نقد، بررسی و نظرات کتاب میدگارد 7: جدال با اهریمن - احمدرضا صالحی
4.7
748 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Hamed FRJ
۱۴۰۲/۰۱/۱۴
8322
دیروز جلد شش و هفت را خواندم. فلش بکهای خوب داستان هرچند خیلی زیاد است ولی به ذائقۀ من سازگار است. از سوی دیگر ابراز احساسات در جلدهای 6 و 7 خیلی بهتر شده و نویسنده در جایی که باید، مستقیم و غیرمستقیم منظورش را رسانده!. با توجه به وقفهای نزدیک به دوسال، انتظار داشتم میدگارد یک پله جهش داشته باشد و دیالوگهای پخته تری ببینیم و حلقههای واسط رفتارهای شخصیتها را هم شاهد باشیم به این معنی که بهانهای برای شادیهای کوچک، کل کلهای اعضا و... را بوضوح بتوان دید و پرش ناگهانی در وضعیت گفتگوهای اعضا را شاهد نباشیم. آریایی که در جلد یکم به شخصیتش پی برد و در جلد دوم از دره بیرون آمده و به چشمه کوه مشرق رفت و در جلد سوم با پادشاهی آرمنته درگیر بود و در جلد چهارم و پنجم با فهم وجود دشمنی بزرگتر که منجر به صلح مصلحتی همه پادشاهیها و برگزیده شدنش به عنوان فرزند زمین و دهشت تاریکی بعدی و... شد، اینبار نیز جهشی در داستان ایجاد کند فراتر از تصورات ما در جلدهای دیگر. داستان در جلد نخست در اشاره به نحوه پیدا شدن آریا به شب کریسمس اشاره میکند، سپس در غاری همراه با سوده در دره به جشن شب یلدا و در جایی دیگر همراه با پرستو بازی ننه سرما را شاهدیم. بازی چهارحلقه چیزی است دقیقا همانند کوییدیچ در هری پاتر (اثر الکی بزرگ شده و مزخرف خانم رولینگ!) و در آن جا نیز سال نو کریسمس است!. حیف بیشتر از 1500 کاراکتر نمیتوان نوشت!. اما روی هم رفته اگر بدون تعارف میخواستم امتیاز بدهم، برای دو سال صبر، اثر ضعیفی بود در مقایسه با جلد چهار و پنج. پراکندگی زیادی در سرنخها و قدرتها و ارتشهایی که به یکباره پیدا میشوند هم خسته کننده شده!. فرافکنی هم جای سورپرایز را گرفته!.
سلام بعد از خوندن فصل ششم و حالا تموم کردن فصل هفتم بسیار ناراضیم، چرا همش بک فلش شده!! چرا شخصیتها همشون فامیلی وآشنای هم شدن، طوری که فلانی، پسر فلان، شخص فلانیه! بعدا خیلی خیلی شخصیت پردازی شده دیگه با کودکی و نوجوانی تک تک شخصیتها دونستیم، تیم پریزاد به طور فاجعه آمیز داره بزرگ و بزرگ تر میشه و هر عضو جدید که میاد باید با سرگذشتش آشنا بشیم، آریا کلا تو این دو جلد نیستش، تو این جلد فقط صفحه آخر به حضور آریا اختصاص داده شده، که به یقین میدونم تو فصل هشت شاهد بک فلشهای از او با صوفیا خواهیم دید، دشمنا خیلی زیاد شدن البته به طور خسته کننده زیاد شدن!!!! داستان دینارگل و همسرش خیلی طولانیه تموم بشه بهتره، فهمیدیم زندگیشون آینده میدگارد رو رقم میخوره ولی لطفا اینقد جزنگر نباشین، خیلی حرفا و دیالوگهای جزئی و کلیشه هستن طوری که اگه حذف بشن تاثیر رو روند داستان نمیزارن! وبازم تکرار میکنیم آقای صالحی این جلد هفته!!! لطف کن پیشرفت برای آریا (نه بقیه) ببینیم
خلاصه این جلد وجود قبلی مکمل هم هستن انگار ک فقط یه جلد هستن پس منتظر حوادثی جدیدتر نباشین چون مکملشه! ولی حقیقتا در کل اثر خوبیه و آدرنالین گاه گاهی میتونی تو رگات حسش کنی) هرچند این فصل خیلی ناجوریه)
خلاصه این جلد وجود قبلی مکمل هم هستن انگار ک فقط یه جلد هستن پس منتظر حوادثی جدیدتر نباشین چون مکملشه! ولی حقیقتا در کل اثر خوبیه و آدرنالین گاه گاهی میتونی تو رگات حسش کنی) هرچند این فصل خیلی ناجوریه)
این کامنت کمی اسپویل داره
تو جواب کامنت یکی از دوستان گفتم ولی اینجا هم میگم
صوفیا و خفقان تقطه قدرت داستان هستن
صوفیا تصویر یه عشق به تمام معنی واقعی و خفقان نماد یه مرد واقعی و کامل هست، از بعد تخیل بگذریم یه مرد باید شبیه به خفقان باشه، بی اهمیت نسبت به قضاوتها، با اعتماد به نفس، وفادار به حرف هاش و دوستانش، با سیاست و کمی جاه طلب، با برنامه و... صوفیا که واقعا از همه لحاظ مکمل آریا هست، حتی تو جلد سه صوفیا میگه اگه یه جای دیگه میدیدمت احتمالا ازت خوشم میومد. از پس زبون تند و تیز هم بر میان، خلق خوی مشابه دارن، هدفمند زندگی میکنند و تقریبا اهداف مشابه دارن، هر جفتشون نسبت به سایر شخصیتهای داستان نجابت خیلی بیشتری دارن علی رقم علاقه پنهان و خیلی زیادی که به هم دارنو تقریبا جفتشون از بهترین ویژگیهای ظاهری برخودار هستن، دو شخصیت مصمم داستان هستند که هدفها تو الویت هستن نسبت به خودشون، از لحاظ قدرت گاهی برابری میکنند و هیچ ترسی تو وجود این دو نیست، صوفیا در غیاب حافظهاش هیچ خیانتی به عشقش نکرد، صوفیا وارث قدرت آب بود و آریا وارث زمین ترکیب این دو میشه حیات، صوفیا عاشق حقیقی آریا هست بر خلاف دینارگل عزیز که هیچ کدوم این ویژگی هارو نداشت
به علاوه اینکه این داستان تینا و صوفیا نکات آموزنده زیادی داشت که بین دوست داشتن و عاشق بودن خیلی فرق هست
تو جواب کامنت یکی از دوستان گفتم ولی اینجا هم میگم
صوفیا و خفقان تقطه قدرت داستان هستن
صوفیا تصویر یه عشق به تمام معنی واقعی و خفقان نماد یه مرد واقعی و کامل هست، از بعد تخیل بگذریم یه مرد باید شبیه به خفقان باشه، بی اهمیت نسبت به قضاوتها، با اعتماد به نفس، وفادار به حرف هاش و دوستانش، با سیاست و کمی جاه طلب، با برنامه و... صوفیا که واقعا از همه لحاظ مکمل آریا هست، حتی تو جلد سه صوفیا میگه اگه یه جای دیگه میدیدمت احتمالا ازت خوشم میومد. از پس زبون تند و تیز هم بر میان، خلق خوی مشابه دارن، هدفمند زندگی میکنند و تقریبا اهداف مشابه دارن، هر جفتشون نسبت به سایر شخصیتهای داستان نجابت خیلی بیشتری دارن علی رقم علاقه پنهان و خیلی زیادی که به هم دارنو تقریبا جفتشون از بهترین ویژگیهای ظاهری برخودار هستن، دو شخصیت مصمم داستان هستند که هدفها تو الویت هستن نسبت به خودشون، از لحاظ قدرت گاهی برابری میکنند و هیچ ترسی تو وجود این دو نیست، صوفیا در غیاب حافظهاش هیچ خیانتی به عشقش نکرد، صوفیا وارث قدرت آب بود و آریا وارث زمین ترکیب این دو میشه حیات، صوفیا عاشق حقیقی آریا هست بر خلاف دینارگل عزیز که هیچ کدوم این ویژگی هارو نداشت
به علاوه اینکه این داستان تینا و صوفیا نکات آموزنده زیادی داشت که بین دوست داشتن و عاشق بودن خیلی فرق هست
سلام و خدا قوت به آقای صالحی
جلد هفت کتاب بسیار سرگرم کننده و روان بود.
سبک نگارش و روایت شما رو دوست دارم.
معمولا در روایت داستان کتاب یا فیلم هر وقت یک پلی بک از یک شخصیت عاشق بیان میشه بعد مدت کوتاهی اون فرد کشته میشه و همه عزاداری میکنن.
میدونم روال کار اینطوریه که قبل مرگ یکم به شخصیت اون پرداخته بشه ولی خب این خودش حداقل 100صفحه بعدی داستان رو لو میده.
داستان شما تا حالا پیشرفت زیادی داشته ولی هنوز یک نقشه از جهان رو ارائه ندادین و سالها رو دقیق اعلام نکردین. مثلا میگید خیلی قدیم یا گذشته ولی خب لاقل من انتظار داشتم بعد این همه جلو الان مثلا ما بدونیم جنگ قبلی دقیقا چند سال پیش بوده و یا اتفاقات گذشته دقیق تر بیان بشه. این موضوع برای جلد اول تا سوم طبیعی هست ولی برای جلد هفت دیگه قابل پذیزش نیست.
توصیه میکنم یک فایل اکسل درست کنید و در جلد بعدی وقایع زمانی رو برای خواننده در آخر یا اول جلد ارائه بدین.
این طوری یک خلاصه داریم و دیگه خبری از خیلی قبل پیش و خیلی قبل بعد نداریم.
جلد هفت کتاب بسیار سرگرم کننده و روان بود.
سبک نگارش و روایت شما رو دوست دارم.
معمولا در روایت داستان کتاب یا فیلم هر وقت یک پلی بک از یک شخصیت عاشق بیان میشه بعد مدت کوتاهی اون فرد کشته میشه و همه عزاداری میکنن.
میدونم روال کار اینطوریه که قبل مرگ یکم به شخصیت اون پرداخته بشه ولی خب این خودش حداقل 100صفحه بعدی داستان رو لو میده.
داستان شما تا حالا پیشرفت زیادی داشته ولی هنوز یک نقشه از جهان رو ارائه ندادین و سالها رو دقیق اعلام نکردین. مثلا میگید خیلی قدیم یا گذشته ولی خب لاقل من انتظار داشتم بعد این همه جلو الان مثلا ما بدونیم جنگ قبلی دقیقا چند سال پیش بوده و یا اتفاقات گذشته دقیق تر بیان بشه. این موضوع برای جلد اول تا سوم طبیعی هست ولی برای جلد هفت دیگه قابل پذیزش نیست.
توصیه میکنم یک فایل اکسل درست کنید و در جلد بعدی وقایع زمانی رو برای خواننده در آخر یا اول جلد ارائه بدین.
این طوری یک خلاصه داریم و دیگه خبری از خیلی قبل پیش و خیلی قبل بعد نداریم.
به نظرم داستان خیلی آبکی شده من واقعا عاشق پنج جلد اول بودم و جنگ بین سکویا و صوفیا بی نظیر بود شاید اگه سی صحفه رو به جنگ این دو نفر اختصاص داده بود ولی اصلا تکراری نبود و فوق العاده جذاب بود ولی جنگ بین خفقان و موریگان خیلی مسخره بود و هرجایی که شخصیت اصلیها دارن کم میارن یهو مشخص میشه یه نیروی ناشناخته باعث قدرتشون میشه به الهه اهریمن و هرچیزی دیگهای تبدیل میشن که شکست نخورن
به نظرم داستان الکی داره کش پیدا میکنه من اصلا دوست ندارم این رمان تموم بشه اصل داستان ادامه دار باشه نه از گذشته با حرفهای کلیشهای ادامه پیدا کنه و خیلی زیاد فلش بک داره که واسه خواننده خسته کننده میشه و مهم تر از اون اینه که مثلا تو جنگ یکی از شخصیتها زخمی میشه و نجات از اون غیر ممکنه و یهو یه راه نجات پیدا میشه
یا اینکه یه شخصیت داره میمیره یهو یه نفر از غیب میرسه و اون رو نجات میده شخصیتهای نوظهور خیلی زیادن و تو فصل بعدی که مطمنن یکسال دیگه زمان میبره منتشر بشه خواننده تمام این شخصیت هارو فراموش میکنه و عاشقانه هاشون خیلی زیاد شده که زیاد به مزاج خواننده خوش نمیاد چرا اریا باید یک هفته تمام رو درخت باشه دنبال چشم چرونی. یا سرگذشت پارسیس و دینارگل تا یه جایی جذاب بود خیلی کش پیدا کرد باید تموم بشه چون همه متوجه شدیم اینا اینده میدگارد رو تشکل میدن
یه جاهای میخواستم از خوندن ادامه داستان منصرف بشم که میگفتم حیفه ادامه بده اونم به عشق جلدهای اول تا پنجم ک واقعا زیبا بودن
امیدوارم فصل بعدی یه داستان پر کشش رو شاهد باشیم نه یه داستان تجاری رو که فقط برای فروش بیشتر به اضافه گویی مجبور بشین
. بازم تشکر میکنم از اقای صالحی بابت داستان زیباشون
به نظرم داستان الکی داره کش پیدا میکنه من اصلا دوست ندارم این رمان تموم بشه اصل داستان ادامه دار باشه نه از گذشته با حرفهای کلیشهای ادامه پیدا کنه و خیلی زیاد فلش بک داره که واسه خواننده خسته کننده میشه و مهم تر از اون اینه که مثلا تو جنگ یکی از شخصیتها زخمی میشه و نجات از اون غیر ممکنه و یهو یه راه نجات پیدا میشه
یا اینکه یه شخصیت داره میمیره یهو یه نفر از غیب میرسه و اون رو نجات میده شخصیتهای نوظهور خیلی زیادن و تو فصل بعدی که مطمنن یکسال دیگه زمان میبره منتشر بشه خواننده تمام این شخصیت هارو فراموش میکنه و عاشقانه هاشون خیلی زیاد شده که زیاد به مزاج خواننده خوش نمیاد چرا اریا باید یک هفته تمام رو درخت باشه دنبال چشم چرونی. یا سرگذشت پارسیس و دینارگل تا یه جایی جذاب بود خیلی کش پیدا کرد باید تموم بشه چون همه متوجه شدیم اینا اینده میدگارد رو تشکل میدن
یه جاهای میخواستم از خوندن ادامه داستان منصرف بشم که میگفتم حیفه ادامه بده اونم به عشق جلدهای اول تا پنجم ک واقعا زیبا بودن
امیدوارم فصل بعدی یه داستان پر کشش رو شاهد باشیم نه یه داستان تجاری رو که فقط برای فروش بیشتر به اضافه گویی مجبور بشین
. بازم تشکر میکنم از اقای صالحی بابت داستان زیباشون
با عرض خسته نباشید خدمت آقای صالحی،
واقعا پرداخت داستان با جهانی با این همه جزئیات و بزرگی کار دشواری است دست مریزاد دارین واقعا، فقط تعداد شخصیتهای داستان داره خیلی زیاد میشه و باعث سردرگمی خواننده میشه، یکم داستان بیش از اندازه کشدار شده و میشد با حذف خیلی از دیالوگها خلاصه تر به داستان پرداخت مثل داستان تینا و پارسیس. فلش بکها در جلدهای شش و هفت زیاد بود و واقعا لازم بود در مورد شخصیتهای اصلی اطلاعات دقیقتری داده بشه که جاش تو جلدهای قبلی خالی بود که به نظر من باید قسمتیش تو جلدهای قبلی بیان میشد چون هنوز هم شخصیتهایی هستند که داستان زندگیشون بیان نشده. هنوز جزئیات و زمان خیلی از اتفاقات گذشته که توی داستان مهم هستند مشخص نیست و جهانی که خلق شده بعد از گذشت 7 جلد دارای چشم انداز روشن و محدودی نیست و رفته رفته بزرگتر میشه
در پایان از نوع نثر آقای صالحی خوشم میاد و واقعا ممنون که در این ژانر این کتاب ایرانی رو داریم و من از خواندنش لذت میبرم.
ممنون آقای صالحی
واقعا پرداخت داستان با جهانی با این همه جزئیات و بزرگی کار دشواری است دست مریزاد دارین واقعا، فقط تعداد شخصیتهای داستان داره خیلی زیاد میشه و باعث سردرگمی خواننده میشه، یکم داستان بیش از اندازه کشدار شده و میشد با حذف خیلی از دیالوگها خلاصه تر به داستان پرداخت مثل داستان تینا و پارسیس. فلش بکها در جلدهای شش و هفت زیاد بود و واقعا لازم بود در مورد شخصیتهای اصلی اطلاعات دقیقتری داده بشه که جاش تو جلدهای قبلی خالی بود که به نظر من باید قسمتیش تو جلدهای قبلی بیان میشد چون هنوز هم شخصیتهایی هستند که داستان زندگیشون بیان نشده. هنوز جزئیات و زمان خیلی از اتفاقات گذشته که توی داستان مهم هستند مشخص نیست و جهانی که خلق شده بعد از گذشت 7 جلد دارای چشم انداز روشن و محدودی نیست و رفته رفته بزرگتر میشه
در پایان از نوع نثر آقای صالحی خوشم میاد و واقعا ممنون که در این ژانر این کتاب ایرانی رو داریم و من از خواندنش لذت میبرم.
ممنون آقای صالحی
این رمان پتانسیل خیلی زیادی داشت که به یکی از آثار فانتزی عالی ادبیات جهان تبدیل بشه با قدرت داستان سرای وقدرت تخیل بی نظیر نویسنده در ساخت جهانی چند بعدی وبی نضیر اما متاسفانه از میانه راه متاسفانه به دام اضافه گویهای تجاری برای بالا بردن صفحات کتاب وبه تبع آن بالابردن تعداد جلدهای رمان برای تجاری سازی میافتد که به سرد شدن جزابیت رمانمیانجامد وان تعلیق وکشش اولیه رو از دست میده ودرجواب همراهی خواننده چیزی به او نمیده واین بسیار خطر انصراف خواننده ازادامه داستان را به همراه دارد نویسنده باید تعادل میان شاخ برگ دادن به داستان وپیش برد قصه اصلی را متعادلکنه تا لذت مطالعه از دست نره دراین صورته که میتواند به یکی از کتابهای جهانی تبدیل شود ودیگر این که با وجود فرهنگ غنی 3000ساله وافسانههای کهن فارسی هیچ نیازی به الگو برداری از رمانهای غربی نبود وجا داشت از این سرمایه عظیم خیلی بهتر استفاده میشد
توی این جلد درنبود آریا بهتر به شخصیتهای دیگه رسیدگی شده بود و بالاخره بقیه هم فرصتی برای خودی نشون دادن پیدا کردن... اینکه فالی داره قدرت میگیره و بیشتر به این شخصیت پرداخته میشه به نظرم خیلی خوبه چون واقعا جای پیشرفت داشت، درمورد خفقان هم خیلی خوب توضیح داده شده بود و رفتارهایی ازش دیده میشد که باعث محبوبیتش شد درحالیکه در جلدهای قبل خفقان رو یه دشمن میدونستن.
این اثر یکی از بهترین داستانهای ایرانیه و اینکه اینقدر بلند و طولانیه هم خیلی خوبه اماای کاش فاصله بین انتشار هرجلد واقعا کم بشه، اگه کسی واقعا بخواد میتونه توی هرسال دوجلد هم انتشار بده و طرفدارهای بیشتری جذب کنه اما اگه زیاد طول بکشه تا جلد بعد منتشر شه هم خیلیا بخشهای مهمی رو فراموش میکنن و هم واقعا توذوق خیلی از طرفدارا که واقعا منتظر هستن میخوره و باعث میشه که به تدریج طرفدارهای این اثر کمتر بشه. واقعا به خاطر این اثر زیبا بهتون خسته نباشید میگم.
این اثر یکی از بهترین داستانهای ایرانیه و اینکه اینقدر بلند و طولانیه هم خیلی خوبه اماای کاش فاصله بین انتشار هرجلد واقعا کم بشه، اگه کسی واقعا بخواد میتونه توی هرسال دوجلد هم انتشار بده و طرفدارهای بیشتری جذب کنه اما اگه زیاد طول بکشه تا جلد بعد منتشر شه هم خیلیا بخشهای مهمی رو فراموش میکنن و هم واقعا توذوق خیلی از طرفدارا که واقعا منتظر هستن میخوره و باعث میشه که به تدریج طرفدارهای این اثر کمتر بشه. واقعا به خاطر این اثر زیبا بهتون خسته نباشید میگم.
سلام زیاد شاخه شاخه رفتید اصل ماجرا دور شدید صحبت کردن درباره شخص دهم داستان و توصیف کردن احساساتش در نصف یک فصل جالب نیست و به نظر بنده دلال داستان میدگارد شدید پنج فصل به بد بودن خفقان اشاره کردید و در فصل هفتم چهرهی نوظهور از اون شخص که فداکار هست آریا در جنگ مصدوم میشه شخصیت اصلی داستان رو دارید وابسته و ضعیف نشون میدید در صورتی که شخصیت پریزاد زاده شده برای نجات دنیایی که خفقان دشمنشه الان خفقان شده ارباب یکم توجه به نقش اول و طولانی کردن ماجرا زیاد جالب نیست نقش اول گم شده داخل بحران عشق و آموزش دیگران به دنبال پر کردن نقش اول کلیشهای رفتار نکنید از شما توقع داشتم آریا پخته تر و اثرگذارتر رفتار کنه تا در هر جنگ زخمی و وابسته نشون بده
موفق و پیروز باشید
موفق و پیروز باشید
خسته نباشید اقای صالحی ممنون که این اثر زیبا رو خلق کردید و براش زحمت میکشید. چیزی که توی این دوجلد بیشتر از همه ازش خوشم اومد شخصیت خفقان و کارهاش بود.... اینکه در ابتدای داستان خفقان به عنوان دشمن اصلی اریا نشان داده شد که در واقع شخصیت منفی داستان محسوب میشد در حالیکه در ادامه داستان فهمیدیم هیچکدوم از کارهاش بی علت نبوده و تقریبا بهترین کارهایی بود که میتونست انجام بده.... مخصوصا که توی فلش بکها با دهشت قبلی سرگذشتش رو فهمیدیم و اینکه در اخر داستان توی جنگ با الهها حتی حاضر شد قلبش رو برای خونواده و دوستاش بده در حالیکه هیچکس توقع همچین کاری رو از اون نداشت به جز کسایی که واقعا میشناختنش مثل حواصیل... این نشون میده هیچ شخصیت بدی به خودی خود بد نیست. اما رابطه صوفیا و اریا هم نقطه قوت داستان محسوب میشه اینکه چطور از دشمن به دوست و از دوست به lovers تبدیل شدن،،، امیدوارم که توی جلد بعدی بیشتر به کارهاشون توی اون دنیایی که هستن پرداخته بشه و اریا و صوفیای قوی تر و کامل تری رو ببینیم 👌🏻
سلام و عرض تبریک سال نو خدمت اقای صالحی و کتابراهیهای عزیز
جلد هفتم از جلد ششم خیلی بهتر و قویتر بود و از ژانر فانتزی تخیلی به ژانر فانتزی تخیلی با چاشنی عاشقانه تغییر کرده. پرشهای ازار دهنده و نا تمام جلد شش رو خیلی کمتر داشت. تنها چیزی که کمی عصبیم کرد معماهایی که در ذهن ایجاد کرد و جمله ادامه دارد پایان کتاب بود که خدا میدونه چقدر دیگه باید انتظار بکشم تا جلد بعدی بیرون بیاد و گرههایی که ایجاد شده رو باز کنه. تا جلد پنجم بخاطر پرشهای خیلی کم و حرکت رو به جلو خیلی کمتر گره کور در ذهن بوجود میاومد و فقط اشتیاق برای دیدن اینده، من خواننده رو در انتظار نگه میداشت اما این دو جلد اخیر کلی گره کور بخاطر رفت و برگشتهای مکرر به گذشته و زمانها و دنیاهای مختلف ایجاد کرده که علاوه بر انتظار کمی هم سردرگمی ایجاد کرده. بابت زحمتی که کشیدین و دوجلد رو باهم منتشر کردین سپاسگزارم و مشتاقانه منتظر ادامه داستان هستم. موفق باشین
جلد هفتم از جلد ششم خیلی بهتر و قویتر بود و از ژانر فانتزی تخیلی به ژانر فانتزی تخیلی با چاشنی عاشقانه تغییر کرده. پرشهای ازار دهنده و نا تمام جلد شش رو خیلی کمتر داشت. تنها چیزی که کمی عصبیم کرد معماهایی که در ذهن ایجاد کرد و جمله ادامه دارد پایان کتاب بود که خدا میدونه چقدر دیگه باید انتظار بکشم تا جلد بعدی بیرون بیاد و گرههایی که ایجاد شده رو باز کنه. تا جلد پنجم بخاطر پرشهای خیلی کم و حرکت رو به جلو خیلی کمتر گره کور در ذهن بوجود میاومد و فقط اشتیاق برای دیدن اینده، من خواننده رو در انتظار نگه میداشت اما این دو جلد اخیر کلی گره کور بخاطر رفت و برگشتهای مکرر به گذشته و زمانها و دنیاهای مختلف ایجاد کرده که علاوه بر انتظار کمی هم سردرگمی ایجاد کرده. بابت زحمتی که کشیدین و دوجلد رو باهم منتشر کردین سپاسگزارم و مشتاقانه منتظر ادامه داستان هستم. موفق باشین
با سلام و احترام خدمت اقای صالحی محترم.. نیاز است عرض کنم ک از زمانی ک چشمانم به نوشتههای زیبا در میان کاغذ کتاب افتاد محو متون و داستان زیبای شما شدم.. و از همان روزهای اولی که با سبک نوشتاری شما آشنا شدم شما به نویسنده مورد علاقه من تبدیل شدین و از آشنایی با متون شما بسیار سعادتمند هستم و از این افسوس میخورم که افرادی هستند که این خوشبختی نصیبشان نشده و از جهت همواره تلاش خود را برای معرفی کتابهای شما کردهام و میکنم. در پایان میدگارد ۷ داستان ادامه داشت و این برای من بسیار خوشحال کننده بود زیرا در همان اوایل کتاب این داستان که قرار است پرونده میدگارد به طور کلی بسته شود مرا عذاب میداد و اینکه این داستان ادامه دارد بسیار نکته خوشحال کنندای برای این جانب بود ولی از سوی دیگر حتی تفکر به اینکه قرار است بار دیگر مدتها در انتظار سر کنیم تا یک اثر شگفت انگیز دیگر از شما ببینیم بسیار زجر آور تر از انیست ک شما تفکر کنید لذا درخواست این جانب از شما بزرگوار این است ک مارا به مدت طولانی در انتظار نگذارد
با تشکر فراوان
با تشکر فراوان
مثل همیشه عالی بود و من برخلاف همه هیچ ایرادی ندیدم.
راستی دوستانی که درباره تینا میگفتن اون فقط یه ترسو و دست و پا چلفتی هست که فقط توی دست و پا هستش. میبینید تینا (دینارگل) چقدر قوی شده طوری که داره میره تو سطح ۴ روحانی؟ هنوزم فکر میکنید تینا ضعیفه و نمیتونه به اندازه صوفیا قوی باشه؟ درسته شاید هنوزم به اندازه صوفیا قوی نباشه ولی اگر بخواد میتونه از صوفیا هم قوی تر بشه
ولی یه چندتا سوال اساسی دارم که فکر منو مشغول کرده و شاید ذهن شما رو هم درگیر کنه. مافهمیدیم که خفقان عاشق یه دختر بوده و جای دستش روی سینه خفقان هست. حالا اون شخص کی هست؟ دهشت؟ ولی یه جا نویسنده اشاره کرده بود که خفقان عاشق خواهر نسیم بوده! ولی مگه دهشت انسان نبود؟ اگه دهشت خواهر نسیم باشه که خیلی عجیب میشه. خواهر خواهر یکی انسان یکی پری و مادرشون الهه؟!! تازه فهمیدیم که کاظم و نسیم باعث شدند که خفقان به عشقش نرسه؟ چرا؟ مگه اگر این دو ازدواج میکردن چی میشد؟ یه چیز دیگه هم اینکه خفقان از نسیم کینه داره. ولی چرا؟ به نظرم تو جلد یا جلدهای بعدی باید بیشتر به شخصیت خفقان بپردازی نویسنده گرامی. ولی با این حال عالی بوددددد. سپاس فراوان از آقای صالحی
راستی دوستانی که درباره تینا میگفتن اون فقط یه ترسو و دست و پا چلفتی هست که فقط توی دست و پا هستش. میبینید تینا (دینارگل) چقدر قوی شده طوری که داره میره تو سطح ۴ روحانی؟ هنوزم فکر میکنید تینا ضعیفه و نمیتونه به اندازه صوفیا قوی باشه؟ درسته شاید هنوزم به اندازه صوفیا قوی نباشه ولی اگر بخواد میتونه از صوفیا هم قوی تر بشه
ولی یه چندتا سوال اساسی دارم که فکر منو مشغول کرده و شاید ذهن شما رو هم درگیر کنه. مافهمیدیم که خفقان عاشق یه دختر بوده و جای دستش روی سینه خفقان هست. حالا اون شخص کی هست؟ دهشت؟ ولی یه جا نویسنده اشاره کرده بود که خفقان عاشق خواهر نسیم بوده! ولی مگه دهشت انسان نبود؟ اگه دهشت خواهر نسیم باشه که خیلی عجیب میشه. خواهر خواهر یکی انسان یکی پری و مادرشون الهه؟!! تازه فهمیدیم که کاظم و نسیم باعث شدند که خفقان به عشقش نرسه؟ چرا؟ مگه اگر این دو ازدواج میکردن چی میشد؟ یه چیز دیگه هم اینکه خفقان از نسیم کینه داره. ولی چرا؟ به نظرم تو جلد یا جلدهای بعدی باید بیشتر به شخصیت خفقان بپردازی نویسنده گرامی. ولی با این حال عالی بوددددد. سپاس فراوان از آقای صالحی
) ممکنه این نظر اسپویل باشه) واقعا این جلد رو دوست داستم مخصوصا از نیمه به بعد داستان، حس میکنم از اونجایی که مرگ ژولیت رو نشون نداد احتمال خیلی خیلی زیاد زنده باشه و بتونه خونوادهاش رو نجات بده و از اونجایی که نزدیگ پایگاه اهریمنها بوده احتمالا از یکی از دالانها بتونه خودشو نجات بده و حتی ممکنه مسئله مهمی رو کشف کنه که خیلی بکار آریا و گروهش بیاد، دومین مسئله شخصیت دینارگل و پارسیسه که احتمالا شخصیت پارسیس کم کم به اهریمن درونش اجازه پیشرفت بده (از اونجا که با احساس کردن قدرت اهریمنی از اون خوشش اومد) و برخلاف اون دینارگل یا همون تینا بتونه با این قدرت اهریمنی مقابله کنه و در نهایت اون و فرزندش میدگارد رو تاسیس کنند، خفقان خیلی قشنگ داره در در این جلدها شخصیت پردازی میشه یجورایی داره نشون میده که هر کدوم از کارهاش دلیلی داشته و ذاتا اهریمنی نیست و همینطور حس میکنم اون دختری که عاشقشه همین دهشت تاریکیه اگه اشتباه نکنم ولی در جلدهای قبل یادم نیست ولی اسم یکی دیگه رو میاره البته ممکنه دوتاشون یکی باشن بعید نیست، شخصیت نسیم شخصیت عجیبیه ینی تو نمیتونی به طور قطع بگی خوبه یا بده، اون فردی که به نسیم دستور داد که حکومت رو از خفقان به هر بهانهای بگیرند کی بود؟،
قسمت انتهایی داستان واقعا عاااالی بود و قشنگ قدرت الهه بودن خفقان و درنهایت قدرت آریا رو خوب نشون دادن که در جلدهای بعدی حتما میگه که خفقان و آریا چطور تونستند به این مرحله از قدرت برسند (آریا ممکنه تو همین مدت که با صوفیا تو اون جزیره بوده به این قدرت رسیده و یا هم از آینده اومده)
قدرت فترس هنوز خوب به نمایش در نیومده و فالی حتما درآینده خیلی مهمه
بهر حال این جلدو واقعا دوست داشتم و امیداوارم جلدهای بعد بهتر هم بشه
قسمت انتهایی داستان واقعا عاااالی بود و قشنگ قدرت الهه بودن خفقان و درنهایت قدرت آریا رو خوب نشون دادن که در جلدهای بعدی حتما میگه که خفقان و آریا چطور تونستند به این مرحله از قدرت برسند (آریا ممکنه تو همین مدت که با صوفیا تو اون جزیره بوده به این قدرت رسیده و یا هم از آینده اومده)
قدرت فترس هنوز خوب به نمایش در نیومده و فالی حتما درآینده خیلی مهمه
بهر حال این جلدو واقعا دوست داشتم و امیداوارم جلدهای بعد بهتر هم بشه
یکی از تفریحاتم خوندن نظرات کتابها بوده و شاید ساعتها وقت گذاشتم برای خوندن نظرات مجموعه میدگارد. در جواب یکی از نظرات نویسنده گفته بودن که رمان رو با دید مذهبی نگاه نکنید، گرچه وقتی مسائل عقیدتی وارد شدن نمیشه نگاه نداشت اما این رو به اهلش میسپرم و حرف من چیز دیگهای هست و اونم نگاه از نظر اخلاقیه که نمیشه بگیم به یک رمان نگاه اخلاقی هم نداشته باشیم. جرقهای که باعث شد این مجموعه رو شروع کنم مقدمه ابتدای جلد یک بود که الان واسم تبدیل به یک سوال بزرگ شده که، پس اون نگرش و اون افق دید کجا رفت؟! مگه قرار نبود این اثر در راستای جلو گیری از محتوای مخرب وارد بازار بشه؟ حالا چه دست کمی از اونها داره؟ اتفاقا رمانهای خارجی بعد از سانسور مسائل اخلاقیشون تا حدودی از بین میره، البته که محتوای زیر پوستی رو نمیشه نادیده گرفت و منم علمشو ندارم که بخوام بگم ایا این کتاب هم از این موضوع کاملا مبرا هست یا نه اما از نظر مسائل جنسی مشهوده که با اون مقدمه همخوانی نداره. واقعا حیف نیست که سطح رمان رو با این مسائل پایین بیاریم؟ جالبه که این حرف فقط حرف من نبوده..
پ. ن: با احترام به نویسنده و طرفدارهای مجموعه باید بگم جلد هشت اومده و بعد از خوندن نمونه به طور کل از ادامه مجموعه منصرف شدم و واقعا پشیمونم از اینکه تا اینجاهم وقت گذاشتم هرچی میره جلوتر انگار بدتر میشه، کتاب رو کنار مقدمه جلد یک میذارم ترک برمیدارم! موندم چجوری مجوز میگیرن این کتابا
پ. ن: با احترام به نویسنده و طرفدارهای مجموعه باید بگم جلد هشت اومده و بعد از خوندن نمونه به طور کل از ادامه مجموعه منصرف شدم و واقعا پشیمونم از اینکه تا اینجاهم وقت گذاشتم هرچی میره جلوتر انگار بدتر میشه، کتاب رو کنار مقدمه جلد یک میذارم ترک برمیدارم! موندم چجوری مجوز میگیرن این کتابا
سلام خدمت دست اندرکاران و خوانندگان اپلیکیشن کتابراه، نمیدونم برای بار چندم هستش که دارم رمان میدگارد رو میخونم انقدر که این کتاب جالب و پر محتواست شخصیت های عالی در کنار پیچ و تاب داستان و همچنین دنیای پریان که به زیباترین شکل ممکن توسط نویسنده عالی کتاب آقای صالحی عزیز با کوچکترین جزئیات به طوری که وقتی خواننده اون رو میخونه انگار خودش در اون دنیا حضور داره ترسیم شده، فلش بک هایی که به گذشته میشه تا جواب سوال هایی که در طول خواندن داستان واسمون پیش میاد رو بده واقعا عالی هستش هر روز بیشتر تشنه ی انتشار نسخه های جدید از این اثر فوق العاده میشم و از سمیم قلب امیدوارم که آقای صالحی این داستان رو هرچقدر که میتونن ادامه بدن چون من به شخصه هیچ دلم نمیخواد از دنیای پریان دل بکنم، از دست اندرکاران اپلیکیشن کتابراه هم ممنونم که بستری رو تهیه کردن که ما خواننده ها بتونیم رمان های مرده علاقه خودمون رو در اون بخونیم. با سپاس بیکران از همگی شما.
کتابها تون تقریبا داستان جدیدی روبه قلم ایرانی تعریف می کنه و کشش داستانی وحشتناکی داره وناراحت می شم انقد زودمی خونمش ولی سوسول بازی وحاشیه های مزخرف روحذف کنید درضمن بنظرم اریا و صوفیا ایده خوبی نبود و برگردوندن چند شخصیت مثل سورنا و دخترش و یک شخصیت نزدیک به خفقان که توسط اریا مخفی شده بودن هم می تونه جالب باشه اضافه کردن شخصیت های افسانه ای بیشتر مثل ونگ زن خیرخواه ملمداس دیویزدپری کش هم پیشنهاد منه درسته نباید شخصیت هایک نواخت باشن ولی می شه حداقل حاشیه ها رو جایگزین کرد نوشتن شما ذهنیتی خوب رو برامنی که تخیل ضعیفی دارم ایجاد کرده درسته یک رمان نبایدشخصیت زیاد داشته باشه ولی فکر می کنم اوردن شخصیتی مثل یک خواهر برای اریا که ازقبل باهم تعامل داشتن داستان رو جذاب ترمیکنه من فعلا تا هفتمین جلد رو که انتشاریافته خوندم و منتظرکتاب های بعدی تون هستم امیدوارم ازنظرحس منفی دریافت نکرده باشین و نویسنده ی خوبی مثل شما رو ناراحت نکرده باشم
تفاوت مجموعه اقای صالحی با دیگر فانتزی نویسان داخلی و خارجی مواجهه دادن خوانندگان با طرح غیر ملموس رازهای اساسی فراوان نهفته هر قهرمان که وارد داستان میکندعلاوه بر ایجاد هیجان در خوانندگان هر یک را ناخودآگاه به دنبال تفکر و یافتن رازها در هر قهرمان تشویق میکند که هر کدام به فراخور درک و حافظه خود در آنچه قبلا مطالعه کرده به دنبال فهمیدن راز آنها میشود و برای همین با اشتیاق فراوان به نشر نسخه بعد به دنبال اشتباه یا درست بودن نتجه تفکر خودشان در کشف رازهای قهرمان خودپسند این سیاست باعث رکورد در فروش شده ولی متاسفانه دو ایراد بزرگ مشاهده میشود که نویسنده این دو چالش بزرگ را خود ایجاد کرده اول انکه به علت زیاد شدن بی رویه کارکترها همچون شهر تهران که بی رویه گسترش داده شده چطور میخواهند این مجموعه را به سرانجام برسانند که البته با رویهای که ایشان پیش گرفته احتمالا عمر خیلی از خواننده هایش کفاف پی بردن به انرا نخواهد داد اصلا جالب نیست سالها خواننده منتظر جلد بعدی باشد لذا مثل من قید دنبال کردن انرا میزند اصولا عمر من یکی کفاف نمیکند ودیگر اینکه اینگونه نویسندگان بویی از عشق به کارشان نبردهاند پول قلمبهای که کسب کردن بلا نسبت گور پدر طرفداران
به نظر من این داستان پردازی این مجموعه ارزش این رو داره که یک سریال یا مجموعه سینمایی و انیمیشن هم رده هری پاتر و ارباب حلقه هاو یک مجموعه بازی داستانی دوم شخص هم رده خدای جنگ از روش ساخته بشه به شرطی که یک استودیوی بازی سازی و فیلم سازی درست و حسابی با کارهای با کیفیت کار ساخت رو دست بگیره در جواب دوستانی که میگن داستان پراکندگی و فلش بک زیادی داره باید بگویم این خیلی عادیه زمانی که داستان داره به اوج خودش نزدیک میشه نویسنده فلش بکهایی رو درباره شخصیتهایی که تاثیر زیادی تو داستان دارند بگذاره مخصوصا وقتی که شخصیتها با دشمن قوی تر از خودشون درگیر میشن که نمونه هایش رو در فصلهای قبل داشتیم ولی الان که دشمن جدیدی برای همه شخصیتهایی که تا الان در مجموعه بودن پا به میدان گذاشته و همه شخصیتها رو متحد کرده خیلی عادیه که برای این شخصیتها فلش بک برای معرفی زندگیشون داده بشه
ما امروزه مشغول به خواندن یکی از بهترین رمانهای ایرانی و یکی از بهترینها در ژانری که این کتاب مربوط به آن است هستیم در برتری این کتاب نسبت به کتابهای رقیب خود تا به امروز داشتند شکی نبوده و نیست اما همین برتری و محبوبیت از جانب خوانندگان و علاقهمندان موجب ظهور دیدگاه تجاری از جانب نویسنده در این کتاب شدیم که این دیدگاه در کمتر شدن صفحات (در عین حال مفیدتر شدن مطالب) و
افزایش تعداد صفحات به وضوع مشخص است.
در کنار این عوامل با جلوتر رفتن داستان و افزایش قدرت اتفاقات چه از نظر تئوری و ارتباط آنها با باورهای جامعه و شدت گرفتن آنها یکی از نقاط قوت بسیار این مجموعه کتاب هاست.
اگر به قبل تر نگاه کنیم میبینیم که تعداد نظرات و تعداد خوانندگان کاهش یافته و این کاهش لایل بسیاری است که دو دلیل اصلی آن افزایش قیمت و تاخیر در نشر جلدهای کتاب هستند که تغییر فاحشی در فروش کتاب داشته.
من یک منتقد نیستم و انتقاد در شرایط کنونی اصلا امر درستی از نظر اخلاقی نیست این حرفها فقط نظر شخصی و تجربیات یک خواننده از خواندن یک کتاب خواندنی است.
با عرض تشکر از جناب صالحی و آرزوی موفقیت برای ایشان و خوانندگان محترم. (یک خواننده)
افزایش تعداد صفحات به وضوع مشخص است.
در کنار این عوامل با جلوتر رفتن داستان و افزایش قدرت اتفاقات چه از نظر تئوری و ارتباط آنها با باورهای جامعه و شدت گرفتن آنها یکی از نقاط قوت بسیار این مجموعه کتاب هاست.
اگر به قبل تر نگاه کنیم میبینیم که تعداد نظرات و تعداد خوانندگان کاهش یافته و این کاهش لایل بسیاری است که دو دلیل اصلی آن افزایش قیمت و تاخیر در نشر جلدهای کتاب هستند که تغییر فاحشی در فروش کتاب داشته.
من یک منتقد نیستم و انتقاد در شرایط کنونی اصلا امر درستی از نظر اخلاقی نیست این حرفها فقط نظر شخصی و تجربیات یک خواننده از خواندن یک کتاب خواندنی است.
با عرض تشکر از جناب صالحی و آرزوی موفقیت برای ایشان و خوانندگان محترم. (یک خواننده)
سلام.. چطور میشه هر جلد این کتاب رو خوند و بهش امتیاز کامل نداد؟ برعکس جلدهای قبل تموم سعیمو کردم تا تو یه روز تمومش نکنم بلکه چند روز لذت ببرم از کتاب خوندن اما باز هم دو روزه تموم شد.. هر چند نواقصی داشت که البته در کنار ویژگیهای بی نظیرش قطعا بسیار کوچک هستن.. این جلد در عین حال که تصویر سازی و جزئی نگری بسیار خوب جلدهای قبل رو داشت و با هر اتفاق خواننده رو شگفت زده میکرد حوادث جدیدی رو هم دربر داشت. قسمت اولیه کتاب تمرکز کاملا رو آریا و صوفیاست.. و ازونجا ب بعد فداکاریها و تلاشهای همراهانش رو میبینیم... چند شخصیت اصلی که از این داستان حذف میشن (هر چند مشخصه ژولیت دوباره برمیگرده) و خفقان که هر جلد جذاب تر از قبل میشه... دقیقا این کتاب به آدم نشون میده نمیشه زود شخصیت افراد رو قضاوت کرد که نمونش خفقانه... چند اشارهی دوست داشتنی که به ایران شد مثل سربازان هخامنشی سیمرغ و... والتری که این جلد بیشتر از هر وقتی شناختیمش و سکویا.....
تبریک به ذهن عالی آقای صالحی.. این کتاب به دوست داران داستانهای فانتزی به شدت پیشنهاد میشه
تبریک به ذهن عالی آقای صالحی.. این کتاب به دوست داران داستانهای فانتزی به شدت پیشنهاد میشه
با سلام و احترام، ضمن تشکر از آقای صالحی بابت اینکه انتظارم بلاخره تموم و جلد شش و هفت میدگارد اومد، یه سری نکات هستند که توی این دو جلد جدید به چشمم اومدند
من جلد یک تا پنج رو از این بابت که داستان مدام به گذشته و آینده نمیرفت و یک سیر مستقیم رو در یک زمان واحد طی میکرد و ذهنم رو روی اصل داستان متمرکز تر میکرد بیشتر دوست داشتم. وقتی اول آیندهی ماجرا بیان میشه و من میبینم توی اون آینده اثری از تعدادی از شخصیتها هست، دیگه خوندن جنگ و جدال گذشتهشون برام هیچ جذابیتی نداره چون به نوعی خیالم از سلامت اون شخصیتها راحت میشه.
جلو تر توی داستان به حکمت لزوم وجود بعضی از بازگشتهای داستان پی میبرم، منتها باز هم برام قانع کننده نیست و خوندن اتفاقات گذشته به اندازهی خوندن اتفاقاتی که در لحظه در جریان هستند برام جذاب نیست. البته حس میکنم این مسئلهای سلیقه ایه، ولی اگر بجای اینکه از آینده مدام به گذشته برگردیم و در جریان اتفاقاتی که قبلا افتادن قرار بگیریم اون هم به صورت پراکنده، اگر به صورت متمرکز تری روند اصلی داستان رو منتها از کمی قبل تر طی کنیم برای شخص من جذابیت بیشتری خواهد داشت.
نکتهی بعدی اینه که انقدر به مسائل جنسی اون هم به طور متعدد پرداخته شده که دید خواننده از دنیا رو محدود میکنه و خسته کننده میشه.
نکته بعدی اینه که توی دیالوگ شخصیتها خلاقیت کمتری دیده میشه. برای مثال میگم، کلمه ی «زهرمار» رو از اکثر شخصیتها، با هر تیپ شخصیتی شنیدیم که برای من قابل قبول نبود. میتونست طور دیگهای هم باشه.
در عین حال من کتاب رو دوست داشتم و از خلاقیت کلی داستان لذت بردم. مشتاقانه منتظر جلد هشتم و جلدهای بعد هم هستم که البته امیدوارم شاهد نوشتهای بی نقص باشیم.
من جلد یک تا پنج رو از این بابت که داستان مدام به گذشته و آینده نمیرفت و یک سیر مستقیم رو در یک زمان واحد طی میکرد و ذهنم رو روی اصل داستان متمرکز تر میکرد بیشتر دوست داشتم. وقتی اول آیندهی ماجرا بیان میشه و من میبینم توی اون آینده اثری از تعدادی از شخصیتها هست، دیگه خوندن جنگ و جدال گذشتهشون برام هیچ جذابیتی نداره چون به نوعی خیالم از سلامت اون شخصیتها راحت میشه.
جلو تر توی داستان به حکمت لزوم وجود بعضی از بازگشتهای داستان پی میبرم، منتها باز هم برام قانع کننده نیست و خوندن اتفاقات گذشته به اندازهی خوندن اتفاقاتی که در لحظه در جریان هستند برام جذاب نیست. البته حس میکنم این مسئلهای سلیقه ایه، ولی اگر بجای اینکه از آینده مدام به گذشته برگردیم و در جریان اتفاقاتی که قبلا افتادن قرار بگیریم اون هم به صورت پراکنده، اگر به صورت متمرکز تری روند اصلی داستان رو منتها از کمی قبل تر طی کنیم برای شخص من جذابیت بیشتری خواهد داشت.
نکتهی بعدی اینه که انقدر به مسائل جنسی اون هم به طور متعدد پرداخته شده که دید خواننده از دنیا رو محدود میکنه و خسته کننده میشه.
نکته بعدی اینه که توی دیالوگ شخصیتها خلاقیت کمتری دیده میشه. برای مثال میگم، کلمه ی «زهرمار» رو از اکثر شخصیتها، با هر تیپ شخصیتی شنیدیم که برای من قابل قبول نبود. میتونست طور دیگهای هم باشه.
در عین حال من کتاب رو دوست داشتم و از خلاقیت کلی داستان لذت بردم. مشتاقانه منتظر جلد هشتم و جلدهای بعد هم هستم که البته امیدوارم شاهد نوشتهای بی نقص باشیم.
سلام و درود خدمت جناب آقای صالحی و تمامی دستاندرکاران.
دو گلگی خدمت جنابعالی دارم:
یک: اینکه داستان زیاد به مسائل جنسی میپردازد که میشود گفت اصلا مربوط به داستان نیستند. در ابتدا حرکت جالب و خلاقانهای بود اما از جایی به بعد خیلی زیاد شد و کلا داستان رو به انحراف کشوند. این مسئله برای من کمی بو دار هست که نویسندهی گرامی برای جلب توجه جوانان، نو جوانان و... که تازه به بلوغ میرسند این روش را بهکار گرفته تا توجه آنها رو به کتاب بیشتر کند.
دو: پرداختن به مسائل غیر مربوط. اینکه داستان خیلی جاها از شخصیتهای اصلی داستان دور شده و به خیلی مسائل غیر مربوط میپردازد. البته اگر در آینده و در جلد (های) بعدی این مسائل مهم و کاملا به داستان اصلی مربوط باشند و طوری به داستان اصلی مرتبط باشند و به داستان اصلی برسند، میشود این مورد را نادیده گرفت. و حتی میشود گفت کار دست و عقلانیای بوده است.
*در کل یک ستاره هم کم نکردم، بخاطر اینکه داستان اصلی خیلی قویتر ازین حرفهاست که با این دو موردی که گفتم بشود ازش ایراد گرفت.
**در کل دمِ تمامی دستاندرکاران و مخصوصا جناب آقای صالحی گرم که با این داستان ما را به دنیای دیگر میبرند و خوشحال میسازند. 🌹🖤
دو گلگی خدمت جنابعالی دارم:
یک: اینکه داستان زیاد به مسائل جنسی میپردازد که میشود گفت اصلا مربوط به داستان نیستند. در ابتدا حرکت جالب و خلاقانهای بود اما از جایی به بعد خیلی زیاد شد و کلا داستان رو به انحراف کشوند. این مسئله برای من کمی بو دار هست که نویسندهی گرامی برای جلب توجه جوانان، نو جوانان و... که تازه به بلوغ میرسند این روش را بهکار گرفته تا توجه آنها رو به کتاب بیشتر کند.
دو: پرداختن به مسائل غیر مربوط. اینکه داستان خیلی جاها از شخصیتهای اصلی داستان دور شده و به خیلی مسائل غیر مربوط میپردازد. البته اگر در آینده و در جلد (های) بعدی این مسائل مهم و کاملا به داستان اصلی مربوط باشند و طوری به داستان اصلی مرتبط باشند و به داستان اصلی برسند، میشود این مورد را نادیده گرفت. و حتی میشود گفت کار دست و عقلانیای بوده است.
*در کل یک ستاره هم کم نکردم، بخاطر اینکه داستان اصلی خیلی قویتر ازین حرفهاست که با این دو موردی که گفتم بشود ازش ایراد گرفت.
**در کل دمِ تمامی دستاندرکاران و مخصوصا جناب آقای صالحی گرم که با این داستان ما را به دنیای دیگر میبرند و خوشحال میسازند. 🌹🖤
سلام
در مورد این کتاب باید بگویم روند داستان از ۶ بهتر شده و نقاط قوت بسیاری داره ولی ۳ مورد ضعف داره که خوانده رو اذیت میکنه
۱. کم بودن صفحات که برای خواننده چون جذابیت داستان بالاست زود تمام میشود
۲. قسمتهای عاطفی که خیلی سخت میشد خوند چون دیالوگها و نوع رفتار بین کارکترها و اتفاقات انگار شبیه هم است مثل شیث و سوسا و سارنوش و فترس و.... اما قسمتهایی مثل اریا و صوفیا فوق العاده جذابیت داستان رو بالا میبرد و نقطه قوت داستان تبدیل میشد. و اینکه هی شخصیتها رو بهم ربط داده میشد که ازدواج کنن یا....
۳. قسمت اخر جنگ خفقان و هی ادامه دادن به جنگ و تموم نکردن کار حتی اگه بعدها معلوم بشه یه مصلحتی تو کارش بوده که اون طوری جنگید واقعا خسته کننده بود. روند جنگ خفقان و الهه رو هی میخوندی و تموم نمیشد و خسته کننده بود.
در مورد نقاط قوت خیلی مطالب وجود دارن مثل کارکتر و شخصیت و نوع داستان و روندش و سر گذشت شخصیتها و بهم مربوط بودنشون و... می توان گفت که فوق العادس.
درکل ممنون از اقای صالحی و تخیل زیباشون و قلمشون. امیدوارم که میدگارد ۸ بیشتر باشه و زود تر منتشر بشود.
در مورد این کتاب باید بگویم روند داستان از ۶ بهتر شده و نقاط قوت بسیاری داره ولی ۳ مورد ضعف داره که خوانده رو اذیت میکنه
۱. کم بودن صفحات که برای خواننده چون جذابیت داستان بالاست زود تمام میشود
۲. قسمتهای عاطفی که خیلی سخت میشد خوند چون دیالوگها و نوع رفتار بین کارکترها و اتفاقات انگار شبیه هم است مثل شیث و سوسا و سارنوش و فترس و.... اما قسمتهایی مثل اریا و صوفیا فوق العاده جذابیت داستان رو بالا میبرد و نقطه قوت داستان تبدیل میشد. و اینکه هی شخصیتها رو بهم ربط داده میشد که ازدواج کنن یا....
۳. قسمت اخر جنگ خفقان و هی ادامه دادن به جنگ و تموم نکردن کار حتی اگه بعدها معلوم بشه یه مصلحتی تو کارش بوده که اون طوری جنگید واقعا خسته کننده بود. روند جنگ خفقان و الهه رو هی میخوندی و تموم نمیشد و خسته کننده بود.
در مورد نقاط قوت خیلی مطالب وجود دارن مثل کارکتر و شخصیت و نوع داستان و روندش و سر گذشت شخصیتها و بهم مربوط بودنشون و... می توان گفت که فوق العادس.
درکل ممنون از اقای صالحی و تخیل زیباشون و قلمشون. امیدوارم که میدگارد ۸ بیشتر باشه و زود تر منتشر بشود.
هنوز توی شک اتفاقات غیر منتظره کتاب هستم و این کتاب رسما منو تا مرز جنون برد و توی خیلی از قسمتها نفسم بند میومد از فرط هیجان. یکی از نکاتی که جناب صالحی به خوبی توی این کتاب به نمایش گذاشتند این بود که شخصیتهای اصلی رو بی دلیل قربانی نکردن و تا سری هفتم (که آغازگر بخشهای اصلی بود) هیچ شخصیت مهمی رو نکشتن. ودر مقابل مرگ شیث بسیار تاثیر گذار و بجا بود. واقعا با اون بخش من اشک ریختم و درد کشیدم و همچنین مرگ ژولیت که قهرمانانه بود (هر چند من باور نکردم که اون مرده باشه و منتظر برگشتش هستم). اما متاسفانه توی این کتاب زمانی که فلش بک و پرش زمانی داشتند نویسنده زمان دقیق رو مشخص نمیکرد و این گاهی باعث ایجاد خلا در روایت میشد. اما در هر صورت واقعا از این کتاب لذت بردم و بشدت منتظر کتاب بعدی میدگارد هستم. ممنون از جناب صالحی و اپلیکیشن فوق العاده کتابراه✨
در کل نسبت به جلدهای قبلی در کل از لحاظ داستانی پیشرفت چندانی نداشتیم و همچنین بیشتر درگیر فلشبکهای زیادی بودیم که ایجاد مقداری خستگی در خواندن کتاب میشود.
در کل داستان خوب هست و شخصیت پردازیها و صحنه پردازیها عالی هستند ولی در مجموع داستان رو به نظر من باید داستان رو از یه جایی منسجم بیانش کرد و از توضیحات اضافه خودداری بشود و همچنین موضوعات جریر در ادامه روند داستان شکل بگیرد مثلا ما میدونستیم که حواصیل شاگرد خفقان بوده و گفته شده که به خاطر استعدادو لیاقتش شاگرد خفقان شده پس حالا چرا باید در اوج مبارزه خفقان و الهه مرگ دوباره فلشبک داشته باشیم به قبل و چگونگی شاگرد شدن حواصیل توسط خفقان
ولی در کل داستان خوبی هستش نقاط قوتش زیاده ول دیگه نباید به سمت آبکی شدن موضوع و فقط کاغذ سیاه کردن پیش بره.
در کل داستان خوب هست و شخصیت پردازیها و صحنه پردازیها عالی هستند ولی در مجموع داستان رو به نظر من باید داستان رو از یه جایی منسجم بیانش کرد و از توضیحات اضافه خودداری بشود و همچنین موضوعات جریر در ادامه روند داستان شکل بگیرد مثلا ما میدونستیم که حواصیل شاگرد خفقان بوده و گفته شده که به خاطر استعدادو لیاقتش شاگرد خفقان شده پس حالا چرا باید در اوج مبارزه خفقان و الهه مرگ دوباره فلشبک داشته باشیم به قبل و چگونگی شاگرد شدن حواصیل توسط خفقان
ولی در کل داستان خوبی هستش نقاط قوتش زیاده ول دیگه نباید به سمت آبکی شدن موضوع و فقط کاغذ سیاه کردن پیش بره.
سلام خیلی سخته که بعد از دو سال بخوام راجع به زحمت کسی اظهار نظر کنم من مجبور شدم کتابهارو دوباره مرور کنم تا بتونم دوباره شخصیتهارو کنار هم بچینم من از یه چیز این داستان خوشم اومده بود که برای کاسبی نبود و روال داستان زیبا و شیوا و روان بود اما الان احساس میکنم که هم داستان رو کش میدند و به خاطر اضافه شدن صفحات وقتی به عقب و جلو میره زمان داستان تا سه صفحه باید خطوطی که همین چند دقیقه پیش خوندی رو دوباره بخونی حیفه کتابهای قبلی هر کدام حدود هفتصد صفحه بود یعنی میدگارد شش و هفت میتونست یک کتاب باشه بایک هزینه البته با غلط دیکته های فراوان هست این دوجلد به هر حال از زحماتتون ممنون امیدوارم داستانهای بعدی قویتر و زیباتر باشه مثل جلدهای پیشین
خیلی قشنگ بود بزرگترین ایرادش انتخاب اسمها بود موضوعشو دوست داشتم کتاب پنجم از همه نظر خوب بود و اینکه ۷۰۰ صفحه بود خیلی خوب بود میتونست تعداد جلدها کمتر باشه ولی تعداد صفحات بیشتر خیلی از انتقادارو هم خوندم خیلیاش اصلا انتقاد نبود دخالت و غر زدن الکی بود، مثلا اینکه یکی گفته بود چرا اینجارو اینجوری نوشتی چرا اونجارو اونجوری نوشتی!!!! خیلی مسخرس این جمله!!! روال داستان نویسنده تخیل نویسنده اینه … شما فقط میتونی بگی بد بود یا خوب بود ن اینکه دنبال این باشی ک تخیل نویسنده تغییر بدی اونجوری ک خودت دوست داری…
لطفا عادلانه و منصفانه نقد کنید
امیدوارم جلد هشتم هم زودتر منتشر بشه
به آقای صالحی هم خسته نباشید میگم خیلی ممنون
لطفا عادلانه و منصفانه نقد کنید
امیدوارم جلد هشتم هم زودتر منتشر بشه
به آقای صالحی هم خسته نباشید میگم خیلی ممنون
داستان نیمه کاره تموم شد حالا بشینم تا آقای صالحی هلاهل رو بکشه داستان نیازی به تعریف نداره. اما یه کم زیادی همه چی با هم جفت و جور میشه. سر بزنگاه اتفاق های همیشه خوشایندی به نفع گروه میفته. و تو رو یاد این میندازه که داری یه کتاب میخونی. انگار از فضایی که تصور کردی و حس میکنی داری توش زندگی میکنی، میکشه بیرون. ولی قبول کنیم یه مقدار تو اسم انتخاب کردن برای الهه ها سلیقه بیشتری باید خرج میشد. در کل بگم. سورپرایز نشدم. با اینکه مشتاق میدگارد هشت هستم. با وجود جاودانه های هخامنشی، انتظار فرهنگ شرقی تری داشتم. به علاوه، این همه پرداخت به ارتش هخامنشی و سروش اخرش هم شبیه یه پیام بازرگانی بود نقششون. خیلی از تکه های پازل این فصل همین سرنوشت رو داشت.
در یک کلمه: محشر بود خیلی قشنگ بود بشدت محشور کننده من فکر میکردم این جلد آخر داستانه ولی وقتی فهمیدم ادامه داره خیلی خوشحال شدم ولی یک نقد به تیم کتابراه جا داره بکنم نسبت به اپلیکیشنهای دیگه کتاب خیلی قیمتها رو گرون کردین مردم باید منتظر باشن تا یک تخفیف پنجاه درصدی بذارین تا بتونن کتابشون رو بخره واقعا انصاف نیست داستان کتاب عالی بود من داشتم میخوندمش تا امید شده بودم که چرا از آریا و صوفیا اسمی برده نمیشه ولی وقتی آخر کتاب آریا وارد صحنه نبرد شد خیلی خوب بود و ما رو شگفت زده کرد همچنان ممنونم از نویسنده محترم آقای صالحی و همچنین درخواست دارم هر چه زودتر جلد هشتم رو بنویسن و در کتابراه بارگزاری کنند مثل جلد شش و هفت اینقدر طولانی نشه
واقعا رمان جذابیا تو ژانر خودش خسته نباشید میگم به آقای صالحی بابت خلق همچین اثری
وقتی این رمانو مطالعه میکنی خودتو تو تک تک لحظهها کنار شخصیتها تصور میکنی و یه جورایی وارد اون دنیایی که آقای صالحی با ذهن خلاقش خلق کرده میشی
و واقعا به نظرم این که یه نویسنده ایرانی تونسته همچین داستان قویای بنویسه خیلی جذابه
اولین نقدی که به کتاب دارم فاصله زمانی بین انتتشار جلدهای جدیدشه که آدم داستان از یادش میره و بابد از اول داستانو بخونه
و دومیش اینکه تو جلد ۶ و ۷ اشاره بسیار کمی به آریا که شخصیت اصلی داستلنه شده و بیشتر به جزئیات شخصیتها پرداخته که به نظرم یکم از جذابیت داستان کم شده بود امیدوارم تو میدگارد ۸ دوباره شاهد جذابیت داستان باشیم.
وقتی این رمانو مطالعه میکنی خودتو تو تک تک لحظهها کنار شخصیتها تصور میکنی و یه جورایی وارد اون دنیایی که آقای صالحی با ذهن خلاقش خلق کرده میشی
و واقعا به نظرم این که یه نویسنده ایرانی تونسته همچین داستان قویای بنویسه خیلی جذابه
اولین نقدی که به کتاب دارم فاصله زمانی بین انتتشار جلدهای جدیدشه که آدم داستان از یادش میره و بابد از اول داستانو بخونه
و دومیش اینکه تو جلد ۶ و ۷ اشاره بسیار کمی به آریا که شخصیت اصلی داستلنه شده و بیشتر به جزئیات شخصیتها پرداخته که به نظرم یکم از جذابیت داستان کم شده بود امیدوارم تو میدگارد ۸ دوباره شاهد جذابیت داستان باشیم.
آقای صالحی ما اینجا داریم زحمت میکشیم منتظر جلد هشتیم.به طور کل الان پنج سالی میشه با میدگارد آشنا شدم و خوب ان قدر جذاب بوده که حتی با وجود تاخیرهایی که البته تقصیر نویسنده هم نیست باز هم منتظر ادامه داستان موندم کتاب میدگارد جدا از داستان جذاب و خوندنیش یک حس دژاوو از لحظات گذشتهایه که کتاب رو خوندم و در ذهنم ثبت شده و وقتی دوباره میرم سراغش اون حسی زندگی در جهات آریا و دوستانش که برای جهانی امن تر و به دور از تاریکی تلاش میکنن، کنار هم و شونه به شونه با وجود تمام سختیها دوام میارم برایم به شدت قشنگه میدگارد برای مخاطبانش یک خونه شده برای دور شدن از زندگی واقعی و داشتن لحظاتی هیجان انگیز و دوست داشتی هر چند کوتاه.
درود. استاد احمد رضا صالحی خالق این اثر. کتاب بسیا خوب و قوی هستش. بعضی از دوستان نکاتی رو بیان کردن مثل ضعیف بود آریا نسبتا به بعضی افراد و کم نقش بودنش در دو جلد آخر. اول باید بگم دوستان این کتاب میدگارد هستش نه سرگذشت آریا، پس پرداختن به شخصیتهای دیگه و مهم جلوه دادن اونا واقعا مهم بوده در این داستان. در مورد دوم هم باید بگم که نباید انتظار داشت که یک پسر کم سن و سال قوی تر از موجودات کهن و ماورایی داستان باشه. شخصیتهایی مثل خفقان و شاه کاظمکه پادشاهان دوم و سوم زمین محسوب میشن طبیعیه که قدرت بیشتری داشته باشه. یا دوشخصیت فترس و ملکه که ابتدای جلد یک آغاز کننده داستان هستن معلومه که باید نقش مهمی در داستان داشته باشن.
خسته نباشین آقای صالحی
داستان زیباییه، اما:
انصافا اسم جلد " جدال با اهریمنه" اما هنگام جدال واقعی، همه چی یهو تموم میشه برای جلد بعدی!!!
شخص اول داستان که کلا داخل این جلد، گم شده... انگار یکی باید اونو از لابلای صفحات بکشه بیرون تا ملت یادشون نره که شخص اول داستان، ایشونه...
به شخصه از داستان آریا با صوفیا بیشتر لذت میبرم تا داستانهای فرعی دیگه، اما متاسفانه خیلی بهش پرداخته نشده
سردار سروش افسانهای پس کی میاد؟
ارتش جاودانه هخامنشی که سریع لت و پار شدن که... ای بابا
لطفا جلد بعدی رو زیاد به تعویق نندازین، لطفا تعداد صفحات رو هم بیشتر کنین، چون واقعا برای اینهمه انتظار، کم بودن...
داستان زیباییه، اما:
انصافا اسم جلد " جدال با اهریمنه" اما هنگام جدال واقعی، همه چی یهو تموم میشه برای جلد بعدی!!!
شخص اول داستان که کلا داخل این جلد، گم شده... انگار یکی باید اونو از لابلای صفحات بکشه بیرون تا ملت یادشون نره که شخص اول داستان، ایشونه...
به شخصه از داستان آریا با صوفیا بیشتر لذت میبرم تا داستانهای فرعی دیگه، اما متاسفانه خیلی بهش پرداخته نشده
سردار سروش افسانهای پس کی میاد؟
ارتش جاودانه هخامنشی که سریع لت و پار شدن که... ای بابا
لطفا جلد بعدی رو زیاد به تعویق نندازین، لطفا تعداد صفحات رو هم بیشتر کنین، چون واقعا برای اینهمه انتظار، کم بودن...
سلام. این جلد از سری کتابهای میدگارد هم خواندم. نمیدونم چرا جذابیتی که قبلیها داشت این نداشت. ولی در کل بخوام بگم باید بگم داستان خوب و جذابی است. بهرحال اگر بخوام از آن به عنوان قسمت قسمت استفاده کنم و نظر بدم، بعضی از بخشها خوب بعضی عالی و بعضی بخشها خیلی عالی بودند و در کل داستان جذاب و عالی. از جناب صالحی عزیز هم باید تشکر کرد چون یه همچین داستانی زیبا خلق کردند. دوستانی که تا کنون این داستان را نخواندهاند و دارن نظرات را دنبال میکنند که تصمیم بگیرند برای خواندن این اثر بگم بدون درنگ و با خیال راحت داستان میدگارد را از جلد اول شروع به خواندن بکنند و از خواندن این این اثر لذت کافی ببرند.
سلام و عرض خسته نباشید، با اینکه این کتاب فوق العاده ست و کاملا نشون دهنده ذهن خلاق و بی نظیر نویسنده ست، یه ایراد داره، خیلی به جزئیات داستان و دیالوگها اضافه شده، شخصا قبلا تا جلد پنج خونده بودم، منتها برای خوندن جلد شش و هفت دیدم اصلا جزئیات ماجرا رو فراموش کردم، فقط یادم بود که آریا متوجه شد تماما انسان نیست و با خانواده پدریش آشنا شد و اسامی یه سری از دوستانش یادم بود، بخاطر همین با اینکه کتاب (پنج جلد) رو حذف کرده بودم مجددا خریداری کردم و از جلد اول خوندم، حالا تا جلد بعدی بیاد بازم جزئیات فراموش میشن و لذت اصلی خوندن ازم گرفته میشه، لطفا خلاصه تر نوشته شه، بازم ممنونم و میگم میدگارد یه اثر بی نظیره
با تشکر از نویسنده عزیز
این کتاب واقعا فوقالعاده هست و ازش لذت میبرم
اما با توجه به هیجان انگیز بودن داستان این کتاب رو دنبال میکنم و هر وقت که وارد کتابراه میشم اول چند تا کتاب رو سرچ میکنم که آلیش میدگارده
ولی این جلد دیگه کار از تخیل گذشته و از یه کتاب تخیلی به یه کتاب غیر قابل باور رسیده مثلا جایی که نگهبان جهنم یه شمشیر به خفقان میده یا اون موجود مرحله 13 میگه که فرشته مرگ یه گوشه از قدرت منه
به نظر من این تخیل افراطی باعث عدم لذت خواننده میشه فقط جذابیتی از داستان مونده که مربوط به گرههای کور داستانه که داره جمع میشه
این کتاب واقعا فوقالعاده هست و ازش لذت میبرم
اما با توجه به هیجان انگیز بودن داستان این کتاب رو دنبال میکنم و هر وقت که وارد کتابراه میشم اول چند تا کتاب رو سرچ میکنم که آلیش میدگارده
ولی این جلد دیگه کار از تخیل گذشته و از یه کتاب تخیلی به یه کتاب غیر قابل باور رسیده مثلا جایی که نگهبان جهنم یه شمشیر به خفقان میده یا اون موجود مرحله 13 میگه که فرشته مرگ یه گوشه از قدرت منه
به نظر من این تخیل افراطی باعث عدم لذت خواننده میشه فقط جذابیتی از داستان مونده که مربوط به گرههای کور داستانه که داره جمع میشه
بنظر من میشه گفت این کتاب یکی از بهترین کتابهایی هست که تا به حال خوندم و با وجود یکسری از اتفاقاتی که میشه گفت کسی مقصر نیست به هر حال با دید بر اینکه زمان طولانی را بخاطر ارشاد و تغیراتی که به واسطه اون ایجاد شد و همینطور تبدیل شدن یک کتاب و به دو کتاب این کاستیها و نواقص به وجود میاد که دور از انتظار نیست به نظرم من اگر چند فصل به کتاب اضافه میکرد تا هیجان این کتاب بیشتر شود و شاخ و برگش را کم میکرد یکی از بهترین کتابهای میدگارد میشد و در آخر میخوام از آقای صالحی تشکر کنم بابت زحماتی که کشیدند و با تمام سختیها کتاب را برای ایام نوروز به دست ما رساندن. 🌹🌹
سلام خدمت آقای صالحی.
خواستم بگم کتاب میدگارد ۷ مثل سریهای قبلی پر ماجرا و زیبا بود ولی بی نقص نبود
نقصهای داستان اشاره میشه به:
۱_فلش بکهای داستان نسبت به سریهای قبل خیلی بیشتر شده است
۲_تعداد شخصیتهای داستان به شدت رو به افزایشه و ممکنه مخاطب حین خواندن داستان شخصیتهای اصلی و فرعی را فراموش میکند و از یاد میبرد
۳_این کتاب بر روی آریاست اما در جلد آخر نقش آریا خیلی کمتر بود و حتی میتوان گفت اصلا نبود و داستان را بر روی زندگی نامه فترس گذاشته بودید که نباید این نقص را نادیده گرفت.
به هر حال خسته نباشید به آقای صالحی میگویم و از ایشون تشکر میکنم برای این اثر زیبا.
با تشکر...
خواستم بگم کتاب میدگارد ۷ مثل سریهای قبلی پر ماجرا و زیبا بود ولی بی نقص نبود
نقصهای داستان اشاره میشه به:
۱_فلش بکهای داستان نسبت به سریهای قبل خیلی بیشتر شده است
۲_تعداد شخصیتهای داستان به شدت رو به افزایشه و ممکنه مخاطب حین خواندن داستان شخصیتهای اصلی و فرعی را فراموش میکند و از یاد میبرد
۳_این کتاب بر روی آریاست اما در جلد آخر نقش آریا خیلی کمتر بود و حتی میتوان گفت اصلا نبود و داستان را بر روی زندگی نامه فترس گذاشته بودید که نباید این نقص را نادیده گرفت.
به هر حال خسته نباشید به آقای صالحی میگویم و از ایشون تشکر میکنم برای این اثر زیبا.
با تشکر...
آخرش نفهمیدم آریا یه پارتنر خوب پیدامیکنه یا همچنان تنها میمونه.. امیدوارم به صوفیا برسه لااقل! آقای صالحی اگر این کامنت رو میخونید خواهشن در جلد بعدی بیشتر به رابطه عاطفی آریا بپردازید, که از بیان احساساتش خجالت نکشه و تکلیف خودشو مشخص کنه.. اکثر خوانندهها انتظار دارن بالاخره بعداز مدتها که آریا تنهایی رو تحمل کرده بالاخره احساساتش رو برای کسی بیان کنه و از همراهیش لذت ببره, همین جفت شدن آریا با کسی که عاشقشه هم برای داستان خوبه هم برای خواننده لذت بخشه.. خواهشن جلد بعدی این موضوع رو مد نظر قرار بدید ممنون از شما و زحماتی که برای طرفداراتون میکشید❤
دو جلد اخری که امده، بر خلاف انتظارم نه تنها از جلدهای قبلی بهتر نبودن، بلکه ضعیفتر هم عمل کرده بودن، به غیر بخش اخر کتاب بقیه قسمتها به شدت افت رو میشد
حس کرد، احساس من اینه که کتابهای ۶ و۷ در واقع یه کتاب بودن، که نوسینده سعی داشته با پرداختن به حاشیه اون رو به دو جلد تبدیل کنه، مثلا اینکه وسط نبرد شروع کنی درباره دوست دختر ایندت صحبت کنی واقعا خیلی تو ذوق میزنه درحالی که بقیه دارن جون خودشون رو تو جنگ از دست میدن😕
امیدوارم نویسنده عزیز این رو در نظر بگیره که کارکترها در طول این دو رمان بیشتر که نگران جنگ پیش رو باشن، داشتن درباره اینکه چجوری مخ بزنن و بقیه رو دیدی بزنن حرف میزدن و این از یه جایی به بعد واقعا ازار دهنده شده بود💔
حس کرد، احساس من اینه که کتابهای ۶ و۷ در واقع یه کتاب بودن، که نوسینده سعی داشته با پرداختن به حاشیه اون رو به دو جلد تبدیل کنه، مثلا اینکه وسط نبرد شروع کنی درباره دوست دختر ایندت صحبت کنی واقعا خیلی تو ذوق میزنه درحالی که بقیه دارن جون خودشون رو تو جنگ از دست میدن😕
امیدوارم نویسنده عزیز این رو در نظر بگیره که کارکترها در طول این دو رمان بیشتر که نگران جنگ پیش رو باشن، داشتن درباره اینکه چجوری مخ بزنن و بقیه رو دیدی بزنن حرف میزدن و این از یه جایی به بعد واقعا ازار دهنده شده بود💔
خوب بود اما من منتظر بودم دیگه توی این فصل از کتاب داستان تموم شه بنظرم خیلی کش دار شده و جزئیات بسیار ریزو زیاده گویی داره که کش پیدا کنه و البته که این جلد کوتاه ترشده نسبت به جلدای قبل تکرار پشت تکرار امیدوارم که در جلد ۸ تموم شه کتاب وگرنه دیگه جذابیت خودشو از دست میده میدگارد البته همون اولم گفتم که کار جناب صالحی خوبه و جذابیتای خودشو داره اما زیادی پیچ تو پیچ شده و ادم یادش میره حتی شخصیتای قدیمی که ما از فصل اول دنبال میکردیم یه جاهای قاطی میشه باهم من نظرم اینه تموم شه و داستان جدیدی و از جناب صالحی شاهد باشیم چون قلم قوی و جذاب پراز رمز و راز دارن ایشون
دو جلد آخر هم مثل قبل خیلی مهیج و سرگرم کننده بود، اما تو جلد ۷ با اومدن دشمنهای جدید یه مقدار مکالمات تکراری حوصله سر بر شده بود که فصل آخر جبران شد مخصوصاً پیدا شدن سروش و افسانههایی از گنجینههایی هخامنشی که جزوی از این مرز و بومه بنظرم بیشتر حس خوبی به آدم میداد.
و اینکه بیشتر دوست داشتم برای هر فصل یه تصویر پردازی از هر شخصی که تو داستان هست (با همهی اون جزئیات مربوط به خودش) میدیدم اینطوری خیلی به هیجان داستان اضافه میشه.
مطمئناً نگارش همچین کتابی زمانبره ولی اگه میشه جلد بعدیو یکم سریع تر منتشر کنید❤️🙏🏼
و اینکه بیشتر دوست داشتم برای هر فصل یه تصویر پردازی از هر شخصی که تو داستان هست (با همهی اون جزئیات مربوط به خودش) میدیدم اینطوری خیلی به هیجان داستان اضافه میشه.
مطمئناً نگارش همچین کتابی زمانبره ولی اگه میشه جلد بعدیو یکم سریع تر منتشر کنید❤️🙏🏼
جلدهای شش و هفت آنچنان که باید مانند پنج جلد قبلی جذاب و گیرا نبود، در خیلی از جاها توصیفات مبهم و کلی وجود داشت که به خواننده لذت تخیل و تصور نمیداد جملات مشابه و مکرری مانند این جمله که: «آن جا را تبدیل به یک میدان جنگ تمام عیار کردند» در حالی که میشد توصیفات دقیقتری داد، در بسیاری از قسمتها نیز بگو مگو یا شوخیها بی مزه بود و بارها نیز تکرار میشد. در کل انتظار میرود جناب صالحی با بالا رفتن تعداد جلدها بر غنای داستان و ادبیات آن نیز بیفزاید، چنان که جلدهای قبل نیز نشان میدهد بیش از این در توان اوست.
با تشکر از نویسنده عزیز آقای صالحی.
با تشکر از نویسنده عزیز آقای صالحی.
کتاب میدگارد اگرچه با تشبیه داستانهای دیگری که از آنها الهام گرفته شده است با موضوع جالبی برخوردار است و موضوع داستان رفته رفته به شکل مستقل و جالبی تبدیل شده است که به خواننده این موضوع را نشان میدهد که کتاب دارد جا باز میکند برای رشد و پیشرفت و شخصیتهای داستان دارد رشد و پیشرفت بزرگی را تجربه میکنند و برای شخص من شخصیتهای زمهریر و سوفیا شخصیتهای عالی هستند که در موضوع داستان نقش مهمی را ارائه میکنند و نشان از هنر دست هنرمند محبوب مان یعنی آقای احمدرضا صالحی را نشان میدهد و کتاب کاملا عالی بود. منتظر جلدهای بعدی هستم.
دوتا مساله هست که کمتر کسی بهش دقت میکنه.
۱_ مساله پیشگویی؛
ارباب تاریکی مثلا یه پیشگوی بزرگه ولی معاونشو کشتن. یا پیش بینی نکرده بود که تیم پریزاد میرن تو دریا و کار رو خراب میکنن. و...
۲- مساله زمان؛
با دیدن آینده ممکنه گذشته تغییر کنه و با تغیر گذشته دیگه اون آینده وجود نداره. این که ارباب تاریکی میره و گذشته رو تغیر میده نتیجهاش میشه بی نهایت تغیر در آینده و این خودش اصل پیشگوییش رو زیر سوال میبره.
آریا از آینده میره گذشته و خود کودکش رو نجات میده. اگه قرار بوده که تو نوزادی بمیره چجوری تو نسته از آینده بیاد؟
۱_ مساله پیشگویی؛
ارباب تاریکی مثلا یه پیشگوی بزرگه ولی معاونشو کشتن. یا پیش بینی نکرده بود که تیم پریزاد میرن تو دریا و کار رو خراب میکنن. و...
۲- مساله زمان؛
با دیدن آینده ممکنه گذشته تغییر کنه و با تغیر گذشته دیگه اون آینده وجود نداره. این که ارباب تاریکی میره و گذشته رو تغیر میده نتیجهاش میشه بی نهایت تغیر در آینده و این خودش اصل پیشگوییش رو زیر سوال میبره.
آریا از آینده میره گذشته و خود کودکش رو نجات میده. اگه قرار بوده که تو نوزادی بمیره چجوری تو نسته از آینده بیاد؟
عالی بود آقای صالحی... هر هفت جلد رو خوندم و لذت بردم. اینکه اقتباسهای کوچیکی از رمانهای معروف هری پاتر و ارباب حلقهها گرفتین اصلا اشکال نداره و البته اینقدر خود داستان نوآورانهس که اون اقتباسهای کوچیک دیده نمیشه. اما جدا از داستان سرگرم کننده چیزی که برام جالب بود نکات ریز روانشناسی، فلسفی و حتی سیاسی اجتماعی بود که توی متن به کار بردین. استعارات فراوان در زمینهی این سری نکات برای من لذت کتاب رو جدا از ژانر هیجان انگیزش دوچندان کرد. ضمنا فلش بکها رو بر خلاف دوستان خیییلی دوست داشتم داستان رو از یکنواختی نجات میده.
تشکر ویژه از نویسنده گرامی جلد مذکور هم شاهکاری جدید و تازه هست اما قسمتی که ژولی یسری جادوهایی رو انجام داد ک استاداش نتونستن از پسش بر بیان یهویی و بدون هیچ امادگی قبلی زیاد جالب نبود و همینک پرستو با وجود انسان بودن روحش هم مرحله با شیث و سارنوش در مرحله سوم بود.
و بازهم تشکر ویژه از سیر داستانی عالی که فقط مختص شخص نویسنده هست
ادامه داستان دینار و بدست اوردن حافظه ش به نوعی هیجان جدید و زائد و الوصفی به شخص بنده میده ولی هرکس نظرات خودش رو داره برای تغییر سیر داستانی کتاب اما همین تفاوتا باعث جذب سلیقههای مختلف میشه
و بازهم تشکر ویژه از سیر داستانی عالی که فقط مختص شخص نویسنده هست
ادامه داستان دینار و بدست اوردن حافظه ش به نوعی هیجان جدید و زائد و الوصفی به شخص بنده میده ولی هرکس نظرات خودش رو داره برای تغییر سیر داستانی کتاب اما همین تفاوتا باعث جذب سلیقههای مختلف میشه
یک کلام، عالی. به خوبی معلومه که نویسنده هم پیشرفت کرده. به طور کلی از جلد پنج به بعد خیلی بهتر شد، هیجان داستان بیشتر شد و دیالوگهای آبکی کمتر. به نظر من آخر داستان اوج داستان بود که نصفه رها شد و ما رو منتظر جلد بعدی گذاشت. توی توضیحات کتاب گفته این جلد به زندگی عاشقانه صوفیا و آریا تو اون جزیره میپردازه که من چیز خاصی ندیدم. برای نویسنده آرزوی موفقیت دارم و لطفاً جلد بعدی کتاب رو هم زودتر روانه بازار کنن، چون فاصله زیاد بین جلدهای کتاب باعث از بین رفتن هیجان و علاقه آدم برای دانستن ادامه ماجرا میشه
توصیفها همچنان زیباست و در این جلد خلاقیت نویسنده به اوج خودش رسیده. اما نکتهای که دوستان دیگه هم اشاره کردن،
در جلد۶و۷ روابط عاشقانه بیشتر جنبهی جذب مخاطب گرفته و یه جوورایی میشه گفت ارزش داستان و اینهمه خلاقیت رو پایین میاره. درحدی که ادمهای مجرد قضیه همه به راحتی میمیرن و جفت شدهها زنده میمونن که خدایی ناکرده مخاطب دلش نشکنه و همچنان علاقه به واریز پول برای ادامه داستان داشته باشه!
در جلد۶و۷ روابط عاشقانه بیشتر جنبهی جذب مخاطب گرفته و یه جوورایی میشه گفت ارزش داستان و اینهمه خلاقیت رو پایین میاره. درحدی که ادمهای مجرد قضیه همه به راحتی میمیرن و جفت شدهها زنده میمونن که خدایی ناکرده مخاطب دلش نشکنه و همچنان علاقه به واریز پول برای ادامه داستان داشته باشه!