نظر اعظم آقامحمدی برای کتاب هشت داستان

هشت داستان
اعظم آقامحمدی
۱۴۰۳/۰۲/۰۷
11
سلام کتاب هشت داستان در مجموع خوب بود مخصوصا در قسمتی از داستان ها که برای گذشته بود یک جور معرفی مردم شناسی و انسان شناختی هم بود مثل داستان حاج بارک الله یا جشن فرخنده که نویسنده وقایع داستان را از نگاه یک نوجوان نوشته است. در داستان اناربانو احساس کردم خود راوی دچار بی هویتی، از خودبیگانگی، اضطراب و پریشانی است. یک داستان و اتفاق مدرن بود. راوی یک دید فوق العاده منفی نسبت به وطن خود دارد به عنوان مثال هر اتفاقی که توسط پرسنل فرودگاه ایران رقم می خورد را به گونه ای بیان می کند که گویی آن ها دشمن اول و آخرش هستند اما وقایع فرودگاه پاریس را مدرن و متجدد و عالی به تصویر می کشد. در خصوص کتاب آینه هدف از نوشتن متن را نفهمیدم که چه بود لذت نبردم. جشن داستان یک نوشته عالی بود اما هم آخر داستان را نفهمیدم وهم این همه برخوردهای پر از ناسزا و فحش در یک خانواده آن هم روحانی چه معنی داشت. مکالمه عادی اعضای خانواده همه با فحش شروع می شد. در داستان عالی جناب در مورد یک مسلک می خواست صحبت کند ولی نفهمیدم کدام مسلک. از نظر من ناقص بود. داستان گدا خیلی حرفها برای گفتن در خصوص احترام به والدین به خصوص برای نسل جدید دارد. چه می شود که با ۸ فرزند مادر خانواده تنها رها می شود تا مجبور شود به گدایی بیفتد. داستان تامل برانگیز و برگرفته از واقعیت بود. دو داستان آخر رازیاد نپسندیدم مخصوصا محتوای چند روایت معتبر درباره برزخ. راوی در برزخ انتخاب همسر آن هم با عشق بود اما واقعا مگر دل آدم دروازه است که هر جنس مخالفی را ببیند تمنا کند و اسم آن را عشق بگذارد؟ همه ۸ داستان پر بود از غلط املایی انگار تایپ کننده محترم، فقط می نویسد بدون اینکه یکبار برگردد و ویراش کند. با تشکر
هیچ پاسخی ثبت نشده است.