این رمان خارق العاده بود... حس میکردم سفر کردم به زمان پدربزرگ و مادربزرگم... برام خیلی جذاب بود که دغدغه هاشونو میدیدم... رسم و رسومات قبلا رو و چقدر خوشحالم که در اون زمان زندگی نمیکنم... (اگر داستان رو نخوندید پیشنهاد میکنم باقی این نظر رو نخونید)
همچنین از قدرت گلی به وجد اومدم... چطوری تونست این همه درد و رنج رو تحمل کنه...
بخصوص من که پدر خودم با سرطان فوت کردن احساس میکردم مرتضی و زینب و... میتونستم درک کنم...
همچنین از قدرت گلی به وجد اومدم... چطوری تونست این همه درد و رنج رو تحمل کنه...
بخصوص من که پدر خودم با سرطان فوت کردن احساس میکردم مرتضی و زینب و... میتونستم درک کنم...