نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی و باز هم تنهایی - سوری رحیمی
4.2
844 رای
مرتبسازی: پیشفرض
با درود، در مورد کتاب صوتی وباز هم تنهایی، اثرخانم سوری رحیمی.
کتابی با سبک درام بسیار غمگین، که از خاطرات خانمی گفته میشود، که از کودکی تا زمانی که همسر خود را در میانسالی از دست میدهد، دردهایی که گلی میکشد، بسیار برای ما اشناست، مانند زود ازدواج کردن دختران جوان، یا خانم مطلقه باید حتما ازدواج کند، چون برای خانواده مشکل ساز میشدن، در زمان قدیم حتما دختران باید ازدواج میکردند، حتی اگر درسشان خوب بود و میخواستند تحصیل کنند. این داستان درد بانوان هست، چه رنجهای اجباری باید متحمل شوند، این رمان به نظرم فمینیستی هست، بسیار زیبا قلم زده شده است، به شخصه بعضی جاها انگار خود گلی بودم، درد او را حس میکردم.
تنها بودن و همراهی نداشتن گاهی خیلی سخت است، گاهی همراه به ما ارامش میدهد، تا پیج و خم زندگی را رد کنیم، چون میدانیم کسی همیشه پشت ما هست، اگر ما اشتباهی مرتکب شویم، با مهربانی مارا گوشزد و عفو میکند، همیشه همراه همسر نیست، گاهی خیلی کسان هستند، که دلی مهربان و پرمهر برای عزیزانشان دارند.
نویسنده بسیار قلم خوبی دارد موضوع جالبی هم انتخاب کرده است.
گوینده هم خوب بود فقط کمی تند میخواند، ولی من مشکلی نداشتم، اما از صداهای پس زمینه خوشم نیامد
کتابی با سبک درام بسیار غمگین، که از خاطرات خانمی گفته میشود، که از کودکی تا زمانی که همسر خود را در میانسالی از دست میدهد، دردهایی که گلی میکشد، بسیار برای ما اشناست، مانند زود ازدواج کردن دختران جوان، یا خانم مطلقه باید حتما ازدواج کند، چون برای خانواده مشکل ساز میشدن، در زمان قدیم حتما دختران باید ازدواج میکردند، حتی اگر درسشان خوب بود و میخواستند تحصیل کنند. این داستان درد بانوان هست، چه رنجهای اجباری باید متحمل شوند، این رمان به نظرم فمینیستی هست، بسیار زیبا قلم زده شده است، به شخصه بعضی جاها انگار خود گلی بودم، درد او را حس میکردم.
تنها بودن و همراهی نداشتن گاهی خیلی سخت است، گاهی همراه به ما ارامش میدهد، تا پیج و خم زندگی را رد کنیم، چون میدانیم کسی همیشه پشت ما هست، اگر ما اشتباهی مرتکب شویم، با مهربانی مارا گوشزد و عفو میکند، همیشه همراه همسر نیست، گاهی خیلی کسان هستند، که دلی مهربان و پرمهر برای عزیزانشان دارند.
نویسنده بسیار قلم خوبی دارد موضوع جالبی هم انتخاب کرده است.
گوینده هم خوب بود فقط کمی تند میخواند، ولی من مشکلی نداشتم، اما از صداهای پس زمینه خوشم نیامد
کتاب صوتی و بازهم تنهایی داستان دختری به نام گلی است از زمان نوزادی تا ازدواج و صاحب فرزند و خانواده شدن و در انتها از دست دادن همسرش. گلی دختری که از ابتدای زندگی خود تک به تک عزیزانش را از دست میدهد و طعم تنهایی را میچشد با ازدواج با احمد اورا همه کس خود میپندارد و زمانی که همسرش فوت میکند او بازهم خود را تنها میپندارد و نام کتاب نیز برگرفته از همین روایت داستان است. در این کتاب به موضوعات مختلفی اشاره شده از جنگ و پیامدهایش برای مردم و اینکه افراد طبقات محروم به ویژه مردمان روستا همیشه متحمل بیشترین خسارتها هستند اما موضوع اصلی که در جای جای داستان به چشم میخورد ظلم به زنان است این که زنان از گذشته در پایینترین جایگاه قرار گرفتهاند و همیشه از کوچکترین حقوق خود محروم بوده و قربانی اداب و رسوم و فرهنگها و قضاوتهای غلط جامعه و مردم شدهاند. صداگذاری افتضاح و اهنگهای نامربوط در میانههای داستان واقعا آزاردهنده بود. گویندگی نیز در فصل اول با سرعت زیاد و حالت فریاد زدن بود و در فصلهای بعدی با لحنی افتضاح. ای کاش از گویندگانی خوش صدا و باتجربه استفاده شود تا ارزش کتابها از بین نرود
رمان بسیار زیبایی بود و درام بود و بسیار غم انگیز. و خیلی خوب جامعه روستاییهای روزهای گذشته ایران رو نشون داده بود. واقعا زنان در گذشته متحمل ظلم بزرگی میشدند. و همچنین آداب و رسوم مضخرف روستاییها و خانهای آن زمان که اینقدر به مردم روستا زور میگفتند و خان به راحتی محصولات کشاورزی رو که مردم روستا بیزحمت بسیار به دست میآوردند از آنها به زور میگرفت و چه ظلمهایی که به مردم روستا روامیداشت. حتی به دختران و زنان روستا هم چشم داشتند بعضی خانها و چقدر سختیهایی رو تحمل کردند در گذشته اگر میذاشتن دخترشون رو ببرند که شرافتشون میرفت واگر هم نمیگذاشتند کشته میشدند واقعا چقدر ظلم کردند به مردم ولی هنوز هم فقر فرهنگی وجود داره اما از لحاظهای دیگه. زنان مطلقه درگذشته خیلی بد تعریف میشدند و الان هم تو جامعه و توی شهرهای کوچک هم همینجور هست. وقتی دختری طلاق میگیره از حرف مردم به مشکلات عصبی دچار میشه. و حتی بعضیها دست به خودکشی میزنند. اصلا در زمان قدیم طلاق رو ننگ میدانستند زن باید با شوهر لاابالی و هرزه و معتاد زندگی میکرد. کتک میخورد ولی طلاق نمیگرفت. ولی داستان به شدت غم انگیز بود. مرگ احمد از همهاش غم انگیز تر بود ولی خب راهی هست که همه باید بریم. من تا حالا داستانی به این غم انگیزی نشنیده بودم ولی واقعا احمد بسیار شوهر خوبی برای گلی و پدر خوبی برای بچه هایش بود.
کتاب صوتی جالبی بود پر از غم و اندوه و حقایق تلخ دوران گذشته و متاسفانه رسم و رسومات اشتباه و نابرابری و تجاوز به حقوق زنان در اجتماع و ظلمی که پیوسته در حق همه زنها در خانه میشده.
من با خواندن کتاب غمی بزرگ بر قلبم نشست و نمیتوانستم اشکهای خودم را کنترل کنم چنان در داستان گم شده بودم انگار همه چیز همین الان در حال وقوع بود و بی اختیار اشک میریختم و مدام گوش میدادم ببینم بالاخره چه میشود و پایان غم انگیزتر آن خیلی خیلی حال دلم را بد کرد و اما از شخصیت احمد بسیار خوشم آمد که مرهمی بر دردهای گلی بود و تکیه گاه مهربان و محکمی برای او شد کمی باورش سخت بود که دو نفر با این همه تجارب بد گذشته بتوانند اینقدر در کنار هم خوشبخت باشند و واقعا مانند رویا بود.
و اما همسر دوم گلی خوب خداوند سزای کارهایش را به او و معشوقهاش داد و به یاد این جمله افتادم که خدا جای حق نشسته و دنیا دارمکافات است و هر عملی عکس العملی دارد.
بعضی قسمتهای کتاب ۲ بار تکرار میشد در اوایل فصلها و یه مورد دیگر که برایم جالب نبود موزیکی که روی بعضی قسمتها گذاشته شده بود جالب نبود.
در بعضی قسمتها موزیک بقدری بلندتر از صدای گوینده بود که صدای گوینده به سختی شنیده میشد. در آخر فصلها موزیک بلندتر و صداهای آخر اصلا شنیده نمیشد.
البته موزیک بعضی فصلها هم بسیار خوب انتخاب شده بود و فوق العاده دلنشین بود.
با تشکر از زحمات شما
من با خواندن کتاب غمی بزرگ بر قلبم نشست و نمیتوانستم اشکهای خودم را کنترل کنم چنان در داستان گم شده بودم انگار همه چیز همین الان در حال وقوع بود و بی اختیار اشک میریختم و مدام گوش میدادم ببینم بالاخره چه میشود و پایان غم انگیزتر آن خیلی خیلی حال دلم را بد کرد و اما از شخصیت احمد بسیار خوشم آمد که مرهمی بر دردهای گلی بود و تکیه گاه مهربان و محکمی برای او شد کمی باورش سخت بود که دو نفر با این همه تجارب بد گذشته بتوانند اینقدر در کنار هم خوشبخت باشند و واقعا مانند رویا بود.
و اما همسر دوم گلی خوب خداوند سزای کارهایش را به او و معشوقهاش داد و به یاد این جمله افتادم که خدا جای حق نشسته و دنیا دارمکافات است و هر عملی عکس العملی دارد.
بعضی قسمتهای کتاب ۲ بار تکرار میشد در اوایل فصلها و یه مورد دیگر که برایم جالب نبود موزیکی که روی بعضی قسمتها گذاشته شده بود جالب نبود.
در بعضی قسمتها موزیک بقدری بلندتر از صدای گوینده بود که صدای گوینده به سختی شنیده میشد. در آخر فصلها موزیک بلندتر و صداهای آخر اصلا شنیده نمیشد.
البته موزیک بعضی فصلها هم بسیار خوب انتخاب شده بود و فوق العاده دلنشین بود.
با تشکر از زحمات شما
سلام
اگه با دید واقعی بخواهیم حساب کنیم گلی با اسد چه خوب و بد تا آخر عمر محکوم به زندگی بود ولی اگه با سیر تخیلی داستان بخواهیم جلو بریم متاسفانه عیوب زیادی دیده میشه دختری که از سایه خودش هم میترسه چطور بعد از تحمل آن همه سختی که تازه خانوادهای مثل خاتون رو پیدا کرده مثل شیر میشه و میخواد به روستاش برگرده واقعا دلتنگ چه چیزی شده و چیزی که من دیدم و بیاد دارم و از نزدیکان شنیدهام دختری که یکبار طلاق میگرفت دیگر نمیتوانست به راحتی ازدواج کند مگر با یک پیرمرد و یا با مردی با چند بچه که برای کلفتی میرفت نه همسری کسانی سراغ دارم که چندین بار ازدواج کردهاند همش هم با دختر نه خانوم. مردی که با خانوم مطلقه ازدواج میکرد از خجالت نمیتوانست سرش را در محل بالا بگیرد اینها تازه مربوط به دهههای ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ است تاریخی که داستان از آن سخن میگوید مربوط به پیشتر بوده که شرایط خیلی بدتر بوده دختری که دو بار متارکه کرده در خانه شان را کسی از پاشنه برای خواستگاری در آورد همچنین چیزی امکان ندارد شرایط برای خانومها متاسفانه خیلی سختر بوده ولی نه به این تنوع با یک ازدواج یا خوشبخت میشدند یا نه گزینه دیگری نبود ولی به هر حال داستان متعلق به نویسنده است و حق دارد هر گونه دوست دارد بنویسد
با تشکر از کتابراه
اگه با دید واقعی بخواهیم حساب کنیم گلی با اسد چه خوب و بد تا آخر عمر محکوم به زندگی بود ولی اگه با سیر تخیلی داستان بخواهیم جلو بریم متاسفانه عیوب زیادی دیده میشه دختری که از سایه خودش هم میترسه چطور بعد از تحمل آن همه سختی که تازه خانوادهای مثل خاتون رو پیدا کرده مثل شیر میشه و میخواد به روستاش برگرده واقعا دلتنگ چه چیزی شده و چیزی که من دیدم و بیاد دارم و از نزدیکان شنیدهام دختری که یکبار طلاق میگرفت دیگر نمیتوانست به راحتی ازدواج کند مگر با یک پیرمرد و یا با مردی با چند بچه که برای کلفتی میرفت نه همسری کسانی سراغ دارم که چندین بار ازدواج کردهاند همش هم با دختر نه خانوم. مردی که با خانوم مطلقه ازدواج میکرد از خجالت نمیتوانست سرش را در محل بالا بگیرد اینها تازه مربوط به دهههای ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ است تاریخی که داستان از آن سخن میگوید مربوط به پیشتر بوده که شرایط خیلی بدتر بوده دختری که دو بار متارکه کرده در خانه شان را کسی از پاشنه برای خواستگاری در آورد همچنین چیزی امکان ندارد شرایط برای خانومها متاسفانه خیلی سختر بوده ولی نه به این تنوع با یک ازدواج یا خوشبخت میشدند یا نه گزینه دیگری نبود ولی به هر حال داستان متعلق به نویسنده است و حق دارد هر گونه دوست دارد بنویسد
با تشکر از کتابراه
این دومین کتابی بود که از خانم سوری رحیمی شنیدم
کتاب اولش فرهنگ عشق بود که خیلی ازش لذت بردم
ایشان بیشتر داستانهاشون بنظرم واقع گرابانه هستش
درمورد این کتاب هم باید بگم که سرگذشت یه دختر معمولی مربوط به روستایی در میانه هست از سال ١٣٠٨ تا حدود ٤٠ سالگیش
با توجه به سرگذشتهای زیادی که از زبون مادر بزرگهام و مادر بزرگ شوهرم که شمالی بودند میشنیدم
این داستان خیلی خیلی بنظرم واقعی و ملموس میامد
رنجی که مردم بخصوص قشر زنان در دهههای ابتدای این قرن میکشیدن تا همین الان
منتهی هردوره یه جور
این کشور همیشه بصورت مظلومانهای مورد آسیب جنگها بوده
اینجا هم قشنگ بیان میکنه که توی جنگهای جهانی اول و دوم با وجودیکه رضاخان ابراز بیطرفی کرد
ولی چه مصیبتها که مردم بدبخت نکشیدن
جنگ سال ٥٩ هم که بماند که چه جوونا که از بین نرفتن واسه هیچ و پوچ
گلی یه بچهای بود که پدر و مادر نداشت و با پدر بزرگ پیرش زندگی میکرد و توی سن کم به زور شوهرش دادن و در نهایت شوهر سومش احمد آدم خوبی از آب درومد ولی اونم در نهایت تو سن ٣٨ سالگی از دست داد
بنظرم شاید خیلی از جاها تو سرنوشتش مقصر نبود ولی اونجا که خونواده خونگرم لاهیجانی رو رها کرد و برگشت به روستای خودش
بزرگترین اشتباه رو کرد
در نهایت داستان رو دوس داشتم و با شوق گوش میکردم
ولی بیشتر غم و غصه هست تا شادی
ارزش شنیدن داره
خوانشگر هم با تسلط خوبی داستان رو خوانش میکنه
فقط یه جاهایی صدای آهنگ متن اینقدر زیاده که صدای ایشون نمیاد اصلا
ضمنا بیشتر جاها صداشون انگار از فاصله دور میاد
ممنون از کتابراه عزیز بابت زحمات زیادی که برای این کتاب کشیدن
🙏🌸
کتاب اولش فرهنگ عشق بود که خیلی ازش لذت بردم
ایشان بیشتر داستانهاشون بنظرم واقع گرابانه هستش
درمورد این کتاب هم باید بگم که سرگذشت یه دختر معمولی مربوط به روستایی در میانه هست از سال ١٣٠٨ تا حدود ٤٠ سالگیش
با توجه به سرگذشتهای زیادی که از زبون مادر بزرگهام و مادر بزرگ شوهرم که شمالی بودند میشنیدم
این داستان خیلی خیلی بنظرم واقعی و ملموس میامد
رنجی که مردم بخصوص قشر زنان در دهههای ابتدای این قرن میکشیدن تا همین الان
منتهی هردوره یه جور
این کشور همیشه بصورت مظلومانهای مورد آسیب جنگها بوده
اینجا هم قشنگ بیان میکنه که توی جنگهای جهانی اول و دوم با وجودیکه رضاخان ابراز بیطرفی کرد
ولی چه مصیبتها که مردم بدبخت نکشیدن
جنگ سال ٥٩ هم که بماند که چه جوونا که از بین نرفتن واسه هیچ و پوچ
گلی یه بچهای بود که پدر و مادر نداشت و با پدر بزرگ پیرش زندگی میکرد و توی سن کم به زور شوهرش دادن و در نهایت شوهر سومش احمد آدم خوبی از آب درومد ولی اونم در نهایت تو سن ٣٨ سالگی از دست داد
بنظرم شاید خیلی از جاها تو سرنوشتش مقصر نبود ولی اونجا که خونواده خونگرم لاهیجانی رو رها کرد و برگشت به روستای خودش
بزرگترین اشتباه رو کرد
در نهایت داستان رو دوس داشتم و با شوق گوش میکردم
ولی بیشتر غم و غصه هست تا شادی
ارزش شنیدن داره
خوانشگر هم با تسلط خوبی داستان رو خوانش میکنه
فقط یه جاهایی صدای آهنگ متن اینقدر زیاده که صدای ایشون نمیاد اصلا
ضمنا بیشتر جاها صداشون انگار از فاصله دور میاد
ممنون از کتابراه عزیز بابت زحمات زیادی که برای این کتاب کشیدن
🙏🌸
باعرض سلام و احترام
رمان «و باز هم تنهایی» رمانی زیبا، اجتماعی، تا حدودی تاریخی، هست بسیار گیرا، بطوری که وقتی شروع به گوش دادن میکنی، تا آخرش رو میری، داستان مبارزه برای یه زندگی آرام هست، داستان دختربچهای بنام گلی، در داستان تجربه یه عمر زندگی رو یاد میگیری، طلاق گرفتن نجات از باتلاق و رهایی رو یاد میگیری، داستان غم انگیزی هست، داستان مهربانی و سنگدلی،،،، نویسنده سوری رحیمی بخوبی شخصیت پردازی کردن، و داستان نشان از تجربه بالای نویسنده داره، اما چند نظر شخصی هم دارم اسم کتاب یه جورایی سرنوشت قهرمان داستان رو لو میده، شاید بهتر بود اسم کتاب «داستان زندگی گلی» یا «درباره گلی» یا توی این مایهها بود چون اسم داستان مرتب تداعی کننده اینه که آخرش چی میشه، نظر دومم در مورد خوانش کتابه، صدای خواننده خانم میرهادی زاده خوب و رسا هست اما یه مقدار تند خوانده میشه که سرعت خوانش رو روی ۰، ۸ گذاشتم بهتر بود یه شخصیت مرد هم میبود و صدای مردها رو میخواند که خیلی جذابتر میشد،
چون روی کتاب نمایشنامه نوشته شده در نمایشنامه غالبا چند نفر کتاب رو اجرا میکنند، در آخر آرزوی سلامتی و موفقیت برای نویسنده، و خواننده کتاب و شرکت کانون فرهنگی چک دارم، ممنونم
رمان «و باز هم تنهایی» رمانی زیبا، اجتماعی، تا حدودی تاریخی، هست بسیار گیرا، بطوری که وقتی شروع به گوش دادن میکنی، تا آخرش رو میری، داستان مبارزه برای یه زندگی آرام هست، داستان دختربچهای بنام گلی، در داستان تجربه یه عمر زندگی رو یاد میگیری، طلاق گرفتن نجات از باتلاق و رهایی رو یاد میگیری، داستان غم انگیزی هست، داستان مهربانی و سنگدلی،،،، نویسنده سوری رحیمی بخوبی شخصیت پردازی کردن، و داستان نشان از تجربه بالای نویسنده داره، اما چند نظر شخصی هم دارم اسم کتاب یه جورایی سرنوشت قهرمان داستان رو لو میده، شاید بهتر بود اسم کتاب «داستان زندگی گلی» یا «درباره گلی» یا توی این مایهها بود چون اسم داستان مرتب تداعی کننده اینه که آخرش چی میشه، نظر دومم در مورد خوانش کتابه، صدای خواننده خانم میرهادی زاده خوب و رسا هست اما یه مقدار تند خوانده میشه که سرعت خوانش رو روی ۰، ۸ گذاشتم بهتر بود یه شخصیت مرد هم میبود و صدای مردها رو میخواند که خیلی جذابتر میشد،
چون روی کتاب نمایشنامه نوشته شده در نمایشنامه غالبا چند نفر کتاب رو اجرا میکنند، در آخر آرزوی سلامتی و موفقیت برای نویسنده، و خواننده کتاب و شرکت کانون فرهنگی چک دارم، ممنونم
ممنون از داستان خوبتون
توصیف این کتاب از فضای داستان و مکانها و شخصیتها و.. بسیار عالی بود چون وصف آن باعث تصورش در ذهن میشد. همچنین در این داستان مهمان نوازی مردمان گیلان و مازندران به خوبی اشاره شد. روایت جنگهای جهانی و سختی که مردم ما در آن زمان تجربه کردند را به خوبی بیان کرد. یکی از جنبههای مثبت این داستان در روایت داستان احمد و گلی در این بخشها بود که احمد برای فرزندان خود، با توجه به ملیت و اعتقاداتش، اسمهایی با الگو گرفتن از بزرگان و امامان و پیامبران ما انتخاب کرد و در این داستان به خوبی به موضوع فرزند آوری اشاره شد. همچنین نتیجه ازدواجهای گلی به خوبی یادآور این بود که ازدواجهای اجباری و بدون فکر و علاقه نتیجه بسیار بد و بر عکس با علاقه و فکر و ایمان نتیجهای مثل آرامش و آسایش و... دارد.
انتقاد من از این داستان: در بخشی از داستان آداب و رسوم این یک شهر یا روستایی که داستان در آن اتفاق افتاده بود را بیان کرد که این آداب و رسوم گوینده آن بود که اگر فردی خانوادهاش راضی به آن ازدواج نباشند باید به زور به خانه بخت برود و به نظر من نباید در داستان گفته میشد زیرا با اساس کشور ما همخوانی ندارد. همچنین از جنبههای منفی داستان این بود که دختر باید با حقارت و بدون نظر خود ازدواج کند و و نشان دهنده این بود که دختران در ایران مورد تحقیر قرار میگیرند در حالی که در واقعیت اینطور نیست. چون دین اسلام زن را بالا میبرد و به او مقام میدهد اما در این داستان برخلاف این اعتقاد نشان داده شد. در بخشی از داستان گفته شد که گلی به ازدواج تمایلی ندارد و همیشه نتیجه آن را بد میدانست اما در دین اسلام ازدواج سنت پیامبر است. در جایی هم احمد رادیو خرید و در پی آن موسیقی و.. که اصلا مناسب نبود.
توصیف این کتاب از فضای داستان و مکانها و شخصیتها و.. بسیار عالی بود چون وصف آن باعث تصورش در ذهن میشد. همچنین در این داستان مهمان نوازی مردمان گیلان و مازندران به خوبی اشاره شد. روایت جنگهای جهانی و سختی که مردم ما در آن زمان تجربه کردند را به خوبی بیان کرد. یکی از جنبههای مثبت این داستان در روایت داستان احمد و گلی در این بخشها بود که احمد برای فرزندان خود، با توجه به ملیت و اعتقاداتش، اسمهایی با الگو گرفتن از بزرگان و امامان و پیامبران ما انتخاب کرد و در این داستان به خوبی به موضوع فرزند آوری اشاره شد. همچنین نتیجه ازدواجهای گلی به خوبی یادآور این بود که ازدواجهای اجباری و بدون فکر و علاقه نتیجه بسیار بد و بر عکس با علاقه و فکر و ایمان نتیجهای مثل آرامش و آسایش و... دارد.
انتقاد من از این داستان: در بخشی از داستان آداب و رسوم این یک شهر یا روستایی که داستان در آن اتفاق افتاده بود را بیان کرد که این آداب و رسوم گوینده آن بود که اگر فردی خانوادهاش راضی به آن ازدواج نباشند باید به زور به خانه بخت برود و به نظر من نباید در داستان گفته میشد زیرا با اساس کشور ما همخوانی ندارد. همچنین از جنبههای منفی داستان این بود که دختر باید با حقارت و بدون نظر خود ازدواج کند و و نشان دهنده این بود که دختران در ایران مورد تحقیر قرار میگیرند در حالی که در واقعیت اینطور نیست. چون دین اسلام زن را بالا میبرد و به او مقام میدهد اما در این داستان برخلاف این اعتقاد نشان داده شد. در بخشی از داستان گفته شد که گلی به ازدواج تمایلی ندارد و همیشه نتیجه آن را بد میدانست اما در دین اسلام ازدواج سنت پیامبر است. در جایی هم احمد رادیو خرید و در پی آن موسیقی و.. که اصلا مناسب نبود.
گرچه سناریوی اصلی داستان تکراری بود ولی از جهاتی قابل توجه بود:
اول، جنگ در هر شرایطی چیز خانمانسوزی است و متضرر اصلی مردم هستن، خصوصا در شرایط فعلی که عدهای بدنبال تهاجم خارجی برای گذر از این مشکلات هستن، بدانند که جنگ یعنی نابودی.
دوم، در رمان به خدمات شاهان ایران خصوصا محمد رضا شاه اشاره شده، از جمله اصلاحات ارضی و دادن زمین به روستائیان که از یوغ اربابان رها شودند، ایجاد کارخانهها و ایجاد اشتغال، ایجاد شهرکهای مسکونی ارزان قیمت با همه امکانات شهری، تحصیل رایگان و.....
سوم، هر فرد مهاجری به تهران صاحب شغل و مسکن میشد، یعنی مشکل شغل و درآمد نداشت، مشکل امنیت نداشت و..
آیا الان و بعد از ۵۰ سال کسی که به تهران مهاجرت کند میتواند شغل و مسکن اختیار کند؟؟!!!!!!
تشکر از کتابراه و نویسنده
اول، جنگ در هر شرایطی چیز خانمانسوزی است و متضرر اصلی مردم هستن، خصوصا در شرایط فعلی که عدهای بدنبال تهاجم خارجی برای گذر از این مشکلات هستن، بدانند که جنگ یعنی نابودی.
دوم، در رمان به خدمات شاهان ایران خصوصا محمد رضا شاه اشاره شده، از جمله اصلاحات ارضی و دادن زمین به روستائیان که از یوغ اربابان رها شودند، ایجاد کارخانهها و ایجاد اشتغال، ایجاد شهرکهای مسکونی ارزان قیمت با همه امکانات شهری، تحصیل رایگان و.....
سوم، هر فرد مهاجری به تهران صاحب شغل و مسکن میشد، یعنی مشکل شغل و درآمد نداشت، مشکل امنیت نداشت و..
آیا الان و بعد از ۵۰ سال کسی که به تهران مهاجرت کند میتواند شغل و مسکن اختیار کند؟؟!!!!!!
تشکر از کتابراه و نویسنده
داستان بسیار غم انگیز است. سرگذشت انسانی که زندگی بازیهای زیادی با وی کرده است اما بی تعارف اگر بخوام کتابی در این زمینه به دوستی معرفی کنم حتما کتاب سمفونی مردگان استاد معروفی را پیشنهاد میدهم.
نکاتی که به نظرم اشارهی مستقیم به آنها خیلی درست نبود عبارتند از
۱- جایگاه زن در جامعهی سنتی ایران
۲- محدودیت رابطهی عاطفی زن و شوهر در زمانهی سنت و گهنگی
۳- خدمات و سیاستهای درست حکومت زمان
به نظرم نویسنده باید به خوانندهی خود اجازه دهد تا برداشت خودش را از جامعهی آن روز داشته باشد. اگر هم میخواهد مطلبی را به خواننده القا کند این مسئله باید غیر مستقیم باشد.
راوی لهجهی زیبایی دارد اما با سرعت خیلی بالای داستان را نقل میکند و این جذابیت داستان را کم کرده است.
با سپاس از تیم کتابراه
نکاتی که به نظرم اشارهی مستقیم به آنها خیلی درست نبود عبارتند از
۱- جایگاه زن در جامعهی سنتی ایران
۲- محدودیت رابطهی عاطفی زن و شوهر در زمانهی سنت و گهنگی
۳- خدمات و سیاستهای درست حکومت زمان
به نظرم نویسنده باید به خوانندهی خود اجازه دهد تا برداشت خودش را از جامعهی آن روز داشته باشد. اگر هم میخواهد مطلبی را به خواننده القا کند این مسئله باید غیر مستقیم باشد.
راوی لهجهی زیبایی دارد اما با سرعت خیلی بالای داستان را نقل میکند و این جذابیت داستان را کم کرده است.
با سپاس از تیم کتابراه
خوانِش نامناسب. موسیقی بسیار نامناسبتر با ریتم بالا. داستان بسیار ضعیف. در سالهایی که در کتاب اشاره شده، طلاق به این سادگیها نبوده که یه زن به خاطر کتکهای شوهر یا پیر بودن شوهرش، طلاق بگیره، در داستان، مادرِ گلی فقط به خاطر پیر بودن شوهرش او رو رها میکنه و پیش پدری برمیگرده که دختر ۲۵ سالهء خودش رو به خاطر ازدواج نکردن و بالا رفتن سنش، پذیرا نبود، بعد چطور همچین پدری میاد با عشق و محبت با دخترِ مطلقه و نوه دختری رفتار مناسبی داشته باشه!!!!!! در آن سالها مطلقه بودن بسیار ننگین و باعث سرشکستگی کل خانواده دختر بوده! بشدت غیر واقعی و بسیار بد. و در ادامه باز هم اتفاقات این چنینی و رفتارهای بشدت غیر واقعی.
داستان رو دوست داشتم لحن و خوانش خواننده هم خوب بود بر خلاف نظر بقیه چون تند خوانده میشد مورد پسندم بود.
انتظاری که از گلی بعد جدایی اول میرفت این بود که مصمم و قاطع باشد و نگذارد بقیه برایش تصمیم بگیرند اما با توجه به شرایط اونموقع گوش به حرف فامیل بود.
در نهایت هم تصمیم درست را برادرش برایش گرفت و راهنماییش کرد اما اجبار نه! وگرنه فامیل فقط به فکر خود بودند.
گلی نمونه کامل یک زنی بود که در روستا بزرگ شده و اندیشههای قدیمی رو داشت (زندگیهای زمان گذشته) زمان شوهر دادن زینب این به شدت مشهود بود، همینطور پسر دوست بودن که توی رابطه با مرتضی داشت.
بنظرم خوشبختی و نجات خودش رو محتاج خانواده شمالی بود که از دست اسد رهاش کردند.
انتظاری که از گلی بعد جدایی اول میرفت این بود که مصمم و قاطع باشد و نگذارد بقیه برایش تصمیم بگیرند اما با توجه به شرایط اونموقع گوش به حرف فامیل بود.
در نهایت هم تصمیم درست را برادرش برایش گرفت و راهنماییش کرد اما اجبار نه! وگرنه فامیل فقط به فکر خود بودند.
گلی نمونه کامل یک زنی بود که در روستا بزرگ شده و اندیشههای قدیمی رو داشت (زندگیهای زمان گذشته) زمان شوهر دادن زینب این به شدت مشهود بود، همینطور پسر دوست بودن که توی رابطه با مرتضی داشت.
بنظرم خوشبختی و نجات خودش رو محتاج خانواده شمالی بود که از دست اسد رهاش کردند.
من امتیاز ۵ رو به خود قصه دادم
گوینده صدای خوب ورسایی داشت اما صدحیف انگار با هفت تیر دنبالش کرده بودند کتاب به این خوبی رو سنبل میکرد
کل قصه تراژیک بود جز بخش زندگی گلی با احمد قبل از بیماریش
اما نمیدانمچرا نویسنده گلی را با اصرار بر هر سال زاییدن خلق کرده بود با توجه به تجربیات تلخ گلی!!!
از گلی بنیهای با زاییدن ۶ بچه با ازدواج آخر انتظار نمیرفت
ازدواج دخترش روهم خیلی بد نوشته بود میتونست بهتر قصه پردازی کند
رویهم رفته من از کتابراه متشکرم
علیرغم تراژیک بودن کتاب رو دوست داشتم علیرغم اینکه بارها با گلی گریستم و واقعا سینه م سنگین میشد 🙏🙏🙏🙏
گوینده صدای خوب ورسایی داشت اما صدحیف انگار با هفت تیر دنبالش کرده بودند کتاب به این خوبی رو سنبل میکرد
کل قصه تراژیک بود جز بخش زندگی گلی با احمد قبل از بیماریش
اما نمیدانمچرا نویسنده گلی را با اصرار بر هر سال زاییدن خلق کرده بود با توجه به تجربیات تلخ گلی!!!
از گلی بنیهای با زاییدن ۶ بچه با ازدواج آخر انتظار نمیرفت
ازدواج دخترش روهم خیلی بد نوشته بود میتونست بهتر قصه پردازی کند
رویهم رفته من از کتابراه متشکرم
علیرغم تراژیک بودن کتاب رو دوست داشتم علیرغم اینکه بارها با گلی گریستم و واقعا سینه م سنگین میشد 🙏🙏🙏🙏
وای وای وای وای.. گرگ دنبال راوی کرده بود!!؟؟ این حس رو بهم دادکه شاگرد زرنگ کلاس روی سکو ایستاده ودرس جدید رو تند و باذوق روخوانی میکرد.. والا گوش من که به صداش نرسید😶اصلا فرصتی برا لمس داستان و تصویرسازی داستان نداشتم.. راوی حیف و میل کرد داستانو.. و تند تند توافق محو شد. موسیقی متن هم که لحن حماسی داشت همخوانی بامحتوای اجتماعی داستان نداشت.. اما خود داستان خوب بود با تشکر از نویسنده و تیم کتابراه🙏
در تاریخ همیشه زنانی داشتیم و هنوزم داریم که به علت تعصب و غیرت کاذب و سنتهایه غلط بدون اینکه دوران زیبای کودکی و بازی کردن را تجربه کنند بار مسئولیت اجباری همسرداری و خانه داری را روی دوش کوچکشان میگذارند و هنوز کودکی بیش نیستند که باید از کودکی مراقبت کنند و از تحصیل و پیشرفتشان به زور بگذرند آرزوهایشان ناکام وسرانجام به علت افکار غلط و سنتهاوخرافات بزرگترها به سرنوشت تلخ دچار میشوند. و تا آخر عمر میسوزند و تسلیم میشوند. شاید یک در هزار همسر خوبی مثل احمد نصیبشان شود. و هزاران هزارن افسوس و افسوس که قدران فرشته ای به نام زن نیستند
با سلام و عرض احترام
به عزیزانی که زحمت زیادی رو متحمل شدن تا ما بتونیم از این رومان بسیار پر احساس و صد البته، درام غم انگیز، استفاده و بهره کافی رو ببریم
و یه خسته نباشید برای عزیزان شنونده که در لمس این واقعه با من هم سفر بودند.
اگر بخوام کتاب رو خلاصه کنم، باید بگم یه بدبختی بی پایان رو تشریح میکرد که ما ایرانیان مدل مدرنیته اون رو زندگی میکنیم.
اما دوست داشتم بیشتر پیش بی بی میموند و آخر داستان هم، خبر میومد که بی بی نصف داراییش رو به نام نقش اصلی داستانمون زده، چون ما ایرانیها عادت داریم به هپی اندینگ.، 🥳
به عزیزانی که زحمت زیادی رو متحمل شدن تا ما بتونیم از این رومان بسیار پر احساس و صد البته، درام غم انگیز، استفاده و بهره کافی رو ببریم
و یه خسته نباشید برای عزیزان شنونده که در لمس این واقعه با من هم سفر بودند.
اگر بخوام کتاب رو خلاصه کنم، باید بگم یه بدبختی بی پایان رو تشریح میکرد که ما ایرانیان مدل مدرنیته اون رو زندگی میکنیم.
اما دوست داشتم بیشتر پیش بی بی میموند و آخر داستان هم، خبر میومد که بی بی نصف داراییش رو به نام نقش اصلی داستانمون زده، چون ما ایرانیها عادت داریم به هپی اندینگ.، 🥳
با سلام خدمت نویسنده و راوی عزیز این اثر، کتاب و باز هم تنهایی یکی از معدود کتابهایی بود که میتوان به معنای واقعی کلمه غمگین و جالب دانست که نویسنده این موضوع را به خوبی به نمایش گذاشته است که زمان جنگ و ویرانیهای آن بسیار مخرب و درد آور است که بعضی از افراد از این رو برای منافع خود از آن استفاده میکنند. و این رو بسیار درد آور است و این هنر نمایی نویسنده را نشان میدهد که این موضوع شنونده را مشتاقانه و دنبال کننده این موضوع میکند.
و در پایان باید بگویم خیلی از شنیدن این کتاب خوشحال شدم ممنون از نویسنده محترم.
و در پایان باید بگویم خیلی از شنیدن این کتاب خوشحال شدم ممنون از نویسنده محترم.
خیلی عالی بود باتشکر از نویسنده و راوی خیلی جاها اشک منو در آورد پدر بزرگ من در همان قحطی مادر و خواهر برادرش از دست داده بودو پدر دوباره ازدواج کرده و سه خواهر برادر ناتنی داشت اگر زنده بود داستان زندگی او هم غمگین بود وبچه بودم فوت شد مادرم از او تعریف میکند با این داستان یادش کردم که چقدر سختی مشترک با آتا ومحترم و گلی داشته خدا همه را رحمت کنه
از راوی و نویسنده متشکرم که شعرهای ترکی را ترجمه میکرد چون ترکی نمیدانم
از راوی و نویسنده متشکرم که شعرهای ترکی را ترجمه میکرد چون ترکی نمیدانم
رمان بسیار زیبایی است. از لحاظ اقتصادی و شرایط اجتماعی در زمان زمان امروز ما را توصیف میکند فقط از فرهنگ مردم با امروز فرق دارد. تاریخ هوایی که در رمان آمده است درست نیست سن افراد بیشتر از گذشت زمان بالا میرود. رمان جذابی است و در واقع درد و رنجهای امروز ما را توصیف میکند. سختیهایی که هر کدام ما روزانه حس میکنیم. اینکه همیشه نگران نیازهای اولیه فردا هستیم. اینکه همگی به طور مستقیم یا غیر مستقیم برای منافع یک سری که میتوانند اختلاس کنند بردگی میکنیم.
پنج ستاره به کتاب میدم ولی متاسفانه به راوی یک ستاره هم نمیدم، این چه وضع خوانشه؟ تند تند و بدون احساس واقعا متوجه نمیشم با وجود افراد واجد شرایط و حرفهای که توی زمینه گویندگی داریم با صداهای بینطیر و کاملا حرفهای که از طرز کتاب خوندشون لذت میبریم، از این
گویندههای ناشی استفاده میکنید😐
این راوی افتضاحه اینقدر تند تند کتاب رو خوند که سر گیجه گرفتم🤯🤕🥴
گویندههای ناشی استفاده میکنید😐
این راوی افتضاحه اینقدر تند تند کتاب رو خوند که سر گیجه گرفتم🤯🤕🥴
این رمان خارق العاده بود... حس میکردم سفر کردم به زمان پدربزرگ و مادربزرگم... برام خیلی جذاب بود که دغدغه هاشونو میدیدم... رسم و رسومات قبلا رو و چقدر خوشحالم که در اون زمان زندگی نمیکنم... (اگر داستان رو نخوندید پیشنهاد میکنم باقی این نظر رو نخونید)
همچنین از قدرت گلی به وجد اومدم... چطوری تونست این همه درد و رنج رو تحمل کنه...
بخصوص من که پدر خودم با سرطان فوت کردن احساس میکردم مرتضی و زینب و... میتونستم درک کنم...
همچنین از قدرت گلی به وجد اومدم... چطوری تونست این همه درد و رنج رو تحمل کنه...
بخصوص من که پدر خودم با سرطان فوت کردن احساس میکردم مرتضی و زینب و... میتونستم درک کنم...
عاشق این کتاب شدم دلم میخواد چندین بار این کتاب رو مطالعه کنم. کتابیه که ارزش داره براش وقت بزاری و حتی شده چندین بار بخونیش. متن داستان چنان گیراست که خودتو توی محیط داستان و اون دوران غرق شده میبینی تو زندگی واقعیت باید حواست جمع باشه که زمان و مکان داستان را با واقعیت زندگیت قاطی نکنی. من به جوونای نسل جدید توصیه میکنم حتما این کتاب را مطالعه کنن و متوجه بشن که با کوچکترین مشکلی نق نزنن و نگن ما نمی توانیماز نویسنده عزیز و راویان داستان سپاسگزارم
داستان قشنگ بود اما خوانش خوب نبود اولاش خیلی تند میخوند انگار انشا میخونه آهنگای زمینه و میانی خیلی نابه جا و رو مخه درباره خود قصه چند تا ایراد هست: اولا داستان با موقعیت زمانی نمی خونه و فضای خانواده و حرفا و دغدغه ها به نظرم با دهه سی و چهل نمی خونه دوم اینکه درباره ظلم به زنان تا قسمت زیادی هم خود زن مقصر بود تو این کتاب کلی خودش موقعیت خوب و مستقلش تو گیلان رو رها کرد و انتخاب خودش بود نمیشه گفت همیشه جامعه دخیله ترک تحصیل و ازدواج زینب هم همینطور
درکل داستان جالبی داشت روایتی تاثیر گذار از زندگی مردم ایران در دهههای پیشین
اما نقدی که بر این نوشتار وارد است این است که نویسنده گویا برخی مطالب و اتفاقات و حتی رسمهای جامعه را در زمان جابجا کرده است مثلا جایی میگوید در زمانه گذشته طلاق بسیار رایج بوده در حالیکه امروزه طلاق رایج شده ودر گذشته زنها مجبور بودند با هر شرایط بسازند ولی طلاق نگبرند
یا سال بروز اتفاقات گذشته را اشتباه بیان کرده
ولی از حال و هوای داستان وصبوری گلی لذت بردم
اما نقدی که بر این نوشتار وارد است این است که نویسنده گویا برخی مطالب و اتفاقات و حتی رسمهای جامعه را در زمان جابجا کرده است مثلا جایی میگوید در زمانه گذشته طلاق بسیار رایج بوده در حالیکه امروزه طلاق رایج شده ودر گذشته زنها مجبور بودند با هر شرایط بسازند ولی طلاق نگبرند
یا سال بروز اتفاقات گذشته را اشتباه بیان کرده
ولی از حال و هوای داستان وصبوری گلی لذت بردم
جز معدود رمانهای ایرانی بود که خوشم اومد ازش... خیلی تلخ زندگی پر غم این زن رو بیان کرده بود... زنان همیشه از مردسالاریها زندگی مصیبت باری داشته و دارند.... انتظار نداشتم با زندگی دخترش هم همین کار رو بکنه باید عاقلانه تر رفتار میکرد
یک ستاره کمم به دلیل خوانش بسیار بد گوینده بود. از نظر من افتضاح میخوند.
یک ستاره کمم به دلیل خوانش بسیار بد گوینده بود. از نظر من افتضاح میخوند.
داستانی بسیار جذاب که آدم ترغیب میشه تا آخرش پیش بره، داستانی غم انگیز که در عین حال امید رو تو دل آدم زنده میکنه و یاد میده باید تو زندگی جنگید و دوباره شروع کرد؛ روایت داستان خوب بود ولیای کاش عوض اینکه از آهنگهای فیلمهای تاریخی استفاده شده، آهنگهای آذری که بسیار زیبا هستند رو استفاده میکردین برای داستان با توجه به اینکه گلی داستان آذری زبان هستش و در روستای میانه زندگی میکنه، فقط آهنگها بی ربط بودن و گاهی دلهره آور
این رمان رو خوندم وخیلی خوب بود و به جزئیات زندگی دختر و مادرش تنها پرداخته بود که با مشکلات و گرانی آن دوره پرداخته بود و قصه، ی جذابی داشت که چطور با وجود تمام مشکلات باز هم نباید نا امید شد و به زندگی ادامه داد، وای کاش جلد دوم هم داشت چون احمد وقتی که بر اثر بیماری از دنیا رفت زندگی گلی باز هم بلا تکلیف ماند و زندگی دخترش زینب به کجا رسید و چرا با وجود استعداد بالای تحصیلی او درسش رو ادامه نداد
من این کتاب نپسندیدم. یکی بخاطر نگارش ضعیف نویسنده دیگر اینکه درست است زنها روزگار سختی داشتند ولی طلاق خیلی سخت تر از الان بوده زن محکوم به تحمل بود. در حالی که اگر کسی خانواده و حامی هم نداشته!!! روزگارش وحشتناک تر بوده از قدیمیهایمان شنیدیم که چگونه بوده یک نویسنده با نگارشی ضعیف داستانی نوشته. ودیگر اینکه موسیقی موسیقی روز واقعه وموسیقی از کرخه تا راین اصلا انتخاب درستی نبود به هر حال حس خوبی نداد
از این تنهای ناگزیر گریزی نیست.
چقدر با این قصه اشک ریختم، غصه خوردم و زندگی گلی جلوی چشمم عین فیلم همراه صدای راوی گذشت. دسمریزاد میگم به نویسنده داستان و قلم زیباش. با این که درد توی تمام داستان همراه ما بود ولی حقیقتی را بیان کرد که برای خیلی از زنان واقعی بود.
در مورد ازدواج زینب خیلی دلگیر شدم به نظرم رسید گلی با تمام تجربه تلخی از گذشت داشت باز هم نتوانست جلوی تجربه تلخ برای دخترش را بگیرد.
چقدر با این قصه اشک ریختم، غصه خوردم و زندگی گلی جلوی چشمم عین فیلم همراه صدای راوی گذشت. دسمریزاد میگم به نویسنده داستان و قلم زیباش. با این که درد توی تمام داستان همراه ما بود ولی حقیقتی را بیان کرد که برای خیلی از زنان واقعی بود.
در مورد ازدواج زینب خیلی دلگیر شدم به نظرم رسید گلی با تمام تجربه تلخی از گذشت داشت باز هم نتوانست جلوی تجربه تلخ برای دخترش را بگیرد.
این دومین کتاب از ایشون که خوندم کتاب زیبایی بود ولی به شدت غم انگیز خیلی دوست داشتم یکم توش امید و شادی بیشتری بود زیبا نوشته شده بود و خیلی باورپذیر زندگی زنی بود که سختی خیلی خیلی زیادی کشیده بود البته این سختی در اون برهه زمانی چیز تقریباً میشه گفت عادی بود ماجرای زندگی زنی بود که برای زندگیش و خواسته هاش جنگید سختی کشید تا جای ممکن به خواسته هایش به سختی رسید ممنون از گوینده عزیز
کتاب جالبی بود. شنیدنش رو توصیه میکنم و از اینکه کتابراه داستانی بلند و جذاب رو رایگان گذاشته متشکرم. کتاب فضای غمگینی داره که از اسم کتاب هم معلومه. شاهد تنهایی یکدختر هستیم که هیچ وقت تمومی نداره و مربوط به زمانهای قدیم هست و بیشتر تنهاییاش جدا از سرنوشت بخاطر دخالت مردم و حرف مردم و فضولی هاشون بود که منو خیلی عصبانی میکرد و با وجود گذشت اینهمه سال هنوزمکه هنوزه شاهد دخالتها هستیم.
داستان قشنگی بود ولیای کاش راوی یکم اروم تر داستان رو بیان میکردند و در نقش بیشتر فرو میرفت مکثها و تن صداشون اصلا رعایت نشده بود. افرادی که کتاب صوتی گوش میدن شیوه بیان کردن داستان توسط راوی براشون اهمیت داره. برای من که خیلی مهمه سرعت و تا اخرین جایی که میشه کم کردم ولی باز مشکل داره نحوه بیان راوی، در کل ممنون از کتابراه🙏
داستان کشش به نسبت خوبی داشت ولی تناقضات هم توش زیاد بود مثلا توی تاریخ وقایع و چیزهای دیگه، پرداخت زیاد به حواشی به نسبت موضوع اصلی که ادم فکر میکرد فیلم نامه فیلمه، و وارد شدن یهویی ادمهای زیاد که هیچ تاثیری روی اثر ندارد ویهویی غیبشون میزنه وتا اخر رمان دیگه پیداشون نمیشه، وپیدا شدن ناگهانی پروانه که تا اون مدت هیچ خبری شخصیت اصلی یعنی گلی از او نداشت
خیلی داستان غمگینی بود اما امید به ادامه و مقاومت رو نشون میداد ولی خیلی زیبا و پر احساس نوشته شده بود و ممنون از گویندگان خوبش که خیلی بجا داستان رو بیان میکردن راحت میتونستم تصویر سازی کنم براش انگار داشتم فیلم میدیدم. بنظرم کسایی که از لحاظ روحی مشکلاتی دارن گوش ندن این داستان رو چون بعضی واقتا واقعا به گریه میندازه آدم رو. خیلی ممنون از کتابراه عزیز
سلام
داستان و بازهم تنهایی داستان خیلی زیبایی بود که فرهنگ زمان خودش را خیلی خوب در قصه جای داده بود البتهی جاهایی که مربوط به دهه ۴۰ بود اشتباهاتی با ابزار الکترونیک الان در اون جای داده شده بود ولی روی هم رفته قصه قشنگی بود و خیلی زیبا احساسها نشون داده شده بود ولی کاش انقد غمگین تموم نمیشد و در انتهای حس خوب برای شنونده باقی میگذاشت نه فقط غم
داستان و بازهم تنهایی داستان خیلی زیبایی بود که فرهنگ زمان خودش را خیلی خوب در قصه جای داده بود البتهی جاهایی که مربوط به دهه ۴۰ بود اشتباهاتی با ابزار الکترونیک الان در اون جای داده شده بود ولی روی هم رفته قصه قشنگی بود و خیلی زیبا احساسها نشون داده شده بود ولی کاش انقد غمگین تموم نمیشد و در انتهای حس خوب برای شنونده باقی میگذاشت نه فقط غم
کتاب جالبی بود یک داستان ساده را خیلی خوب بسط داده شده داستان روان بود و راوی هم در حد خوب رو به بالا هم داستان را خوب روایت کرد و متاسفانه اخر داستان نباید با مرگ همسر گلی تمام میشد بلکه باید چون با زندگی گلی شروع شد با مرگ گلی هم باید تمام میشد و سرانجام بچه هایش هم مشخص میشد پایانش به نظر من اصلا خوب نبود اما داستان عالی بود. ممنون
کتاب سرگرم کنندهای بود از روزهای دوور و فرهنگهای قدیمی و زن ستیزی. سرگذشت دختری که در کودکی مادر خود را از دست میدهد وزندگی پر فراز و نشیبی دارد. نکته قابل تامل در این داستان انتخاب بین زندگی پررنج و تنهایی تنهایی ست نماندن در رنج و پرهیز از ترس تنهایی. کتاب خوبی بود داستان روانی داشت که میتوتند مخاطب را همراه کند 🙏
داستان خوبی بود من خیلی جاهاش بغض کردم گریه کردم برای سختیها ودرد ورنج زندگی آتا و گلی، بیچاره آتا که توهمون غم واندون بازندگی وداع کرد ولی یه جاهایی برای گلی خوشحال شدم با ازدواج با احمدکه مردمهربون وبادرکی بود وتولد فرزنداش، ولی مرگ احمد خیلی زود وغمناک بود. درنهایت سپاس ازنویسنده، راوی وکتابراه🙏🌺☘
سلام واقعا کتاب خیلی خیلی قشنگ بود و هر لحظه احساسات آدم و تحت تاثیر قرار میداد نمیدونم این داستان بر اساس واقعیت بود یا نه ولی واقعا کلمات و به زیبایی برام به تصویر کشید دردهایی که گلی و خانوادش یا حتی اسد که یه جورایی نقش منفی داستان بود و حس کردم در اینه حال که داستانش غم داشت ولی حس کردم واقعیه و یه نفر اونو زندگی کرده عالی بود
سلام واقعا کتاب خیلی خیلی قشنگ بود و هر لحظه احساسات آدم و تحت تاثیر قرار میداد نمیدونم این داستان بر اساس واقعیت بود یا نه ولی واقعا کلمات و به زیبایی برام به تصویر کشید دردهایی که گلی و خانوادش یا حتی اسد که یه جورایی نقش منفی داستان بود و حس کردم در اینه حال که داستانش غم داشت ولی حس کردم واقعیه و یه نفر اونو زندگی کرده عالی بود
فرازو نشیب زندگی تو دوران جنگ جهانی و مشکلات آداب رسوم قدیمی که خیلی از زنایه اون دوران به چالش میکشید من از خوندن کتاب با تمام غمی که داره لذت بردم.
گوینده اول هر فصل آروم شروع به خوندن میکنه اما یه خورده بعد شروع میکنه به تند خوانی که من آروم خوندنشون رو میپسندیدم. داستان خوبی بود و لذت بردم اما میتونست بیشتر از جزئیات بگه.
گوینده اول هر فصل آروم شروع به خوندن میکنه اما یه خورده بعد شروع میکنه به تند خوانی که من آروم خوندنشون رو میپسندیدم. داستان خوبی بود و لذت بردم اما میتونست بیشتر از جزئیات بگه.
داستان جالب بود برام راوی قدری تند میخواند ولی اینقد مجاب بودم تا اخرش بخوانم ۵۰۰دقیقه رو در یک روز گوش کردم وبارها با داستان اشکم سرازیر شد از گلی خوشم امد اینگونه زود خودش را پیدا میکرد با شرایط وفق میداد من شاید جایش بودم جای خاتون استانه میماندم هرگز ب زادگاهم برنمیگشتم ک لحظهای حس کنم جایی ک اسد زندگی میکنه من زندگی کنم
معنایی رو که همه ما تو خانواده هامون به یکدیگر وجودمون وصله یا یک نفر از اعضای خانواده وجودمون در اون هم جریان داره که روزی برسه که مجبور به سفر آخرت کنه احساس تنها بودن، بی معنا بودن روزها و شبها و تکراری بودن همه چیز...
در کل مفهوم خودشو خوب رساند وعالی بسیار عالی. با تشکر از نویسنده عزیز و محترم
در کل مفهوم خودشو خوب رساند وعالی بسیار عالی. با تشکر از نویسنده عزیز و محترم
این رمان دردناک و غمگینی است ک این داستان شبیه واقعههای که بر سر زنان افغانستان آمده، است زنانی که مشکلات و مصیبتها دامن گرمشان بودند و نمیتوانستند که از این مصیبتها رهایی یابد به امید اینکه این رمان در جای دیگری از کره زمین واقعیت نداشته باشه و همینطور حوصله و بهترینها رو برای زنان غم دیده کره زمین آرزومندم
سلام داستان خیلی عالی بودوگذشته هاوسختی هارابه مکررات یاداوری میکردوچه انسانهای که زیادسختی کشیدن ولی راوی خیلی تندتندمیخوندولیای کاش متنی هم بودتاخودمون میخوندیم یاحداقل همهی ادمهای داخل داستان خودشون حرف میزدند ولی بازهم ممنون ازنویسنده وراوی عزیز.... درضمن خیلی جالب واشک اوربودخیلی گریه داشت وعالی
یکی از بهترین کتابهای که مطالعه کردم داستانی زیبا و دلنشین اشک ادمو در میاره نشون میده که چقدر یک انسان میتونه در مقابل سختیها دوام بیاره و هر چی تقدیرت باشه همون میشه احساس کردم این داستان واقعیت داره و گلی عزیز اینقدر دیدنی داشته. من کل چهل فصل رو توی سه روز تمام شنیدم نمیتونستم بزارم کنجکاو بودم
داستان جالبی بود و تلخ.. ولی خب نویسنده به نظر من این جمله اشتباه رو که (قسمت) هر کسی هر چی هست را کاملا توصیف کرده که نقش تصمیم گیری در زندگی کاملا این کلمه قسمت را نقض میکند و این خود ما هستیم که با تصمیم هایمان آینده و قسمت را تنظیم میکنیم.. گرچه مقتضیات زمان در آن نقش دارند و تکمیل کننده زندگانی هر فردی هستند.
کتاب باز هم تنهایی قلم شیوا و رسایی دارد آدم را به زمان قبل میبرد و یادآوری میکند دیگران چه اوضاع و شرایطی در آن زمان داشتند و خودت را میان دردها حس میکنی و این هنر نویسنده است که اینقدر ظریف نوشته. این کتاب را برای دوستداران رمانهای ایرانی پیشنهاد میدهم. با سپاس از نویسنده و گروه شما
داستان جالب بود ولی متاسفانه خوانش گوینده بسیار بد بود بجای اینکه شنونده رو در فضای داستان غرق کنه بیشتر استرس میداد، وی نکتهی جالب اینکهی جای داستان ک گلی برای بار اول میخواد بره صحرا گلناز میگه صحرا روحت رو پالایش میکنه! پالایش؟! استفاده این کلمه در اون زمان و روستا نامناسب بود.
اما به هر حال زنانی بودند که از زندگی خاطره خوشی نداشتند و زیر بار
مسئولیتها، مصیبتها و همچنین رسم و رسوم بدی که داشتند له شدند و هیچ وقت هم دربارهی زنددگی شوم اونها کتابی نوشته نشد
گلی زنی هست که هیچ وقت خوشی واقعی رو تجربه نکرده و زیر بار مشکلات خم شده خدا میدونه که من چقدر برای سرنوشت این دختر گریه کردم و صدای گریه هام رو خانواده فهمیدن و من هم گفتم که کتاب صوتی گوش میدم ازم خواستن براشون تعریف کنم اما حقیقتا
جرعتتش رو نداشتم.
ارزوم اینه که یه روزی یه نویسنده بزرگ بشم
و زندگی سختی که دختران ستم دیدهی کشورم داشتند رو به برگه بکشونم تا دختران ایرانی بدونن غم پایان ناپذیره
و اونها باید بجنگند