نقد، بررسی و نظرات کتاب هشت داستان - جلال آل احمد
4.2
791 رای
مرتبسازی: پیشفرض
کتاب "هشت داستان" نوشته جلال آل احمد یکی از آثار جذاب و تاثیرگذار ادبیاته. جلال با نثر خاص خودش، توی این کتاب داستانهایی رو روایت میکنه که نه تنها به زندگی روزمره مردم میپردازن، بلکه عمق احساسات و دغدغههای انسانی رو هم به خوبی به تصویر میکشن.
یکی از نکات جالب این کتاب، تنوع داستانهاست. هر داستان یه حس و حال متفاوت داره و این باعث میشه که خواننده هیچ وقت از خوندن خسته نشه. جلال به خوبی از زبان ساده و روان استفاده کرده و این باعث میشه که هر کسی بتونه با داستانها ارتباط برقرار کنه.
از طرفی، موضوعاتی که جلال بهشون میپردازه، مثل عشق، تنهایی، جنگ و مشکلات اجتماعی، به قدری واقعی و ملموس هستن که آدم رو به فکر فرو میبره. این کتاب به نوعی یه آینهست که ما رو به خودمون و جامعهامون میشناسه.
اما شاید بعضی از داستانها کمی کشدار به نظر بیان و این میتونه برای بعضیها خستهکننده باشه. با این حال، من فکر میکنم این کتاب ارزش خوندن رو داره و میتونه دیدگاههای جدیدی به ما بده.
به طور کلی، من به این کتاب ۴ از ۵ میدم. چون واقعا ارزشمند و تاثیرگذار بود، اما یه سری جاهاش میتونست بهتر باشه. در کل، اگر دنبال یه کتاب خوب و دلنشین هستی، "هشت داستان" رو حتما بخون! 📚✨
یکی از نکات جالب این کتاب، تنوع داستانهاست. هر داستان یه حس و حال متفاوت داره و این باعث میشه که خواننده هیچ وقت از خوندن خسته نشه. جلال به خوبی از زبان ساده و روان استفاده کرده و این باعث میشه که هر کسی بتونه با داستانها ارتباط برقرار کنه.
از طرفی، موضوعاتی که جلال بهشون میپردازه، مثل عشق، تنهایی، جنگ و مشکلات اجتماعی، به قدری واقعی و ملموس هستن که آدم رو به فکر فرو میبره. این کتاب به نوعی یه آینهست که ما رو به خودمون و جامعهامون میشناسه.
اما شاید بعضی از داستانها کمی کشدار به نظر بیان و این میتونه برای بعضیها خستهکننده باشه. با این حال، من فکر میکنم این کتاب ارزش خوندن رو داره و میتونه دیدگاههای جدیدی به ما بده.
به طور کلی، من به این کتاب ۴ از ۵ میدم. چون واقعا ارزشمند و تاثیرگذار بود، اما یه سری جاهاش میتونست بهتر باشه. در کل، اگر دنبال یه کتاب خوب و دلنشین هستی، "هشت داستان" رو حتما بخون! 📚✨
نقد کتاب «هشت داستان» اثر جلال آل احمد
مجموعه هشت داستان شامل داستانهای کوتاهی از جلال آل احمد است که در آنها نگاه نقادانه او به جامعه و دغدغههای انسانی نمایان میشود. این اثر همچون دیگر نوشتههای آل احمد، سرشار از زبانی صریح، نگاهی تلخ اما واقعگرایانه به مسائل اجتماعی و روانشناختی است.
نقاط قوت:
۱. سبک روایی جذاب: آل احمد با نثر خاص و گزندهاش، داستانها را بهگونهای روایت میکند که خواننده احساس نزدیکی با شخصیتها و فضای داستان دارد.
۲. نقد اجتماعی قوی: داستانها پر از تحلیلهای اجتماعی و فرهنگی هستند که بهخوبی مشکلات جامعه آن زمان را بازتاب میدهند. موضوعاتی مثل غربزدگی، فقر، اختلاف طبقاتی و سنتهای ناکارآمد، محور بسیاری از داستانها هستند.
۳. خلق شخصیتهای واقعی: شخصیتهای داستانهای او باورپذیر، ملموس و نماینده طبقات مختلف جامعه هستند، از روشنفکران تا مردم عادی.
نقاط ضعف:
۱. تلخی بیش از حد: فضای بیشتر داستانها ناامیدکننده و تلخ است که ممکن است برای برخی خوانندگان سنگین باشد.
۲. پایانهای گاهی مبهم: برخی از داستانها پایانبندی روشنی ندارند و این مسئله ممکن است خواننده را در ابهام باقی بگذارد.
جمعبندی:
هشت داستان مجموعهای تأثیرگذار و عمیق است که خواننده را به تفکر درباره جامعه، روابط انسانی و هویت فرهنگی وامیدارد. اگر به ادبیات اجتماعی و نثر آل احمد علاقهمندید، این کتاب انتخاب مناسبی است.
مجموعه هشت داستان شامل داستانهای کوتاهی از جلال آل احمد است که در آنها نگاه نقادانه او به جامعه و دغدغههای انسانی نمایان میشود. این اثر همچون دیگر نوشتههای آل احمد، سرشار از زبانی صریح، نگاهی تلخ اما واقعگرایانه به مسائل اجتماعی و روانشناختی است.
نقاط قوت:
۱. سبک روایی جذاب: آل احمد با نثر خاص و گزندهاش، داستانها را بهگونهای روایت میکند که خواننده احساس نزدیکی با شخصیتها و فضای داستان دارد.
۲. نقد اجتماعی قوی: داستانها پر از تحلیلهای اجتماعی و فرهنگی هستند که بهخوبی مشکلات جامعه آن زمان را بازتاب میدهند. موضوعاتی مثل غربزدگی، فقر، اختلاف طبقاتی و سنتهای ناکارآمد، محور بسیاری از داستانها هستند.
۳. خلق شخصیتهای واقعی: شخصیتهای داستانهای او باورپذیر، ملموس و نماینده طبقات مختلف جامعه هستند، از روشنفکران تا مردم عادی.
نقاط ضعف:
۱. تلخی بیش از حد: فضای بیشتر داستانها ناامیدکننده و تلخ است که ممکن است برای برخی خوانندگان سنگین باشد.
۲. پایانهای گاهی مبهم: برخی از داستانها پایانبندی روشنی ندارند و این مسئله ممکن است خواننده را در ابهام باقی بگذارد.
جمعبندی:
هشت داستان مجموعهای تأثیرگذار و عمیق است که خواننده را به تفکر درباره جامعه، روابط انسانی و هویت فرهنگی وامیدارد. اگر به ادبیات اجتماعی و نثر آل احمد علاقهمندید، این کتاب انتخاب مناسبی است.
کتاب هشت داستان مجموعهای از داستانهای کوتاه جلال آل احمد است که بازتابی از واقعیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دوران نویسنده محسوب میشه. آل احمد با نثری تند، صریح و منتقدانه، زندگی طبقات مختلف جامعه را به تصویر میکشه و مسائل انسانی و اجتماعی را با زبانی شیوا و تأثیرگذار بیان میکنه.
از نقاط قوت این مجموعه، توصیف دقیق فضاها، شخصیتپردازی قوی و پرداختن به موضوعاتی مانند فقر، بیعدالتی و تضادهای طبقاتی است. داستانها با وجود کوتاهی، تأثیر عمیقی بر خواننده میذارن و او را به تفکر دربارهی وضعیت جامعه و انسان وامیدارن.
بااینحال، سبک تلخ و انتقادی آل احمد ممکن است برای برخی خوانندگان سنگین یا بدبینانه به نظر برسه. همچنین، زبان کتاب برای مخاطبان امروزی ممکن است در بخشهایی پیچیده باشه.
در مجموع، هشت داستان اثری ارزشمند در ادبیات معاصر ایران است که علاقهمندان به داستانهای اجتماعی و منتقدانه را مجذوب خود میکنه و تصویری واقعی از جامعهی دوران نویسنده ارائه میده.
از نقاط قوت این مجموعه، توصیف دقیق فضاها، شخصیتپردازی قوی و پرداختن به موضوعاتی مانند فقر، بیعدالتی و تضادهای طبقاتی است. داستانها با وجود کوتاهی، تأثیر عمیقی بر خواننده میذارن و او را به تفکر دربارهی وضعیت جامعه و انسان وامیدارن.
بااینحال، سبک تلخ و انتقادی آل احمد ممکن است برای برخی خوانندگان سنگین یا بدبینانه به نظر برسه. همچنین، زبان کتاب برای مخاطبان امروزی ممکن است در بخشهایی پیچیده باشه.
در مجموع، هشت داستان اثری ارزشمند در ادبیات معاصر ایران است که علاقهمندان به داستانهای اجتماعی و منتقدانه را مجذوب خود میکنه و تصویری واقعی از جامعهی دوران نویسنده ارائه میده.
کتابی با داستانهایی از نویسندگان نامدار معاصر با پایان باز. تمامی داستان ها نثری روان داشتند و همچنین حاوی جملاتی بودند که شاید بتوان در مورد هر جمله روزها فکر کرد. متن ها پرمفهوم و عمیق هستند، پشت هر مفهوم ساده ای، مفهومی متفاوت و عمیق نهفته است. این کتاب را باید به دقت و به آرامی خواند و شاید بهتر باشد چند بار آن را خواند. داستان انار بانو فوق العاده هست، تصویری بسیار واقعی از تقابل مهربانی و بی تفاوتی و حتی نامهربانی، مسئولیت پذیری و بی مسئولیتی، تفاوت تفکر و تصمیم گیری بین نسلها را ترسیم کرده است. این داستان توانسته است غم و شادی، امید و ناامیدی را به زیبایی در خود جای بدهد. فقط نتوانستم بفهمم که هدف از توصیف شخصیت پسر بزرگ انار خانم چه بوده است. آیا شخصیتی ضد اجتماعی داشته است؟ آیا هدفش در زندگی آسیب رساندن به دیگران بوده و اگر بوده چرا؟ داستان آینه: وقتی کسی خودش را فراموش کند چه توقعی از دیگران میشود داشت؟ جشن فرخنده هم داستان آدم های تزویرکاری که برای رسیدن به خواسته ها و امیالشان بالاخره راهی و تبصره ای پیدا میکنند. عالیجناب هم داستان پیروی کورکورانه از جریانات فکری موهوم است. شخصیت عالیجناب و میزان اعتقاد مریدانش به او چقدر شبیه به رهبر کره شمالی و مردم آن کشور است. آن جایی که دایی می گفت این شکم بزرگ نمی تواند فقط با خوردن سویا ایجاد شود و در مهمانی بعدی کسی او را دعوت نکرد چون شنیدن حقیقت ناخوشایند است و بیشتر اوقات مردم ترجیح می دهند که در نادانی بمانند. داستان گدا حول محور زندگی زنی بود که گذراندن امورات زندگیش وابسته به فرزندانش بود. فقط من نفهمیدم که منظور از بیان جمله گدایی کردن ثواب دارد چیست؟ ماهی و جفتش: تفسیر برحسب منظر ناظر متفاوت است.
کتاب هشت داستان، از نظر من دارای داستانهای با سبکهای متفاوت بود، که داستان انار بانو که اولین داستان این کتاب بود، به نظر داستان خوبی بود اما به نظر میتونست تصمیمات درست تری گرفته بشه تا انار بانو در کشور دیگر گم نشود، مثلا فرزندان انار بانو میتوانستند، از کشور سوئد به فرانسه بیایند و در فرودگاه فرانسه، منتظر مادرشان باشند، اما با وجود این اشکال در داستان، این نکته در داستان جالب بود که برای رسیدن به هدف، در اولین قدم باید از منطقهی امن خود خارج شد، ولی برای رسیدن به مقصد باید در مرحلهی دوم، برنامه مناسبی داشت (حداقل برداشت من از این داستان به این صورت بود. ) مابقی داستانها، مثل داستان آینه، که هویت خود را گم کرده بود، نتیجهی یک عمر ارتباط نداشتن با اجتماع، را در آینه منعکس میکنند. داستان «گدا» فکر کردم در انتهای داستان مشخص شود، که چرا آن پیرزن گدایی میکند، و آیا به دنبال هدف خاصی از گدایی میباشد، یا اینکه میخواهد پیامی را به اطرافیانش منتقل کند، ولی از دید من پایان جالبی نداشت. در داستان عالیجناب من این معنی رو برداشت کردم که هر کار متفاوتی، اسمش خلاقیت نیستمابقی داستانها نیز، من زیاد نتونستم معنی شو بفهم، در کل تمام معانی که از این داستانها درک کردم، برداشت خود من از این داستانها بوده، و شاید نویسندگان داستانها منظور دیگهای داشتن.
سلام کتاب هشت داستان در مجموع خوب بود مخصوصا در قسمتی از داستان ها که برای گذشته بود یک جور معرفی مردم شناسی و انسان شناختی هم بود مثل داستان حاج بارک الله یا جشن فرخنده که نویسنده وقایع داستان را از نگاه یک نوجوان نوشته است. در داستان اناربانو احساس کردم خود راوی دچار بی هویتی، از خودبیگانگی، اضطراب و پریشانی است. یک داستان و اتفاق مدرن بود. راوی یک دید فوق العاده منفی نسبت به وطن خود دارد به عنوان مثال هر اتفاقی که توسط پرسنل فرودگاه ایران رقم می خورد را به گونه ای بیان می کند که گویی آن ها دشمن اول و آخرش هستند اما وقایع فرودگاه پاریس را مدرن و متجدد و عالی به تصویر می کشد. در خصوص کتاب آینه هدف از نوشتن متن را نفهمیدم که چه بود لذت نبردم. جشن داستان یک نوشته عالی بود اما هم آخر داستان را نفهمیدم وهم این همه برخوردهای پر از ناسزا و فحش در یک خانواده آن هم روحانی چه معنی داشت. مکالمه عادی اعضای خانواده همه با فحش شروع می شد. در داستان عالی جناب در مورد یک مسلک می خواست صحبت کند ولی نفهمیدم کدام مسلک. از نظر من ناقص بود. داستان گدا خیلی حرفها برای گفتن در خصوص احترام به والدین به خصوص برای نسل جدید دارد. چه می شود که با ۸ فرزند مادر خانواده تنها رها می شود تا مجبور شود به گدایی بیفتد. داستان تامل برانگیز و برگرفته از واقعیت بود. دو داستان آخر رازیاد نپسندیدم مخصوصا محتوای چند روایت معتبر درباره برزخ. راوی در برزخ انتخاب همسر آن هم با عشق بود اما واقعا مگر دل آدم دروازه است که هر جنس مخالفی را ببیند تمنا کند و اسم آن را عشق بگذارد؟ همه ۸ داستان پر بود از غلط املایی انگار تایپ کننده محترم، فقط می نویسد بدون اینکه یکبار برگردد و ویراش کند. با تشکر
با سلام
این کتاب چون از چند نویسنده مختلف است برای دارای سطح یکسانی نیست بعضی قصهها بسیار زیبا و بعضیها بسیار ضعیف هستند..
داستان اول داستان انار بانو داستان یک پیرزن است که بعد از فوت همسرش بچهها را با کارگری بزرگ میکند و با خودش همیشه فکر میکنید که بچه هایش عصای پیری میشوند ولی اول یکی از بچه هایش به خارج از کشور میرود و بعد دومی را هم بردارش با خودش میبرد و سالها پیرزن تنها با خیال بچه هایش زندگی میکنند تا اینکه یکی از. بچه هایش نامه میدهد که به پیش. او برود او که سواد ندارد نامهها را به معلم روستا میدهد تا برایش بخواند و بعد از درس و جوی فراوان متوجه میشود که آنها خیلی از او دور هستند و هر جا که میرود کیانی به او کمک میکنند تا راهش را گم نکند و در راه میخواهد از ایران خارج شود با خانمی همراه میشود که به او کمک میکند ولی مقصد آنها با هم دقیقا یکی نیست و در کشور فکر کنم فرانسه بود کهام خانم مجبور میشود راه خودش را برود و او باید به سوئد برود و در این جا پیرزن روی زمین مینشیند و از جایش تکان نمیخورد که آن خانم دوباره دلش به رحم میآید و پیش او میرود تا به او کمک کند که پاسپورت پیرزن در دست او میماند و از هم جدا میشوند که متاسفانه نویسنده که تا قبل از این به ریزترین جزییات پرداخته بود ناگهان داستان را در تعلیق و بی خبری تمام میکند که خواننده را مثل یک طفل یتیم در طوفان رها میکند. داستان دوم یک پیرمردی است که شناسنامهاش را گم کرده است که داستان بسیار ضعیفی است.
داستان سوم درباره کشف حجاب در زمان رضاخان است که از خانوادههای معروف وکارمندان ادارات خواسته میشود که با همسرانشان بدون حجاب در مجالس رسمی شرکت کنند که مشکلاتی در این بین به وجود میاید
این کتاب چون از چند نویسنده مختلف است برای دارای سطح یکسانی نیست بعضی قصهها بسیار زیبا و بعضیها بسیار ضعیف هستند..
داستان اول داستان انار بانو داستان یک پیرزن است که بعد از فوت همسرش بچهها را با کارگری بزرگ میکند و با خودش همیشه فکر میکنید که بچه هایش عصای پیری میشوند ولی اول یکی از بچه هایش به خارج از کشور میرود و بعد دومی را هم بردارش با خودش میبرد و سالها پیرزن تنها با خیال بچه هایش زندگی میکنند تا اینکه یکی از. بچه هایش نامه میدهد که به پیش. او برود او که سواد ندارد نامهها را به معلم روستا میدهد تا برایش بخواند و بعد از درس و جوی فراوان متوجه میشود که آنها خیلی از او دور هستند و هر جا که میرود کیانی به او کمک میکنند تا راهش را گم نکند و در راه میخواهد از ایران خارج شود با خانمی همراه میشود که به او کمک میکند ولی مقصد آنها با هم دقیقا یکی نیست و در کشور فکر کنم فرانسه بود کهام خانم مجبور میشود راه خودش را برود و او باید به سوئد برود و در این جا پیرزن روی زمین مینشیند و از جایش تکان نمیخورد که آن خانم دوباره دلش به رحم میآید و پیش او میرود تا به او کمک کند که پاسپورت پیرزن در دست او میماند و از هم جدا میشوند که متاسفانه نویسنده که تا قبل از این به ریزترین جزییات پرداخته بود ناگهان داستان را در تعلیق و بی خبری تمام میکند که خواننده را مثل یک طفل یتیم در طوفان رها میکند. داستان دوم یک پیرمردی است که شناسنامهاش را گم کرده است که داستان بسیار ضعیفی است.
داستان سوم درباره کشف حجاب در زمان رضاخان است که از خانوادههای معروف وکارمندان ادارات خواسته میشود که با همسرانشان بدون حجاب در مجالس رسمی شرکت کنند که مشکلاتی در این بین به وجود میاید
این مجموعه داستان از بزرگان کار را برای نوشتن نظر و نقد سخت میکند و محدودیت نوشتن برای همه داستانها دارم. الان با داستان گلی ترقی شروع میکنم..
مادرانهای غمانگیز بود که امشب برای بار دوم خواندمش و دلم برای مهربانیهای اناربانو پر کشید. اگر داستان فرامتنی دارد و در پسِ آن مضامین دیگری است نمیدانم، اما متن داستان و پایان آن خیلی به دلم نشست. قلم گیرایی داشت و دلم را با خودش همراه کرد؛ آنقدر که انگار اناربانو "انار محبت" را به دست خودم داده و رفته است... این داستانی کوتاه از مجموعه "جایی دیگر" است. امیدوارم روزی آثار دیگر خانم "گلی ترقی" را هم اینجا بخوانم و این تنها کتابش در کتابراه نباشد.
مادرانهای غمانگیز بود که امشب برای بار دوم خواندمش و دلم برای مهربانیهای اناربانو پر کشید. اگر داستان فرامتنی دارد و در پسِ آن مضامین دیگری است نمیدانم، اما متن داستان و پایان آن خیلی به دلم نشست. قلم گیرایی داشت و دلم را با خودش همراه کرد؛ آنقدر که انگار اناربانو "انار محبت" را به دست خودم داده و رفته است... این داستانی کوتاه از مجموعه "جایی دیگر" است. امیدوارم روزی آثار دیگر خانم "گلی ترقی" را هم اینجا بخوانم و این تنها کتابش در کتابراه نباشد.
گدا، بعضی از گداها طلب مادیات میکنند، اما گداهایی هم وجود دارند که برای اندکی محبت، عشق، اندکی نگاه دست طلب دراز میکنند. ما انسانها همه بی چیز و فقیریم، نه از نظر سیم و زر، نه زیرا وقتی میخوابیم صدای مچاله شدن اسکناسهای کاغذی را درون بالشتمان میشنویم و از برای وجود آن است که خوابمان میبرد. اما، لباس ذهنمان پاره است و کاسه اندیشه مان سوراخ. ما نمیتوانیم تعویضشان کنیم، اما میتوانیم با نخ تفکر و اندیشه و آموختن، تاروپودهای محکم و نا گسستنی برایش وصله و پینه کنیم...
هشت کتاب از هشت نویسنده، من داستان اناربانو و داستان آخر را دوست داشتم. داستان جشن فرخنده و زنی که به خاطر ثواب گدایی میکرد، چیزی دستگیرم نشد. هرچند که داستان کوتاه بود اما نتونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم. در کل ۸ تا داستان کوتاه از ۸ نویسنده خوب، ارزش یک بار خوندن را داره. زندگی کردن با قهرمان هر داستان، برای ساعتی هم شده آدم را از دست روزمرگی های زندگی نجات میده. گاهی با یه داستان قلبت پر از رنگ و حس میشه. گاهی هم با برخی داستان ها گیج و منگ میمونی که واقعا هستند آدمهایی چنین و چنان؟
داستانهایی که شخصیتهای آشنایی دارند، یعنی مشابه آنها را در اطرافیان یا کوچه و خیابان میبینیم، بسیار باورپذیرترند. زیرا احساس همذات پنداری که خواننده با شخصیتها پیدا میکند اورا در داستان غرق میکنند و انگار دارد همان زندگی یا ماجرا را تجربه میکند. همچنین اتفاقات روزمره و لوکیشنهای معمولی نیز همین تاثیر را دارند. از دیدگاه من، تقریبا همه داستانهای کتاب، این ویژگیها را دارند. ضمنا به عزیزانی که به تازگی داستان نویسی را آغاز کرده اند، مطالعه این کتاب توصیه میشود.
سلام
نوع نگارش داستانها و تنوع موضوعاتشون خوب بود
ولی چندتاشون بیسر و ته بود و این موضوع به شدت توی ذوق میزنه و گویی وقتمون رو تلف کردیم
انار بانو خیلی عالی بود
مردی در آینه (اگر اشتباه نوشتم ببخشید) که شناسنامشو گم کرده بود خیلی وقت تلف کن بود
گدا هم قشنگ بود ولی پایانش معمولی بود
جشن فرخنده خیلی عالی بود
در کل بخونیدش چون ب حال و هوای قدیم میبره خوبه
من توصیه میکنم بخونید
با تشکر
نوع نگارش داستانها و تنوع موضوعاتشون خوب بود
ولی چندتاشون بیسر و ته بود و این موضوع به شدت توی ذوق میزنه و گویی وقتمون رو تلف کردیم
انار بانو خیلی عالی بود
مردی در آینه (اگر اشتباه نوشتم ببخشید) که شناسنامشو گم کرده بود خیلی وقت تلف کن بود
گدا هم قشنگ بود ولی پایانش معمولی بود
جشن فرخنده خیلی عالی بود
در کل بخونیدش چون ب حال و هوای قدیم میبره خوبه
من توصیه میکنم بخونید
با تشکر
داستان انار بانو، داستانی زیبا از گلی ترقی، فرودگاهی که تقریبا تمام داستان آن جا اتفاق میافتد، تقابل دو نگاه، مدرن و قدیم،، سادگی و پیچیدگی، این آن قسمت جذاب داستان است،، بقیه به نظرم میشد حذف هم شوند،،، گیر دادن به تبر، اقای طوطی،، و... انتقاداتی از این دست که انگار یک عادت غلط فرهنگی است که حتی نخبگانمان نیز به آن خو کرده اند، نه در فضاسازی داستان موثر بوده و نه ریتم داستان را تندتر میکند،
کتاب عالی بود، چون مجموعهای از بهترین نویسندههای ایران رو در خود داشت. فقط نظرات دوستان خیلی عجیبه. من حسم اینه که دوستان تا به حال داستان کوتاه نخوندن و حالا با یک اپلیکیشن مجانی، مجالی دست داده که نگاهی به چند داستان بیاندازند. شاید بشه گفت که داستان کوتاه یک ورق از یک زندگیه. قرار نیست آغاز و پایانی داشته باشه. هدفش انتقال یک فکر یا حسه.
قلم تمام نویسندگان شیوا بود اما بیشتر داستانها تلخ بود. فقط داستان خانم گلی ترقی (انار خانم) و محمود دولت آبادی دوست داشتم، بخصوص داستان خانم گلی ترقی. البته من هیچ وقت با داستانهی کوتاه ارتباط برقرار نکردهام و برام دوست داشتنی نبوده. داستان آخر (دو ماهی) هم نخوندم. در جمع انتهای کتاب غمگین بودم.
کتاب داستانهای خوبی داره، به جز داستان مصطفی مستور که باورناپذیر و غیر واقعی بود. نثرش کمی ناپخته بود و البته از نظر جایگاه نویسندگی هم از باقی اسمها کتاب پائین تره. از باقی بزرگان بهترین هاشون انتخاب شده به جز مدرس صادقی که میشد داستان دیگری از ایشون برای این مجموعه انتخاب کرد.
کتاب ارزش یکبار خواندن را داشت البته برخی داستانها مانند انارک وپسرهایش، جشن فرخنده، گدا وماهی وجفتش را میتوان بارها خواند و از آن لذت برد. داستانها انسجام خوبی دارند و افت وخیزهایی که در داستانها وبه خصوص نوشته گلی ترقی وجود دارد خواننده را به خواندن ادامه داستان ترغیب میکند.
داستان دوم یک درام شبه واقعی از مردی که خودش را گم کرده... اگر خودت، خود را نشناسی چگونه باید انتظار داشت نانوا و بقال و... تو را بشناسند
درد گمگشتگی و فنا در خود... در پایان داستان که جسم مرد آرام آرام تجزیه میشود گویی فرصتی که برای بازیابی و خودشناسی دوباره را که به او داده شده از دست داده (بخاطر انتخاب هویت یک مرده) و اینگونه به فنا میرود. درس استفاده از فرصتهای زندگی.. (چقدر نظرم اینبار فرق داره با سری قبل که این داستان خواندم)
داستان سوم... حال و هوای داستان دوست دارم. اما واقعیت بگم سبک نوشتن نویسنده من را گیج میکنه و خیلی متوجهی خوب یا بد بودن اتفاقات نمیشم... انگار مالی فرهنگ بیگانه است
داستان زیبای عالیجناب... داستانی از تعصبات اعتقادی خشک و تقلیدهای کورکورانه... خانواده از هم گسیخته، زن و شوهریهای ظاهری...
دلم بدجوری برای بابای افسانه سوخت.. مردی که در خانه و خانوادهاش بیگانه است تنهاست...
داستان گدا برایم ترسناک و تعجب آور بود... اعتقاد راسخ یک پیرزن به گدایی... که گدایی ثواب دارد؟!!!! آخر این چگونه تفکری است؟ بیماریست