نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی خاطرات یک آدمکش - کیم یونگ ها

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
Mandana Gol
۱۴۰۲/۰۶/۲۰
سلام به دوستان کتابراه
کتاب خاطرات یک آدم کش رو در ژانر معمایی، پلیسی، جنایی میشه جا داد که علاوه برداشتن روایت جذاب خود کتاب، خوانش فوق العاده روان و حرفه‌ای رو هم داره.
نکته جالب اینکه رفت و برگشت‌های ذهنی شخص اول کتاب و بیماری زوال عقل یا همون آلزایمر کاملا طبیعی و به صورت علمی اتفاق می‌افته، این کتاب خیلی واقعی کسانی که در خانواده با یک فرد آلزایمری زندگی می‌کنند رو میتونه کمک کنه، هنر این کتاب تا حدی هست که خواننده دقیقا مثل خود فرد آلزایمری دچار این شک و التهاب‌های اتفاقات روزمره میشه و گاهی در ذهن به راهکارهایی ساختگی برای کنترل بیماری فکر میکنه که برای شخص اول داستان رخ میده، گاهی دچار دغدغه‌ی زمان مصرف قرص، گاهی درگیر فهم وجود واقعی یا عدم وجودواقعی سگ و شخصیت کاراگاه و... میشی؛ این نگاه پر از عدم اطمینان و چگونگی پیدا کردن خودت در وسط‌این جهان شناور به تصویر کشیده شده یکی از خواسته‌های نویسنده است که خواننده رو درگیر کنه حتی در لایه‌هایی خارج از کتاب و نگاهمون به جهان اطراف، کتاب در بخش‌هایی به جملات بسیار تاثیر گذاری اشاره میکنه که خواننده رو به فکر فرو میبره!!!! توصیه میکنم با وجود اینکه کتاب در قدرت تصویر سازی گام مهمتری رو برداشته برای شنیدن جملات ارزشمند انسانی اون وقت بگذارید هر چند کم‌اند ولی تأثیرگذار خواهد بود.
دختر بارون
۱۴۰۲/۰۶/۱۶
توی مقدمه‌ی داستان اومده کیم یونگ‌ها، نویسنده‌ی داستان، با نشون دادن زندگی یه آدمکش داره سعی می‌کنه شرایط گذار کشور کره‌ی جنوبی رو نشون بده که در حال عبور از دیکتاتوری به دموکراسیه و دچار ازخودبیگانگی فرهنگی شده. قاتل قصه هم بعد از اینکه متوجه می‌شه عقلش رو به زوال گذاشته دوباره سعی می‌کنه به اصل خودش برگرده، به دورانی که آدم می‌کشت و از این کار به لذت واقعی می‌رسید، حتی راوی برای این بازگشت به خود از استعاره‌ی سفر ادیسه و تلاشش برای بازگشت به خانه هم استفاده می‌کنه:) داستان به صورت دست‌نوشته‌هاییه که هیچ ساختار از پیش‌تعیین‌شده‌ای نداره و کم‌کم به سمتی می‌ره که راوی فقط مطالب رو می‌نویسه تا موقع فراموشی بهشون استناد کنه.
"خاطرات یک آدمکش" تجربه‌ای منحصر به فرده.
بریده‌ای از کتاب:
" زندگی صرف در زمان حال یعنی تنزل به زندگی حیوانی. نمی‌شود به کسی که همه‌ی خاطراتش را از دست داده گفت انسان. زمان حال فقط نقطه‌ی اتصال گذشته به آینده است و به تنهایی بی‌معنی است. فرق آدمی با آلزایمر پیشرفته و یک حیوان چیست؟ هیچ. هر دو غذا می‌خورند، قضای حاجت می‌کنند، می‌خندند و گریه می‌کنند. "
پ‌ن: اجرای هوتن شکیبا هم حرف نداره👌🏼
تکتم اصغری
۱۴۰۲/۰۸/۳۰
با اینکه هنوز از اتفاقات شرح داده شده در کتاب در شوک هستم و نتونستم هضم کنم که داستان چطور شروع شد و به کجا رسید اما دوست داشتم نظرم رو بنویسم.
اوایل کتاب فکر می‌کردم با اینکه راوی اول شخص داره و اصلا فضا سازی و دیالوگ و حاشیه‌های بیان کننده فضا و زمان وماجراهای پیش اومده رو انجام نمیده، چطور اینقدر کشش داره و اجازه نمیده دست از شنیدن ادامه کتاب برداری. فکر کردم اجرای خوب هوتن شکیبا دلیل اون هست. باوجود صدای خش دار و بی احساس آنچنان قصه رو پیش می‌بره که دوست نداری قطع کنی. صدایی که انگار از روح بی احساس یک قاتل قدیمی بیرون میاد و داستان رو تعریف می‌کنه.
هرچقدر قصه ادامه پیدا می‌کند با اینکه انگار هیچ اتفاق خاصی در حال روی دادن نیست، بازهم منتظری که فصل بعدی رو بشنوی. اونقدر عادی و معمولی درباره کشتن آدمها نوشته که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. اونقدر عادی مرگ رو توصیف می‌کنه که خیالت راحته که هیچ چیز مهیب و ناخوشایندی نیست. مرگ هم مثل همه بخش‌های زندگی به وقتش اتفاق میفته و میگذره. چه بسا منتظر هستی راوی هم مرگ رو تجربه کنه. اما در پایان داستان رنج راوی رو حس می‌کنی و اتفاقا آرزو می‌کنی که کاش او هم زودتر این تجربه رو می‌داشت. عجیبه که با یک قاتل همزاد پنداری می‌کنی و از رنج او رنج می‌کشی!
فکر نمی‌کردم تصور یک زندگی بی روح و یکنواخت و فضای زندگی کشوری مثل کره که دست کم در کتاب کاملا بی نشاط و کسالت آور تصویر شده، و صدای بی احساس یک قاتل بتونه من رو وادار به پایان رسوندن یک کتاب بکنه!
مصطفی حیدری
۱۴۰۲/۱۰/۰۲
به نظر من کتاب دو موضوع کاملا متفاوت آدمکشیو آلزایمر را باهم آمیخته و از دیدگاهی متفاوت بررسی می‌کند. کیم یونگ‌ها نویسنده سرشناس کره‌ای برخی از مطالب روانشناسی را در یک داستان به خوبی توصیف کرده است. او کند. سال 1968 در کره جنوبی به دنیا آمد به خاطر شغل پدرش که در ارتش بود مدام از شعری به شهر دیگر مهاجرت می‌کرد. کیم در کودکی به خاطر مسمومیت با زغال سنگ حافظه پیش از ده سالگی خود را از دست داد. کیم در مدت سربازی دستیار یک کارآگاه بود و این مسأله کمک زیادی به او برای نوشتن داستان‌های جنایی کرد. خاطرات یک آدمکش داستان قاتل زنجیره‌ای است که به آلزایمر دچار شده است و تمام داستان سعی می‌کنند که خاطرات این قتل‌ها را از یاد نبرده. او پس از هر قتل دچار یاس و تا امیدی می‌شود و به خودش گوشزد می‌کند که قتل بعدی بهتر باشد در حالی که به نظر او همه قتل‌ها شبیه هم اتفاق می‌افتاد.
در سن ۷۰سالگی بعد از حدود دو دهه نکشتن کسی به خاطر دخترش مجبور می‌شود دوباره به انجام قتل فکر کند و در دودلی اینکه کسی را بکشد یا نه دچار تنش شود.
Parvin Ahmadi
۱۴۰۳/۰۹/۲۷
«خاطرات یک آدمکش» داستان مردی ست که سال ها آدم کشته است و حالا که خودش را در دوران بازنشستگی می بیند، باز هم همه چیز دست به دست هم داده تا او به آدمکشی ادامه دهد. مردی که فکر می کند دچار فراموشی شده و نه آخرین قتلش و نه حتی سگش را به یاد نمی آورد. احساس می کند همه چیزش ازجمله عقلش را ازدست داده است. در این میان اما یک شوک، یک واقعه، او را به وضعیتی دیگر می برد و او در تردید بازگشت به کار همیشگی اش یعنی آدمکشی فرومی برد. مردی که می داند دخترش عاشق کسی شده که یک قاتل زنجیره ایست. او باید جان دخترش را نجات دهد، آن هم از دست قاتلی که بی وقفه آدم می کشد، قاتلی که دختران شهر را نشانه گرفته و یکی یکی خونشان را می ریزد. رمان «خاطرات یک آدمکش» نوشته ی «کیم یونگ ها» ی کره ای، قصه ی آدمکشی حرفه ایست که کارش را به خوبی بلد است و با لذت و استادی تمام و در ستایش زیبایی، سال ها آدم کشته است و حال پس از گذر سالیان از آخرین قتلش، مجبور است دست به قتلی دیگر بزند و بزرگترین ترسش این است که نکند کشتن را از یاد برده باشد!
📚الناز محمدی📚
۱۴۰۳/۰۴/۲۳
کیم یونگ ها، اهل کره جنوبی. قلم گیرایی داشت. چیزیکه درموردش جالبه اینه که کیم یونگ چند سالی رو به عنوان دستیار پلیس و کاراگاه باهاشون همکاری کرده که به نظر من برای نوشتن این کتاب هم قطعا بهش دید داده! درواقع این کتاب دست نوشته های یه پیرمرد هفتاد ساله ست که به آلزایمر پیشرفته مبتلاست. اون درواقع داره اعتراف هایی رو از قتلهایی که کرده عنوان میکنه. چیزیکه این کتاب رو خیلی جالب کرده، اینه که راوی مون توی این کتاب فراموشکاره و درست مسائل رو یادش نمیاد. شناسایی دنیای ذهنی یه قاتل زنجیره ای از یه طرف، و نحوه فکر کردن یه آدمی که آلزایمر داره از طرف دیگه، برای من خیلی جالب و هیجان انگیز بود. درواقع نویسنده نشون میده که بیمار مبتلا به آلزایمر، پیوستگی زمان و روزا رو از دست می ده و ثبت خاطرات و برنامه ریزی کارها می تونه براش خیلی سخت باشه. این شیوه ی نوشتن داستان، وجه بیماری راوی رو برای منه مخاطب واقعی تر جلوه می ده. کتاب اسمش جنایی ولی درواقعیت قتلها خیلی کمرنگه، و مثل نوشته های ادگار آلن پو، مثلا گربه سیاه، نیست که روی پروسه قتلها ریز شه، ولی بیشتر جنبه شخصیت و رازآلودگی راوی برای منه خواننده بولد میشه که خیلی جالب بود. روای با همون قاتل زنجیره ای خیلی بی تفاوته! برای لذتش آدم میکشه میکشه، و جایی که فک میکنه دیگه بهش کیف نمیده، قتل رو میذاره کنار. مورد جالب دیگه بعد سیاسی کتابه که کره جنوبی رو داره بعد از جنگ جهانی دوم که تفکر کمونیستی روسیه و همینطور وابستگی شدیدش به آمریکا رو داشته نقد میکنه. به اهمیت داشتن خانواده هم نویسنده پرداخته. درکل کتابی بود بسیار جالب و خوندنشو به دوستان پیشنهاد میکنم. مرسی کتابراه.
فرنوش جعفرزاده
۱۴۰۳/۰۳/۱۹
خیلی جالب بود خوشم اومد. قشنگ روند آلزایمر کیم بیونگ سو نشون داده شد. گیجیش، عصبانیت‌هاش، اینکه نمی‌تونست حرف بزنه، توهم‌هاش همشون کاملا ملموس بودن.
داستان خیلی کنجکاوکننده‌ای داره ولی روندش یکم روتین و تا حدی کند بود. هیجانش باید بیشتر می‌بود. تا اواسطش که می‌خوندم می‌گفتم دمش گرم اینقدر تمیز داستان رو برده جلو که توی کمتر از ۲۰۰ صفحه جمع کردتش ولی دو سه چپتر آخر اینطوری بودم که پس چرا هیچ اتفاقی نمیوفته؟
چپتر آخرش... بوم! نمی‌تونم ایراد بگیرم که چرا یه چیزهایی واضح‌تر بیان نشد چون خود نقش اصلی اصلا نمی‌تونست درست به یاد بیاره و درست متوجه اطرافش نبود. اما در کل خیلی برام جالب بود و یه بخش اعظمش هم به خاطر کتابخوانی محشر هوتن شکیبا بود و اون زیرصدایی که از عوامل اصلی حس و حال دادن به داستان و تصویرسازیش توی ذهنت بود. برای من فضای داستان همیشه ابری با نم نم بارون و شب‌های خیلی تاریک بود. خدا قوت به مترجم و رادیو گوشه بابت همچین کار قوی و جذابی.
داستان جذابی داره، کوتاهه نسبتا و توصیه شدیدمه که صوتیش رو گوش بدین.
اعظم منصوری
۱۴۰۲/۱۲/۲۸
کتاب خاطرات یک آدمکش داستانی بسیار جذاب و شنیدنی است که توسط کیم یونگ‌ها نوشته شده است و روایت بسیار زیبا و جذاب آقای هوتن شکیبا آن را جذاب تر کرده است داستان درباره‌ی یک مرد آدمکش است که تا ۴۵ سالگی آدم میکشته است ولی پس از آن دست از این کار می‌کشد و از دختر خوانده‌اش که مادر و پدرش را کشته، مراقبت میکند و دختر که دیگر بزرگ شده است میخواهد با فردی به نام پاک جوتوئه ازدواج کند ولی مرد معتقد است که او قاتل قتلهای سریالی است که دارد اتفاق می‌افتد مرد که به الزایمر دچار شده است تصمیم میگیرد پاک را بکشد و بعد هر چه فکر میکند که چه کسی را کشته است بخاطر نمی‌آورد و در پایان داستان متوجه میشویم که پاک پلیس است و مرد پرستاری را که از او بخاطر آلزایمرش مراقبت میکرده را کشته است و همه‌ی قتلهای دیگری که در گذشته مرتکب شده است شناسایی میشوند و در واقع در قسمت پایانی داستان به عمق فاجعه پی میبریم زیرا مرد آنقدر آدم در جنگل خیزران خاک کرده است که آن جا تبدیل به قبرستان شده است.
با تشکر از کتابراه بخاطر تهیه‌ی داستانهای بسیار جالب و شنیدنی و تشکر فراوان از آقای هوتن شکیبا بخاطر روایت زیبا و بدون عیب و نقص داستان که آن را جذابتر نموده است.
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۲/۰۹/۱۲
نثری ساده اما پاراگراف بندی‌های گنگ، که نشان از بیماری آلزایمر کاراکتر اصلی آدمکش داستان دارد، ادبیات کتاب خاطرات یک آدمکش اثر کیم یونگ‌ها، کره‌ای، را تشکیل می‌دهد.
روانی متن با از این شاخه به شاخه پریدن، تعریف کردن خاطرات بیو، شخصیت ۷۰ ساله نسیان دار، خواننده را آزار نمی‌دهد و رشته قصه را گم نمی‌کند و این مزیت دیگر داستان است.
کیم یونگ‌ها، نویسنده کره‌ای، تبحری در داستان‌پردازی و پلیسی و کارآگاهی، ادبیات، تاریخ، جنگ و پرونده‌های جنایی و قضایی دارد و این مهارت به خوبی الفبای اولیه کتاب را جفت و جور کرده و به دل مخاطب نیز می‌نشیند و خواننده کتاب را دوست دارد که تا آخر بخواند.
از دیگر شخصیت‌های قصه خیلی اطلاعات به ما داده نمی‌شود و شاید مجالی برای حاشاکردن آگاهی از آن‌ها در کتاب کم حجم باقی نمی‌ماند.
طرح روی جلد گویای تصویرگری شرق دور است و تصویرگر متن کتاب را خوانده و از اِلِمان‌های محوری متن داستان و رنگهای مفید به خوبی استفاده کرده است.
mahdi solhjo
۱۴۰۲/۰۷/۱۵
یه رومان فوق‌العاده است و از بین رمان‌های که خودم این رمان از نظر ادبی خیلی قوی بود و می‌توانم بگم ادبیات خالص بود و تمرکز نویسنده روی ساختن ترکیبات ادبی فوق العاده بود ولی خوب از فضا سازی خیلی خیلی کم استفاده کرده بود حال و هوای داستان دارک و تیره بود گه گداری اشاراتی هم به موضوعات سیاسی داشت و داستان فاقد حالت معما و هیجان انگیز بود و از نظر احساسی کلا خنثی بود یعنی نه هیجانی داشت نه حس تنفر یا عصبانیت و نه خنده و نه گریه و به طور کلی مخاطب رو از نظر احساسی با خودش درگیر نمی‌کند به جز بخش‌های ادبی و ترکیبات فوق العاده روانی که داشت و خوب آخر داستان هم تقریباً قابل پیش‌بینی بود و در مورد هوتن شکیبا هم باید گفت که کارش حرف نداره و اینکه بازیگر بودن ایشان کمک شایانی به گویندگی ایشون می‌کند و من رومان مغازه خود کشی هم با صدای ایشان گوش کردم که اون هم بسیار عالی بود و رومان مغازه خودکشی هم تقریباً حس و حال همین داستان رو داره البته که قصد مقایسه ندارم اما تقریباً هر شون رو می‌شود تویه یک ژانر قرار داد و اگر از ژانر جنایی خوشتان می‌آید سریال موش که اون هم مثل این رومان کره‌ای هست رو پیشنهاد میکنم
م.عارفیان
۱۴۰۲/۰۶/۲۳
فصل‌های اول بیشتر برام شبیه به یه طنز بود اما هرچی تو داستان میری جلو عمق فاجعه آلزایمر بیشتر و بیشتر به تصویر کشیده میشه
داستان اینطور شروع میشه که مردی تحصیل کرده و ثروتمند که در دوران جوانی قتل‌های زنجیره آیی انجام می‌داده زمانی که زن جوانی رو می‌گشته اون زن دخترش و به مرد میسپاره و مرد اون دختر رو به سرپرستی میگیره
زمان در حال جلو رفتن و در منطقه محل سکونت اونها قاتلی سریالی در حال کشتن افراد هست
حالا که دختر بزرگ و مرد پیر شده و دختر جوان عاشق مردی میشه که پیرمرد متوجه میشه اون مرد قاتل سریالی هست که در تلویزیون گفته میشه پیر مرد برای حفظ جون دخترش شروع به برنامه ریزی برای کشتن نامزد دخترش می‌کنه اما در این بین سرعت رشد بیماری هر روز بیشتر میشه
و در نهایت یک روز صبح متوجه میشه که شب گذشته کسی رو کشته اما بخاطر نمیاره چه کسی رو همه چیز رو جمع و مرتب می‌کنه و وقتی دخترش نمیاد خونه با نگرانی مرگ دخترش رو گزارش میکنه اما وقتی پلیس میاد متوجه حقایق میشه متوجه مواردی که در زیر پوست الزایمر در ذهن پیرمرد شکل دیگه گرفته بوده تغییر جهت ناگهانی داستان شما رو بهت زده و با عظمت اندوه این بیماری اشنا میکنه کتاب به نصبت کوتاهی هست اما بسیار جای فکر داره گقطعا خرید این کتاب رو بهتون پیشنهاد میکنم
ترجمه روان راوی عالی صدا گذاری خوب اثر بی بدیلی رو برای شما به ارمغان اورده. ممنون از کتابراه
مهران راستی
۱۴۰۲/۰۷/۰۷
اثر شرح حالی تلخ از آلزایمر و زوال عقلِ. گوینده واقعا خوبِ ولی به پای استادی مثل میرطاهر مظلومی نمیرسه.
رمان این شرح حال تلخ رو به زیبایی تو قالب جنایی و پلیسی بیان میکنه. داستان جوریِ که مخاطب به راحتی خودش رو جای شخصیت اصلی داستان که همون بیمار آلزایمری هست میگذاره. منتها با یک تفاوت از آثار کلاسیک مشابه و اون هم اینه شخصیت یک قاتل حرفه‌ای و نه یک قهرمان دوست داشتنی. نگارش اینجور آثار ریسکش بالاست که اتفاقاً "خاطرات یک آدمکش" جزء آثار موفقِ این دسته آثار هست، باورپذیر، جذاب و پرکشش.
اما با وجود جذابیت اثر من انتهای باز رو به شخصه نمیپسندم. درستِ که انتهای باز اثر به القای سردرگمی بیمار مبتلی به فراموشی مفیدِ ولی به نظر شخص بنده تا همین جای داستان هم به اندازه کافی برای ایجاد حس همدردی یا همذات پنداری موفق بوده. ایکاش اقلاً یکی دو فصل دیگه تا تعیین تکلیف باقی عناصر داستان هم پیش میرفت. اونجور بنظرم به شیرینی داستان اضافه میکرد.
Mozhgan
۱۴۰۲/۰۶/۳۱
حاوی اسپویل
اول از همه تشکرمیکنم بابت صدای زیبای آقای شکیبا. با این که کتاب شناخته شده‌ای بود من توصیه میکنم افرادی که مشکلات روانی دارند نخونن یا گوش ندن. البته اکثرا آدمها تو این اوضاع دچار بیماری روانی شدن شامل حال اینجانبم میشود. داستان بیشتر از این که جنایی باشه فلسفی بود و حرفهای آموزنده‌ای هم داشت روایت زندگی یک قاتل که به علت کودکی ناخوشایندش و پدر نامهربان دچار بیماری روانی شد و اقدام به قتل کرده بودو در پیری آلزایمر گرفت. نویسنده آثار رفتاربدو تربیت اشتباه که در کودکی چقدر در یک انسان میتواند تاثیر بگذارددر بزرگسالی به تصویر کشیده بود که با قتل پدر شروع شدودرنهایت با فراموشی بازهم قتل کردحتی آلزایمرهم صدمه‌ای که درکودکی خورده بود او را درمان نکرد. من خودم از این همه بی تفاوتی و اهمیت ندادن احساس ناخوشایندی دریافت کردم یک احساس پوچی
سولماز گوهری نژاد
۱۴۰۳/۰۲/۱۶
امان از آلزایمر، غم انگیز است. داستان در کره جنوبی است، فردی که معتقد بود ققل هایم از یاس بود و امید به لذتی کامل تر و دلیلی که دست از کشتن برداشتم امیدم نا امید شد. داستان در بطن خود جملات بسیار جالبی را جا داده است که شنیدنش از یک فرد مبتلا به آلزایمر شگفت آور است. در کل این داستان هم می‌تونه به افرادی که فرد مبتلا به آلزایمر دارند کمک دهنده باشد و هم بقیه آدمها درکی از این بیماری پیدا کنند. زان رو که ما در درد دیگری زاده می‌شویم و در درد خود جان می‌سپاریمدر هیچ طریقت نبودن مایه تعالی ذهن است. گذشته که نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم سخت‌ترین بخش زندگی سروکله زدن با آدم هاست. «اون چیزی که ترس به دل آدم می‌اندازه شیطان نیست، زمانه. هیچ کس نمی‌تونه زمان رو شکست بده.» «اگه کاری هست که دلت می‌خواد انجام بدی، دست دست نکن.
Maryam Bagheri
۱۴۰۳/۰۴/۲۱
ترکیب جالب بیماری آلزایمر و یک قاتل در کنار هم، روند کتاب رو به سمت سردرگم کردن میبره. در واقع شکل کلی داستان به گونه‌ای هست که احساس می‌کنید کاملا بر ماجراها مسلط هستید و میدونید که چه اتفاقی داره میفته. دقیقا زمانی که فکر می‌کنید میتونید پایان قصه رو حدس بزنید متوجه میشید جایی از پازل قصه میلنگه و اونجاست که می‌فهمید بیماری آلزایمر بر وجهه قتل برتری پیدا کرده و شما در یک رند باطل بودید. جذابیت ماجرا دقیقا همونجایی که تصور بر اینه که خاطرات نوشته شده توسط یک آلزایمری قابل اعتماده اما چطور همچین چیزی امکان پذیره... در کل داستان جذابی بود با فراز و نشیب‌هایی که تمایل دارید تا انتها دنبالش کنید من اگر اسم گوینده رو نمیخوندم اصلا متوجه نمی‌شدم که هوتن شکیباست، به سلیقه شخصی میگم که گویندگی شون رو دوس نداشتم.
مهراب مرادی
۱۴۰۲/۱۰/۲۸
از نظر شخصی من این کتاب علاوه بر این که در چهار چوب داستان‌های جنایی بود، با این حال چکیده‌ای از فلسفه و منطق نیز در آن به کار برده شده بود و در نهایت داستانی فراتر از چیزی که انتظارش را نیز داشتم پدید آورد و مفاهیم پیچیده‌ای را از دیدگاهی نسبتا ساده تر و قابل فهم تر بیان کرد. در نهایت هم داستان با پایانی حیرت‌انگیز و پیچیده خاتمه یافت و برای مدتی طولانی من رو به فکر فرو برد. با این حال هیچ وقت از خواندن این کتاب خسته نشدم و حوصله‌ام سر نرفت و با گویندگی زیبای هوتن شکیبا و آهنگ آرامش بخش که در نظر من نماد شکننده و سست بودن افکار و خاطرات گوینده بود، تنها بر زیبایی این داستان می افزود و آن را جالب و شنیدنی می‌کرد.
شیدا سروش
۱۴۰۲/۰۹/۱۵
شنیدنِ این کتاب که از بهترین آثارِ کیم یونگ‌ها هستش برایِ کسانیکه داستان‌های رازآلود و معمایی رو دوست دارن خالی از لطف نیست.... اگر به ادبیات آسیای شرقی علاقه‌مند هستید و داستان‌هایی با درون‌مایه‌ی جرم و جنایت را می‌پسندید و به دنبال یک داستان جدید و جذاب می‌گردید، این کتاب برای شما نوشته شده.... خواندن این کتاب خوش‌خوان را از خودتون دریغ نکنید..... البته که خوانشِ آقای شکیبا با حزِن درونی و لحنِ مخصوصِ خودش این کتابِ خوب رو شنیدنی تر کرده... ممنون از رادیوگوشه و کتابراه🌻
"شاید مرگ هم نوشیدنیِ سنگینی است که کمک می‌کند شب کسالت‌آوری را، که همان زندگی‌مان باشد، از یاد ببریم. "
فرشته حبیبی
۱۴۰۳/۰۳/۲۱
کتاب خاطرات یک آدمکش در ژانر معمایی و جنایی، با اینکه حجم کمی داره ولی در عین حال از توصیف جزئیات غافل نمونده و تصویرسازی های خوبی ارائه میده. موضوع کتاب در رابطه با یک قاتل سریالی هست که به آلزایمر مبتلا شده. در همین رابطه یک فیلم هم ساخته شده به نام (father) که دنیای فرد مبتلا به آلزایمر رو به تصویر میکشه و نشون میده که تعریف زمان برای این افراد برای تعریف اون برای افراد عادی بسیار متفاوته. به نظرم این کتاب هم به زیبایی این تفاوت رو نشون میده. این دست کتاب ها و فیلم ها باعث میشن بهتر بتونیم افراد مبتلا به آلزایمر رو درک کنیم و علت برخی رفتارهایشان و نوع نگاهشون به جهان برامون واضح بشه
M R
۱۴۰۲/۱۲/۲۷
در مورد این اثر، قلم نویسنده بسیار گیرا و جذابه. سوژه کتاب هم خیلی بدیع و متفاوته. یادداشت‌های مردی که به گفته خودش قاتلی خونسرده و در حال مبتلا شدن به زوال عقل!! مدام از گذشته به حال پل میزنه و به نوعی در تونل زمان در رفت و آمده. بطور کلی جملات و تعابیر کتاب فوق العاده زیبا و تامل برانگیز بود. در واقع لابلای روایت داستان پر از حرفها و نکاتی از زندگیه که شدیدا انسان رو به فکر وامیداره. در ادامه مسیر حوادث شکل عجیبی پیدا میکنه و به نوعی پایان کتاب باز هست. توقع داشتم داستان به نوعی به سرانجام برسه اما متفاوت بود. در نهایت نقطه قوت اثر صوتی خوانش آقای شکیباست که بسیار دلنشین و گیرا بود.
ماندانا رستمی
۱۴۰۲/۱۰/۱۹
با سلام داستان جذاب و گیرایی بود. به خصوص با صدای آقای هوتن شکیبا که از هنرمندان مورد علاقه من هستند و من تمام فیلم‌هاشون را نگاه میکنم. بسیار عالی در مورد داستان نویسنده آنقدر به درستی ویژگی‌های یک انسان آلزایمری را نشان داده است که بسیار با او همراه میشوید او و شرایطش را درک میکنید. خیلی قشنگ مرحله به مرحله زوال عقل یک انسان که جالبه آدمکش هم بوده بیان شده است و پایان داستان هم تقریبا قابل حدس بود. ولی باز هم جالب بود. رنج و عذابی که شخصیت اصلی داستان می‌کشید واقعا لایقش بود. کتاب‌های کتابخانه نیمه شب و پرونده هری کبر، داستان‌های شرلوک هلمز و رمان خشکسالی را پیشنهاد میکنم.
Ata
۱۴۰۳/۰۶/۲۵
همانطور که از ادبیات فاخر ژاپن (نویسنده را بیشتر پیرو ادبیات ژاپن میدانم تا کره) انتظار می رفت، رمان متفاوتی است، به سلیقه من ایرانی سازگار است، روایت قتل ها با وجود خشونت در معنا، از رنگ زندگی است. با این رمان شما می توانید برای یک قاتل حرفه ای گریه کنید و با او همزاد پنداری کنید، بارها یاد فیلمهای کوروساوا میافتید. از سوی دیگر شما را به معنای واقعی با آلزایمر آشنا می کند، خوانش هم خوب و متناسب است. پیرنگی بسیار جالب در کنار بازی با زمان. اندکی در ساختن فضا ایراد بود (شاید از من) و کتابیه که بعد از خرید حتما بیشتر از دو بار گوش میکنید. سپاس از همگی عوامل
عسل
۱۴۰۲/۱۱/۰۳
عالی بود. موضوع کتاب راجع به خاطرات یک پیرمرد قاتلی است که دچار آلزایمر شده و مستأصل بین وقایع و رویا و تخیلات ذهنی گیر کرده. همزمان خاطراتی از دست می‌دهد و خاطراتی به ذهنش می‌رسد که حتی نمی‌داند واقعی است یا تخیل. با این کتاب هم شرایط یک فرد آلزایمری را درک می‌کنی و هم در قالب داستان، تاریخ، وقایع و سیاست‌هایی که در کره جنوبی رخ داده بیان می‌کند. اصلا خسته نشدم و تا انتها گوش دادم کتاب بسیار استادانه نوشته، ترجمه و با گوینده گیه حرفه ای آقای شکیبا جذاب تر شده. پیشنهاد میکنم گوش بدید. ممنون از کتابراه عزیز و عوامل سازنده این مجموعه
Somi Kia
۱۴۰۲/۰۹/۱۱
با سلام به دوستداران کتاب و کتابراهی‌های عزیز
این کتاب رو صد در صد بهتون پیشنهاد میکنم، کتابی خلاقانه با موضوعی جالب و معماگونه از لایه‌های شخصیت یک آدمکش، کسی که در خلال بیماری آلزایمر به دنبال حل معماهایی است که نداشتن درک زمان حال و آینده و گذشته او رابیشتر گیج میکند ولی او کوتاه نمیاید و از تیزهوشی‌اش راههایی برای حل آن پیدا میکند، آدمکشی که که با خاطراتش لایه‌های پنهان ذهنش را به شما نشان میدهد، با خواندن این کتاب با وجهای مختلفی از این فرد، خانواده، جامعه و موقیتهایی که او زیسته آشنا میشوید و شما هم درگیر حل معماهای ذهنی او میشوید.
Fat
۱۴۰۳/۰۱/۰۷
واقعا داستانش رو دوست داشتم و تحت تاثیر قرار گرفتم و اصلا قابل پیش بینی نبود و همین طور صدای هوتن شکیبا که باعث میشد بیشتر از داستان لذت ببرم واقعا صداش رو دوست داشتم اما به نظرم این مجازات به عنوان یک قاتل که این همه ادم کشته مخصوصا پرستارش رو که فکر میکرد دخترشه به نظرم زندان کمی مجازات اسونیه درسته پیر شده بود و الزایمر داشت ولی اون حتی به بچه کوچیک هم رحم نکرده بود باید به اشد مجازات میرسوندنش کسی که تو بچگی بزنه پدر خودشو بکشه این دیگه اصلا روحش رو از دست میده و به نظرم باید خیلی بدتر باهاش رفتار میکردن
Amir_eht
۱۴۰۲/۱۰/۲۹
خیلی لذت بردم از شنیدن این کتاب سخت، با‌ گفتار شیرین و روان هوتن شکیبای عزیز.
همونطور که گفتم، به نظرم کتاب سختیه و فهمیدنش یکم اذیت کنندس که با گویش هوتن شکیبا خیییلی این مسئله کاهش داشت. در نوع خودش درجه یک هست. هم بیماری آلزایمر رو خیلی خوب توصیف کرده بود، هم ماجراهای قتل رو جای درستی نشون میداد. یه جورایی کاری که بیونگ سو انجام میداد برای اینکه یادش بمونه، برام حس و حال فیلم ممنتو رو تداعی میکرد. کلا راضی‌ام از خرید این کتاب و وقتی که برای گوش دادنش گذاشتم.
ممنون از زحماتی که بابت پخش این کتاب کشیدین❤️
Taeko
۱۴۰۳/۰۲/۱۱
«خاطرات آینده» هر کتابی در حد توانش، دنیایی رو توصیف میکنه که تو تا پیش از خواندن کتاب از وصفش عاجز بودی کتاب خاطرات یک آدمکش به گونه‌ای هست که در ثانیه پایانی کتاب، چشمانت رو میبیندی، نفس عمیقی میکشی و دردمندانه به این دنیای اخیر سلام میکنی. کتاب هفت فصل داره و روایتی روان و تقریبا کوتاه رو شامل میشه صدای گوینده گرم و شیوا است و با تغییر لحن مناسب متوجه تغییر شخصیت‌های کتاب میشی (در ضمن همین کتاب فیلم The Father و Still Alice رو پیشنهاد میکنم که محوریت تقریبا مشابه‌ای با کتاب داره)
مهدی همایی
۱۴۰۳/۰۱/۰۸
رومانی بسیارجذاب و مهیج هستش و واقعا از اون کتابای که تو یه نوبت تمومش کردم. خلاصه‌ای که براتون دارم.
بیست و پنج یا بیست و شش سال از آخرین باری که کیم بیونگ سو دست به قتل زده می‌گذرد. ولی حالا این قاتل کهنه کار باید یکبار دیگر و این بار برای نجات دخترش به حرفه قدیمی خود برگردد. دختر کیم بیونگ سو دلباخته قاتل زنجیره‌ای شده که دختران جوان را به روش‌های فجیعی به قتل می‌رساند. ولی قاتل پیر شک دارد که پس از سال‌ها کناره گیری از شغل آدمکشی همچنان مهارت‌های سابق خودش را به یاد داشته باشد.
رها زند
۱۴۰۲/۰۹/۲۰
داستان مردی که سالها در خیال خودبا دختر خوانده خود زندگی میکند. دختر خوانده‌ای که در سالیان قدیم پدر و مادرش را به قتل رسانده است.
آلزایمر نقش موثری در این داستان دارد. شکی که به مردم دارد که مبادا دخترش را به قتل برسانند و تاوان قتل‌هایی را که مرتکب شده پس دهد. در پایان داستان دخترش گم می‌شود، با او تماس می‌گیرد ولی بی پاسخ می‌ماند تا اینکه در پایان مواجه می‌شود دختر را به قتل رسانده است.
داستان کشش زیادی داشت و نویسنده با مهارت در پایان داستان، خواننده را دچار شوک میکند.
شعری اولیا
۱۴۰۲/۰۷/۰۳
من از شنیدن داستان لذت بردم. قبل از شروع کتاب از خودم می‌پرسیدم که چرا آدم باید خاطرات یک آدم کش را بخواند؟ یا چرا افراد مختلف خواندن این کتاب را توصیه کرده‌اند. با شنیدن این داستان متوجه شدم که پر است از کنایه‌های مختلف. شما اصلا با داستان احساس بیگانگی نمی‌کنید ظرایفی در داستان هست که شما را به یاد نکاتی از زندگی عادی‌تان می‌اندازد. و نکته‌ها دارد! …شکل تمام شدن داستان هم خیلی جالب بود و غیر منتظره…صدای آقای شکیبا و اجرای زیبایشان هم بی تردید نقش بسیار پررنگی در جذابیت داستان داشت.
Samaneh
۱۴۰۲/۰۹/۱۷
وای کتاب عجیبی بود فصل‌های اول‌ی جوری بودکششی نداشت ولی فصل‌های آخر همش با خودت مشغول حدس زدن بودی. انگار اتفاقاتی افتاده بود که حتی خود نویسنده هم نمیدونست. در اخر که گفت من کیستم انگار هرکس این سوال رو از خودش پرسید! با خودم گفتم من واقعی من کیست؟ یا در جایی احساس کردم منظور نویسنده اینه که هرکسی میتونه قاتل بشه‌ی دیالوگ جالبم داشت که گفت من از کشتن شرم دارم و عذابی نمیکشم و راحت میخابم. کلا خیلی کتاب عجیبی بودو خلاصه و مفید بود ولی معناش زیاد و فکر ادمو خیلی درگیر میکنه
دکتر آیدین معتمدین
۱۴۰۳/۰۶/۰۲
به نظر من، گوش دادن به این کتاب برای فهم آنچه "یک فرد مبتلا به آلزایمر چگونه فکر میکند" بسیار مفید است جای بسی تعجب است که نویسنده بتواند با این همه تبحر، یک چنین اثری بیافریند خواندنش برای روانشناسان و افرادی که می خواهند با زندگی افراد دچار آلزایمر بیشتر آشنا شوند، مفید است؛ اما اینجور کتاب ها را نباید کسانی که با عنوانش مشکل دادند، گوش کنند; به هر حال، به علت خوانش خوب و متن قوی که دارد، خواننده را جذب می کند با تشکر از کتابراه
علی
۱۴۰۳/۰۴/۱۵
بسیار خسته کننده. داستان از نقطه‌ای که قاتلی که آلزایمر دارد اصلا جلو نمی‌رود. خاطرات تعریف شده هم خطی در داستان یا پردازش جلو نمی‌برد. شخصیت پردازی کلا وجود ندارد. به زعم بنده علت علاقه‌ی عموم نسبت به این کار صرف ایده‌ی قاتل دارای آلزایمر هست. نویسنده به هیچ وجه در حدی نیست که صرفا نشخوار ذهنی‌اش داستان را جلو ببرد مثل کوندرا یا ساراماگو. کاری سطحی و ضعیف. ادای چیزی را در می‌آورد که نیست. باری، شاید از کتاب پاپیولار نباید انتظار بیشتری داشت.
رزیتا طالبیان
۱۴۰۳/۰۱/۲۹
خاطرات یک آدم کش داستانی بسیار معمولی بود و جز داستان‌های متوسط قرار میگیره. کشش داستان خوب بود ولی نسبت به کتابهای داستانی جنایی دیگه در سطح متوسط بود. نمیدونم مشکل از ترجمه بود یا از خود داستان چون در پایان داستان حوادث به طرز مبهوت کننده‌ای کنار هم قرار نگرفت و نویسنده در این زمینه حتی متوسط هم عمل نکرد. خوندن هونن شکیبا رو دوست نداشتم. یه صدای سرد بدون احساس که از ابتدا تا پایان داستان روی یه ریتم خونده شد و فک میکنم در کشش داستان تاثیرمنفی گذاشت.
neda gudarzi
۱۴۰۳/۰۱/۰۴
کتاب فوق العاده جذابی که واقعا منو به فکر فرو بر و کمی منو ترسوند. از اینکه واقعا چه چیزی واقعا وجود داره و چیزی وجود نداره… واقعا ذهن آدمیزاد همه چیش عجیبه، اینکه ذهنتون میتونه شما رو مجبور کنه چیزی رو باور کنید که اون میخواد حتی چیزایی که وجود ندارن، ترسناکه. این کتاب باعث شد نگاه دقیق تری به بیماری آلزایمر و درک بیشتری داشته ازش داشته باشم. ایده کتاب خیلی ناب بود. اجرای هوتن شکیبا هم نیازی به تعریف نداره واقعا هنرمندانه اجرا کردن مثل همیشه.
morteza banaei
۱۴۰۲/۰۶/۰۶
سلام، اول اینکه من بیش از دویست کتاب صوتی گوش کردم و بهترین خوانشی که شنیدم از جناب هوتن شکیبا بود هم صدای عالی و خواندن بی ایراد و اینکه در حین گوش کردن کتاب احساس میکردم تمام حس و حال شخصیت اصلی را که با بیماری آلزایمر درگیر بود درک میکنم، خیلی خیلی عالی بود
Reza Amiry
۱۴۰۳/۰۸/۲۵
من تاحالا ۳باراین کتاب روگوش کردم وصدای قصه گو بسیار دلنشین و خاص هست و اینکه یه جورایی تور و مبهوت میکنه مضمون داستان همراه باصرای دورگه خیلی حال میده میگم یعنی چی که رادیو گوشه درابتدامیگه دلم میخوادرادیوروبغل کنم فکرمیکنم کمترکسی ممکنه ازاین لحن وصداخوشش بیاد این رادیو گوشه نمیتونه یه تجدید نظری درمورد تبلیغ رادیو گوشه انجام بده نابجای این بابا که میگه دلم میخوادرادیو رو بغل کنم یه جمله مناسبتر گفته بشه وباصدای بهتری
علیرضا زرباف اصل
۱۴۰۳/۰۶/۲۲
کتاب خوبی بود و جناب هوتن شکیبا خوب ارایه کرده بودند اما یک مشکل بود در فصل چهارم؛ حدود دو دقیقه به پایان جناب شکیبا واژه مسند با ضمه میم را که یک نام دستور زبانی است به فتحه می خواند که معنای غلط از آن فهمیده می شود. در ضمن در کشش کلمه ها هنگام بیان واژگان دقت نمی شود مانند واژه سوترا. در پایان من نمی توانم کمک بیشتر ارایه دهم تا کیفیت کار شما که این همه زحمت می کشید بهتر شود با کمال تشکر علیرضا زرباف
لیلا عزیزی پناه
۱۴۰۲/۱۰/۲۷
کتابی هست در ژانر جنایی پلیسی، اما هیچ وقت به پای کتاب‌هایی که خانم مارپل با ان همه مهارت گره از مشکلات باز می‌کرد و هر کس دوست داشت این قصه پلیسی و جنایی رو دنبال کنه تا بالاخره به نتیجه مطلوب برسه، اما آقای کیم یونگ‌ها کشتن و قتل افراد رو یک طوری ساده به تصویر می‌کشه که آدم چندشش میشه، اصلا خوشم نیامد به بقیه کتاب یک آدم مریض و روانی گوش بدم و فقط از صدای آقای هوتن شکیبا با این صدای خش دارش با شخصیت قصه خیلی تطابق داشت خوشم امد
M.rezaei
۱۴۰۲/۰۶/۲۱
کتاب کوتاه و جذابی بود. با نگارشی متفاوت و البته نگرشی متفاوت به زندگی و عادات مردی که از قتل لذت می‌برد. قتل جز جدایی ناپذیر زندگی اوست. زندگی درد آور این مرد در کودکی همه در چند جمله خلاصه می‌شود و مثل خاطره‌ای دور ولی شفاف بازگو و قتل پدر توجیه می‌شود. هر آنچه که درمورد احساسات درونی بیمار آلزایمری و دردی که متحمل می‌شود باید بدانیم به خوبی در این کتاب به نگارش درآمده. صدای آقای شکیبا با حزن درونی‌اش جذابیت روایت رو بیشتر کرده است.
نیلوفر
۱۴۰۳/۰۳/۱۳
داستان با ضرب آهنگ آهسته‌ای پیش میره و اواسط داستان بهمون راجع به اتفاقات آینده سرنخ میده. در طول داستان سوال‌هایی پیش میومد که به برخی پاسخ داده شد و برخی تا انتها بی جواب موند. شخصیت پیرمرد در حین اینکه راوی اول شخصه خیلی خوب توسط شنونده قابل شناخت بود (اینکه یک قاتل خونسرد فاقد حس همدردیه، ضداجتماعی و گوشه گیره، کودکی سختی داشته و همیشه در زندگیش به دنبال معنا بوده)
آقای شکیبا هم این کار رو بسیار زیبا اجرا کردن.
ابوذر دهانی
۱۴۰۳/۰۱/۰۴
حتما گوش کنید چون داستان جالب و عالی که بیشتر ادبی و کمتر جنایی با پایان قابل پیش بینی اما تصویر سازی و ادبیات نویسنده با ترکیب بیماری آلزایمر شخص اصلی، رفت و برگشت در خاطرات، وقایع سیاسی شبه جزیره کره و خوانش محسور کننده اقای شکیبا آدم را غرق داستان میکند. نویسنده به خوبی توانسته با داستان به خواننده کمک نماید درکی از وضعیت افراد مبتلا به آلزایمر داشته و به نحوه عالی توانسته گمگشتگی مبتلایان را به تصویر بکشد.
رویا +
۱۴۰۲/۱۲/۲۰
داستان خوبی است، روایت داستان هم خوبه. یک نکته‌ای که به طرز فکر و فرهنگ نویسنده ربط دارد این است که متاسفانه بیماری را عقوبت اعمال افراد در نظر می‌گیرد. یک مدت در ایران هم این معضل بود که در سریالهای شبهای ماه رمضان همه آدم بدهای داستان در نهایت آخر ماه رمضان یا مبتلا به بیماری شدن یا دچار نوعی کم توانی! دنیا سال هاست با این مدل اندیشه معیوب جنگیده است. بروز بیماری و معلولیت ربطی به عقوبت کارها ندارد.
raziyeh hasani
۱۴۰۲/۰۷/۱۵
این کتاب بیشتر زندگی یک بیمار آلزایمری در خاطرات گذشته است با فراموشی کامل حافظه کوتاه مدت فرد به گذشته‌های دور سفر می‌کند و در میان خاطراتش با خیال پردازی زندگی می‌کند با خواندن این ‌کتاب با زندگی فرد بیمار آلزایمری بیشتر آشنا می‌شویم و بیان کتاب آنقدر دقیق و رساست که ما خود را به جای شخص اول داستان می‌گذاریم من در بخش آخر کتاب شگفت زده شدم از اینکه روند داستان به گونه‌ای دیگر رقم خورد و اصلا قابل پیش بینی نبود
اسما
۱۴۰۲/۱۰/۲۱
کتاب صوتی عالی بود با صدای آقای هوتن شکیبا، کتاب در ژانر جنایی هست که شخصیت اصلی دچار زوال عقل است و نویسنده به قدرت این زوال و فراموشی رو در ترتیب بندی پاراگراف‌ها نشان میده، در عین حال که حالت رمان داره به تاریخ کشور و بعضی نکته‌های روانشناسی هم گریز زده. کتاب قدرتمندی هست ولی برای افرادی که روحیه رمان جنایی ندارند به نظرم توصیه نمیشه، چون ممکنه روی روح و روان شخص تاثیر بذاره!
R.v
۱۴۰۲/۰۸/۲۶
گویش راوی فوق العاده عالی، ترجمه عالی، داستان فوق العاده جذاب، طوری که دو روزه تمومش کردم. جناب آقای هوتن شکیبا طوری توی نقش فرو رفته بودن که واقعا باورم شده بود خود قاتل داره خاطراتشو برام تعریف میکنه. با اینکه به داستان‌های دارک علاقه ندارم ولی برام تنوع بود.
نویسنده خیلی قشنگ زندگی یک آدم مبتلا به آلزایمر رو به تصویر کشیده بود طوریکه آدم با گوشت و خونش سختی این مشکلو درک می‌کنه.
Mina Naghdbishi
۱۴۰۳/۰۴/۳۱
من‌نقد بلد نیستم. ولی کتاب خاصی بود. ژانرش جنایی بود با اخری عجیب و‌غریب، واقعا هنوز مغزم درگیر کتاب. خیلی به الزایمر فکر میکنم چقدر وحشتناکه. نمیدونم‌شایدم خوش شانس ادمی‌که به آلزایمر دوچار میشه. وای. دوست داشتم‌زود تموم‌بشه ولی وقتی تموم‌شد موندم‌ که چی شد تموم‌شد؟ خلاصه حس عجیبی داشت و تجربه‌ی گوش‌دادن‌بهش ‌برام‌جالب بود. اگه شمام حسای عجیب رو‌دوست دارین حتما گوش‌کنید😎
🌸Zahra Habibi🌸
۱۴۰۲/۰۹/۱۲
فوق العاده بود نویسنده به نکات ویژه‌ای اشاره کرده که میتونه تا سالها خاطره‌ی این کتاب رو برامون زنده کنه نکاتی مثل اهمیت دوره‌ی کودکی در زندگی، نقش پدر در شکل گیری شخصیت فرزندان، دادن حس ارزشمند بودن به افراد و آشنایی با بیماری زوال عقل و آلزایمر و نکات بسیار دیگری که مطمئنم بعد انتخاب این کتاب پشیمون نخواهید شد. روایت آقای هوتن شکیبا هم حرف نداشت من که واقعا لذت بردم
غزل
۱۴۰۲/۰۸/۰۴
واقعا منو به وجد آورد! عنوان جذاب کتاب، داستان جالبش، نحوه توصیف اتفاقات از دیدگاه قاتل، ترجمه روان و زیبا مخصوصا در مورد شعرها و در نهایت گویندگی آقای شکیبا با لحنی احساس برانگیز که باعث درک بهتر اتفاقات داستان میشد در کنار هم یه مجموعه فوق العاده ساختند. به شخصه پایان بندی رمان رو هم خیلی دوست داشتم و اگر به این ژانر علاقه دارید، حتما بهتون پیشنهادش می‌کنم.
علی فتاحی
۱۴۰۲/۰۸/۰۴
بنظرم کتاب جذابی نبود و کشش خاصی نداشت. کتاب‌های بهتری در سبک جنایی و معمایی خوندم. بیشتر داستانکی بود از زبان قاتلی که دچار الزایمر و نزول هوشیاری ذهنی شده و همین، نوع متفاوت روایت، تنها نقطه قوت کتاب بود.
اگر گویندگی خوب جناب شکیبا نبود، ارزشی در ادامه داستان نمیدیم و نصفه رها میکردم.
بشخصه فکر میکنم میانگین امتیازدهی متن خام این کتاب بیشتر از ۳. ۵ یا ۳. ۷ نرسه.
زهرا پیرهادی
۱۴۰۲/۰۷/۱۱
کتاب جالبی بود و منو جذب کرد. با جنبه‌های تازه‌ای از بیماری الزایمر اشنا شدم. کل کتاب افکار غیرمنسجم یک قاتل سریالیه که سالهاست اینکارو رها کرده و حالا بخاطر اتفاقاتی دوباره خاطرات اون دوران رو مرور میکنه. من کل کتاب رو تو یک روز گوش دادم و پایان داستان غافل گیرم کرد و این غافلگیری جنبه مثبت داشت. در ضمن خواتش و صدای اقای شکیبا هم پیگیری داستان رو بسیار جذابتر کرده بود.
1 2 3 4 5 6 >>