به نظرم داستان خیلی آبکی شده من واقعا عاشق پنج جلد اول بودم و جنگ بین سکویا و صوفیا بی نظیر بود شاید اگه سی صحفه رو به جنگ این دو نفر اختصاص داده بود ولی اصلا تکراری نبود و فوق العاده جذاب بود ولی جنگ بین خفقان و موریگان خیلی مسخره بود و هرجایی که شخصیت اصلیها دارن کم میارن یهو مشخص میشه یه نیروی ناشناخته باعث قدرتشون میشه به الهه اهریمن و هرچیزی دیگهای تبدیل میشن که شکست نخورن
به نظرم داستان الکی داره کش پیدا میکنه من اصلا دوست ندارم این رمان تموم بشه اصل داستان ادامه دار باشه نه از گذشته با حرفهای کلیشهای ادامه پیدا کنه و خیلی زیاد فلش بک داره که واسه خواننده خسته کننده میشه و مهم تر از اون اینه که مثلا تو جنگ یکی از شخصیتها زخمی میشه و نجات از اون غیر ممکنه و یهو یه راه نجات پیدا میشه
یا اینکه یه شخصیت داره میمیره یهو یه نفر از غیب میرسه و اون رو نجات میده شخصیتهای نوظهور خیلی زیادن و تو فصل بعدی که مطمنن یکسال دیگه زمان میبره منتشر بشه خواننده تمام این شخصیت هارو فراموش میکنه و عاشقانه هاشون خیلی زیاد شده که زیاد به مزاج خواننده خوش نمیاد چرا اریا باید یک هفته تمام رو درخت باشه دنبال چشم چرونی. یا سرگذشت پارسیس و دینارگل تا یه جایی جذاب بود خیلی کش پیدا کرد باید تموم بشه چون همه متوجه شدیم اینا اینده میدگارد رو تشکل میدن
یه جاهای میخواستم از خوندن ادامه داستان منصرف بشم که میگفتم حیفه ادامه بده اونم به عشق جلدهای اول تا پنجم ک واقعا زیبا بودن
امیدوارم فصل بعدی یه داستان پر کشش رو شاهد باشیم نه یه داستان تجاری رو که فقط برای فروش بیشتر به اضافه گویی مجبور بشین
. بازم تشکر میکنم از اقای صالحی بابت داستان زیباشون
به نظرم داستان الکی داره کش پیدا میکنه من اصلا دوست ندارم این رمان تموم بشه اصل داستان ادامه دار باشه نه از گذشته با حرفهای کلیشهای ادامه پیدا کنه و خیلی زیاد فلش بک داره که واسه خواننده خسته کننده میشه و مهم تر از اون اینه که مثلا تو جنگ یکی از شخصیتها زخمی میشه و نجات از اون غیر ممکنه و یهو یه راه نجات پیدا میشه
یا اینکه یه شخصیت داره میمیره یهو یه نفر از غیب میرسه و اون رو نجات میده شخصیتهای نوظهور خیلی زیادن و تو فصل بعدی که مطمنن یکسال دیگه زمان میبره منتشر بشه خواننده تمام این شخصیت هارو فراموش میکنه و عاشقانه هاشون خیلی زیاد شده که زیاد به مزاج خواننده خوش نمیاد چرا اریا باید یک هفته تمام رو درخت باشه دنبال چشم چرونی. یا سرگذشت پارسیس و دینارگل تا یه جایی جذاب بود خیلی کش پیدا کرد باید تموم بشه چون همه متوجه شدیم اینا اینده میدگارد رو تشکل میدن
یه جاهای میخواستم از خوندن ادامه داستان منصرف بشم که میگفتم حیفه ادامه بده اونم به عشق جلدهای اول تا پنجم ک واقعا زیبا بودن
امیدوارم فصل بعدی یه داستان پر کشش رو شاهد باشیم نه یه داستان تجاری رو که فقط برای فروش بیشتر به اضافه گویی مجبور بشین
. بازم تشکر میکنم از اقای صالحی بابت داستان زیباشون