دوتا مساله هست که کمتر کسی بهش دقت میکنه.
۱_ مساله پیشگویی؛
ارباب تاریکی مثلا یه پیشگوی بزرگه ولی معاونشو کشتن. یا پیش بینی نکرده بود که تیم پریزاد میرن تو دریا و کار رو خراب میکنن. و...
۲- مساله زمان؛
با دیدن آینده ممکنه گذشته تغییر کنه و با تغیر گذشته دیگه اون آینده وجود نداره. این که ارباب تاریکی میره و گذشته رو تغیر میده نتیجهاش میشه بی نهایت تغیر در آینده و این خودش اصل پیشگوییش رو زیر سوال میبره.
آریا از آینده میره گذشته و خود کودکش رو نجات میده. اگه قرار بوده که تو نوزادی بمیره چجوری تو نسته از آینده بیاد؟
۱_ مساله پیشگویی؛
ارباب تاریکی مثلا یه پیشگوی بزرگه ولی معاونشو کشتن. یا پیش بینی نکرده بود که تیم پریزاد میرن تو دریا و کار رو خراب میکنن. و...
۲- مساله زمان؛
با دیدن آینده ممکنه گذشته تغییر کنه و با تغیر گذشته دیگه اون آینده وجود نداره. این که ارباب تاریکی میره و گذشته رو تغیر میده نتیجهاش میشه بی نهایت تغیر در آینده و این خودش اصل پیشگوییش رو زیر سوال میبره.
آریا از آینده میره گذشته و خود کودکش رو نجات میده. اگه قرار بوده که تو نوزادی بمیره چجوری تو نسته از آینده بیاد؟