لذت میبرید.
- فیلم اقتباسی این اثر را دیدهاید و مایلید کتابش را بخوانید.
در بخشی از کتاب رفته، عزیزم، رفته میخوانیم
به صندلی خود تکیه دادم و برای یک دقیقه او را بررسی کردم. بهنظر صادق بود، اما چیس در نقش بازی کردن حرفهای است. او با دانستن اینکه چه چیزهایی بیشتر مردم را اذیت میکنند و سپس شناسایی مردمی که آن چیزها را میخواهند و نیازشان دارند، توانسته کار خود را پیش ببرد. او میدانست چطور بستههای هروئین را در مقابل زنانی که آنها را میخواهند تکان دهد و بعد آن زنها را مجبور کند برای به دست آوردن هروئینها هر کاری کنند و سپس تنها نصف چیزی را که قول داده بود به آنها بدهد. میدانست چطور قبل از دادن یک رونوشت از چیزهایی که قول داده به پلیسها و مأمورهای مواد مخدر بدهد، حقیقت را نصفه و نیمه به خوردشان بدهد.
من گفتم: «اطلاعات بیشتری لازم دارم.»
مأمور ضربهای به در زد و گفت: «شصت ثانیه وقت مونده اولامون.»
«اطلاعات بیشتر؟ چی میخوای بدونی؟»
من گفتم: «دختره رو میخوام. همین الان هم میخوامش.»
«من نمیتونم بهت...»
ضربهای به شیشه زدم و گفتم: «لعنت به تو. اون کجاست چیس؟ اون کجاست؟»
گفت: «اگه بهت بگم اونها میفهمن که من حرف زدم و تا صبح نشده من رو میکشن.» خود را کمی عقب کشید و کف دستانش را بلند کرد، وحشتزدگی در چهرهاش مشخص بود.
فهرست مطالب کتاب
دربارهی نویسنده
یادداشت نویسنده
بندر مسا، تگزاس
بخش اول: تابستان محلی، 1997
دویستهزار دال + خونسردی= بچه
بخش دوم: زمستان
بخش سوم: بیرحمترین ماه
بخش پایانی: به هم رسیدن دوبارهی مادر و دختر
بندر مسا، تگزاس
مشخصات کتاب الکترونیک
| نام کتاب | کتاب رفته، عزیزم، رفته |
| نویسنده | دنیس لهین |
| مترجم | فرهاد بیگدلو |
| ناشر چاپی | انتشارات نیماژ |
| سال انتشار | ۱۳۹۸ |
| فرمت کتاب | EPUB |
| تعداد صفحات | 536 |
| زبان | فارسی |
| شابک | 978-600-367-461-5 |
| موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی خارجی |























