نقد، بررسی و نظرات کتاب کباب غاز - محمدعلی جمالزاده
4.7
1567 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Maryam Akbari
۱۳۹۶/۰۶/۱۴
911
زمانی ک ما این داستان و خوندیم دبیرستان بودیم الان ک سی وپنج سالمه هنوز غاز شکم پر با الوی برغان تو ذهنم میاد به محض شنیدن اسم غازی داستان ملموس با زبان طنز من خیلی دوسش دارم الان ک دیدم دوباره دانلود کردم و داستانش رو خوندم
داستان دربارهٔ مردیست که دوستانش را به ناچار به خانهاش دعوت کرده و وعدهٔ کباب غاز به آنها داده، زمانی که موضوع را با همسر خویش درمیان میگذارد او میگوید که ما تنها 12 ظرف داریم و برای این تعداد مهمان کافی نیست. آنها تصمیم میگیرند مهمان هارا به دو دسته تقسیم کنند. وقتی که مشکل ظرف حل میشود مرد یاد مشکل دیگری میفتد، اینکه آنها یک غاز داشتند و نمیتوانستند غاز دیگری برای مهمانی دیگر تهیه کنند. در همین زمان پسر عموی مرد به خانه آنها میآید و با همفکری چارهای میابند، تصمیم میگیرند در مهمانی ابتدا غذاهای دیگری به خورد مهمانان بدهند و آنهارا سیر کنند تا غاز دست نخورده باقی بماند، پسر عموی مرد وظیفهٔ کنترل مهمان هارا به عهده داشت. همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه صاحب خانه تعارف آبداری از کباب غاز کرد و پسر عمویش سست شد، کار را خراب کرد و همگی کباب غاز را یک لقمه چپ کردند. داستان خیلی جالبی بود، من با دیالوگها و چاشنیهای طنز این داستان خیلی خیلی لذت بردم، پیشنهاد میکنم این کتاب را بخوانید.
این کتاب اثر نویسنده معاصر ایرانی محمد علی جمال زاده است که جنبه طنز اجتماعی دارد. استان بسیار جالبی دارد و درباره فردی است که دانشگاه قبول شده است و میخواهد به دوستانش شام کباب غاز بدهد اما به دلیل اینکه روز تعطیل است فقط میتواند یک غاز تهیه کند و از آن جا که تعداد مهمانها زیاد بودند آنها را دو دسته کرده، یک دسته آن روز و دسته دوم روز دیگر بیایند، ناگهان سر و کله یکی از جوانهای فامیلشان میرسد و تا صاحب خانه فرصت را مناسب میبیند به او میگوید که سعی کند مهمانان را آنقدر به خوردن تنقلات و میوه دعوت کند که وقتی غاز کباب شده را میآورند با چرب زبانی بگوید که ما سیر شده ایم و دیگر نمیتوانیم این کباب را بخوریم، این جوان آشنا تا آخرین لحظات به نقشه صاحب خانه عمل میکند اما صاحب خانه که از سر تظاهر به شدت تعارف میکند ناگهان جوان آشنا میگوید حالا که اصرار میکنی کباب را بیار تا بخوریم. صاحب خانه هم به ناچار این کار را میکند، اما هنگامی که مهمانها میروند به خدمت او هم میرسد. داستان کوتاهی است و به علاقه مندان به داستانهای ایرانی این کتاب را توصیه میکنم.
موضوع این داستان بر محور ماجرا و حادثه قرار دارد. یعنی حوادث دست به دست هم میدهند و داستان را به جلو میبرند. پایان داستان هم بر خلاف انتظار اتفاق میافتد و خوانندهی داستان غافلگیر میشود. داستان ساده و شیرین است و به زبان عامیانه نوشته شده و پر از اصطلاحات عامیانه و ضرب المثل است. در داستان به مسائل و مصالح دینی و فرهنگی اشارههایی شده است؛ مانند «زبانش چون ذوالفقار علی از نیام بر آمده»، «شق القمر میکند» و یا «مانند حضرت ابراهیم که بخواهد اسماعیل را قربانی کند».
داستان عبارتهای عامیانه از این قبیل دارد: «تنها همان رتبههای بالا را وعده بگیر و مابقی را نقداً خط بکش و بگذار سماق بمکند»، «شکم صابون زدن»، مال بد بیخ ریش صاحبش»، «هر گلی هست به سر خودت بزن». که هر کدام کنایهای در بر دارند. عبارتهای ساده و روانی هم در قصه وجود دارد: «دیدم چارهای نیست و خدا را هم خوش نمیآید این بی چاره، که لابد از راه دور با شکم گرسنه و پای برهنه به امید چند ریال عیدی آمده، ناامیدکنم.»
در مواردی از صنعت سجع هم استفاده شده است، مانند بوقلمون و مردم دون در «همان بحبوحهی بخور بخور... به یاد بی ثباتی فلک بوقلمون و شقاوت مردم دون افتادم» و پتیاره و بدقواره در «مکر و فریب جهان پتیاره و وقاحت این مصطفای بد قواره...» هم چنان متأثر از مقدمهی گلستان سعدی مینویسد: «بوی غاز چنان مستش کند که دامنش از دست برود» و با استفاده از کلمهی عربی «بلعتُ» و فعل «صرف کردن» عبارت زیر را زینت بخش داستان کرده است: «دو ساعت بعد مهمانها، بدون تخلف تمام و کمال، دور میز حلقه زده در صرف کردن صیغهی بَلّعتُ اهتمام تامی داشتند».
داستان عبارتهای عامیانه از این قبیل دارد: «تنها همان رتبههای بالا را وعده بگیر و مابقی را نقداً خط بکش و بگذار سماق بمکند»، «شکم صابون زدن»، مال بد بیخ ریش صاحبش»، «هر گلی هست به سر خودت بزن». که هر کدام کنایهای در بر دارند. عبارتهای ساده و روانی هم در قصه وجود دارد: «دیدم چارهای نیست و خدا را هم خوش نمیآید این بی چاره، که لابد از راه دور با شکم گرسنه و پای برهنه به امید چند ریال عیدی آمده، ناامیدکنم.»
در مواردی از صنعت سجع هم استفاده شده است، مانند بوقلمون و مردم دون در «همان بحبوحهی بخور بخور... به یاد بی ثباتی فلک بوقلمون و شقاوت مردم دون افتادم» و پتیاره و بدقواره در «مکر و فریب جهان پتیاره و وقاحت این مصطفای بد قواره...» هم چنان متأثر از مقدمهی گلستان سعدی مینویسد: «بوی غاز چنان مستش کند که دامنش از دست برود» و با استفاده از کلمهی عربی «بلعتُ» و فعل «صرف کردن» عبارت زیر را زینت بخش داستان کرده است: «دو ساعت بعد مهمانها، بدون تخلف تمام و کمال، دور میز حلقه زده در صرف کردن صیغهی بَلّعتُ اهتمام تامی داشتند».
کباب غاز، یکی از مشهورترین داستانهای کوتاه محمدعلی جمالزاده، پدر داستاننویسی نوین ایران، است که در سال ۱۲۹۸ منتشر شد. این داستان طنزآمیز، روایتگر ماجرای تلاشهای مصطفی، شخصیت اصلی داستان، برای پختن یک کباب غاز به مناسبت عید نوروز است.
نقاط قوت داستان:
طنز ظریف و هوشمندانه: جمالزاده در این داستان از طنزی ظریف و هوشمندانه برای به تصویر کشیدن ناکارآمدی و فساد سیستم اداری در دوره قاجار استفاده میکند. شخصیتپردازی قوی: مصطفی، شخصیت اصلی داستان، به خوبی پرداخته شده است و خواننده به راحتی میتواند با او همذاتپنداری کند. او مردی ساده و خوشقلب است که در تلاش است تا وظایف خود را به بهترین نحو انجام دهد، اما با موانع و چالشهای متعددی روبرو میشود. فضاسازی دقیق: جمالزاده به خوبی فضای داستان را به تصویر میکشد و خواننده را به دوران قاجار میبرد. زبان روان و گویا: جمالزاده از زبانی روان و گویا در نگارش این داستان استفاده میکند که خواندن آن را لذتبخش میکندموضوع تکراری: موضوع تلاش برای پختن یک غذا در شرایط دشوار، موضوعی تکراری است که در داستانهای دیگر نیز به آن پرداخته شده است. فقدان پیرنگ قوی: داستان فاقد پیرنگ قوی است و حول محور رویدادهای مختلفی میچرخد که به طور مستقیم به یکدیگر مرتبط نیستند. شخصیتهای فرعی ضعیف: شخصیتهای فرعی داستان به طور کامل پرداخت نشدهاند و نقش پررنگی در داستان ندارند
نقاط قوت داستان:
طنز ظریف و هوشمندانه: جمالزاده در این داستان از طنزی ظریف و هوشمندانه برای به تصویر کشیدن ناکارآمدی و فساد سیستم اداری در دوره قاجار استفاده میکند. شخصیتپردازی قوی: مصطفی، شخصیت اصلی داستان، به خوبی پرداخته شده است و خواننده به راحتی میتواند با او همذاتپنداری کند. او مردی ساده و خوشقلب است که در تلاش است تا وظایف خود را به بهترین نحو انجام دهد، اما با موانع و چالشهای متعددی روبرو میشود. فضاسازی دقیق: جمالزاده به خوبی فضای داستان را به تصویر میکشد و خواننده را به دوران قاجار میبرد. زبان روان و گویا: جمالزاده از زبانی روان و گویا در نگارش این داستان استفاده میکند که خواندن آن را لذتبخش میکندموضوع تکراری: موضوع تلاش برای پختن یک غذا در شرایط دشوار، موضوعی تکراری است که در داستانهای دیگر نیز به آن پرداخته شده است. فقدان پیرنگ قوی: داستان فاقد پیرنگ قوی است و حول محور رویدادهای مختلفی میچرخد که به طور مستقیم به یکدیگر مرتبط نیستند. شخصیتهای فرعی ضعیف: شخصیتهای فرعی داستان به طور کامل پرداخت نشدهاند و نقش پررنگی در داستان ندارند
به نظر من یکم چرت بود آنها میتوانستند یک دست ظرف بگیرند و همه را یک دفعهای دعوت کنند آن وقت دیگر این همه مشکلات نبود اما به خاطر کمبود ظرف تصمیم گرفتن که مهمانی را دو دفعه برگزار کنند و و در کارهای خود با مصطفی که فردی گیج و نادان بود مشورت کنند مصطفی که در هنگام صحبت لکنت داشت و بسیار خنگ بود در مهمانی به دلیل خوردن الکل از خود بیخود شد و شروع کرد به یاوهگویی و دروغ و چرندهایی از این قبیل او که تا امامزاده داوود نیز نرفته بود شروع کرد به تعریف از سفرهای خود در شیکاگو و اروپا و خواندن شعرهایی که ادعا میکرد چند روز پیش آنها را سروده است به به و چهچه مهمانها همواره روان بود آنها به طوری غرق در صحبتهای او شده بودند که که بر منکرش لعنت میفرستادی.
داستانهای استاد جمالزاده بسیار شیرین و عالی و پند آمیز هستن. اگه بخوام بگم یکی از قشنگترین داستانهای کوتاه طنز فارسی هست، اغراق نکرده ام.
همین داستان رو در ادبیات دوران دبیرستان با طور خلاصه و سانسور شده داشتیم ولی اینجا کامل کامل بود.
من خودم با شخصه بیان بیش از حد جزئیات رو دوست ندارم ولی بیان جزئیات در این داستان با ظرافت خاصی انجام شده بود که حتی راغب هم بودم بیشتر در جریان جزئیات باشم.
از نظر من این کتاب از اون دسته کتابهایی هست که دوست دارم دوباره اون رو در چند سال دیگه بخونم. هیچ وقت برام داستانش تکراری یا خسته کننده نمیشه.
بعد از خواندن این کتاب بیشتر مشوق شدم که آثار دیگری از این استاد بزرگ رو بخونم.
روحشون شاد و یادشون گرامی.
همین داستان رو در ادبیات دوران دبیرستان با طور خلاصه و سانسور شده داشتیم ولی اینجا کامل کامل بود.
من خودم با شخصه بیان بیش از حد جزئیات رو دوست ندارم ولی بیان جزئیات در این داستان با ظرافت خاصی انجام شده بود که حتی راغب هم بودم بیشتر در جریان جزئیات باشم.
از نظر من این کتاب از اون دسته کتابهایی هست که دوست دارم دوباره اون رو در چند سال دیگه بخونم. هیچ وقت برام داستانش تکراری یا خسته کننده نمیشه.
بعد از خواندن این کتاب بیشتر مشوق شدم که آثار دیگری از این استاد بزرگ رو بخونم.
روحشون شاد و یادشون گرامی.
خیلی جالب بود👌🏻
در عین حال که کوتاه هم بود
من تو کتاب فارسی دوازدهم این داستان رو خونده بودم اما اینجا کاملترش بود.
داستان از این قراره که جمعی از آقایون کارمند با هم قرار میذارن که هرکس در این ماه ترفیع رتبه بگیره باید به بقیه مهمونی کباب غاز بده و از اونجایی که اونی که ترفیع گرفته هم به لحاظ ظروف مهمانی کم و کسر دارند و به خاطر رسمشون نمیتونن ظرفی قرض بگیرن و از طرفی فقط یک غاز دارن تصمیم میگیرن با "پسر عموی آسمان جل" شون کلکی برای مهمانانی که میخوان طی دو روز دعوت کنن سوار کنن...
داستان جالبیه و به خصوص توصیف جزئیات با طنز کامله پیشنهاد میکنم بخونیدش
در عین حال که کوتاه هم بود
من تو کتاب فارسی دوازدهم این داستان رو خونده بودم اما اینجا کاملترش بود.
داستان از این قراره که جمعی از آقایون کارمند با هم قرار میذارن که هرکس در این ماه ترفیع رتبه بگیره باید به بقیه مهمونی کباب غاز بده و از اونجایی که اونی که ترفیع گرفته هم به لحاظ ظروف مهمانی کم و کسر دارند و به خاطر رسمشون نمیتونن ظرفی قرض بگیرن و از طرفی فقط یک غاز دارن تصمیم میگیرن با "پسر عموی آسمان جل" شون کلکی برای مهمانانی که میخوان طی دو روز دعوت کنن سوار کنن...
داستان جالبیه و به خصوص توصیف جزئیات با طنز کامله پیشنهاد میکنم بخونیدش
این داستان رو داخل کتاب دوازدهم تجربی خوندم اما اینجا بسیار کاملتر بود حتی قسمتهایی رو که به صورت مفهوم و حفظیات دبیر گفته بود باید حفظ باشید و برداشت از متن کنید متوجه شدم در واقع قسمتهای حذف شده این کتاب بود
که درس رو گنگ میکرد و ما رو مجبور به حفظ میکردن
طنز بودنش رو دوست داشتم و حرص خوردن آخر داستان با صاحب خونه رو کامل حس کردم واقعا نویسنده از قلم قوی و خوبی برای بیان بهره داشته
بنظرم بهتر بود فردای اون روز ادامه داستان بیان بشه و به این کوتاهی پایان داده نشه اما این نکته از شیرین بودن ماجرا و کتاب کم نمیکرد
که درس رو گنگ میکرد و ما رو مجبور به حفظ میکردن
طنز بودنش رو دوست داشتم و حرص خوردن آخر داستان با صاحب خونه رو کامل حس کردم واقعا نویسنده از قلم قوی و خوبی برای بیان بهره داشته
بنظرم بهتر بود فردای اون روز ادامه داستان بیان بشه و به این کوتاهی پایان داده نشه اما این نکته از شیرین بودن ماجرا و کتاب کم نمیکرد
این داستان رو دوره دبیرستان خونده بودیم که البته خلاصه سازی و تا حدودی سانسور شده است.
دوباره خواندنش جالب بود چون ارزش نوستالوزیک داشت.
اما، یه نقد هم دارم بهش برخلاف فردوسی که برای زنده نگاه داشتن زبان پارسی کوشید، این داستان پر بود از واژگان عربی که میشد کمتر باشه.
یکی از رسالتهای اهل قلم پاسداشت و نگهداشت زبان هست که جمالزاده عزیز با همه چیره دستی در داستان نویسی از این خصلت به دور بوده. البته اگر در مقیاس زمان بهش نگاه کنیم، شاید چندان هم خرده بهش وارد نباشه چرا که این ادبیات در زمان ایشان رواج داشته.
دوباره خواندنش جالب بود چون ارزش نوستالوزیک داشت.
اما، یه نقد هم دارم بهش برخلاف فردوسی که برای زنده نگاه داشتن زبان پارسی کوشید، این داستان پر بود از واژگان عربی که میشد کمتر باشه.
یکی از رسالتهای اهل قلم پاسداشت و نگهداشت زبان هست که جمالزاده عزیز با همه چیره دستی در داستان نویسی از این خصلت به دور بوده. البته اگر در مقیاس زمان بهش نگاه کنیم، شاید چندان هم خرده بهش وارد نباشه چرا که این ادبیات در زمان ایشان رواج داشته.
این داستان توی کتاب فارسی سال دوازدھممون ھم اومدہ بود یک بخشیش و من اون موقع از خوندنش لذت بردم چون داستان طنز ملیح و جالبی داشت از شرط بندی کہ برای ترفیع درجہ بین خودشون داشتن و ماجراھایی کہ سر دعوت ھمکاراش بہ کباب غاز بہ خونشون داشت آدم و سر داستان میخکوب میکرد قسمت های مصطفی کہ از ھمش جالب تر بود مخصوصا اون جایی کہ بہ قول معروف کلاغ و رنگ میکرد جای قناری جا میزد
ھمچنین الان ھم از خوندنش لذت بردم چون خاطرات شیرین دبیرستان و برام تداعی کرد
یہ قصہ با ماجرای معمولی و در عین حال جذاب و پر کشش
ھمچنین الان ھم از خوندنش لذت بردم چون خاطرات شیرین دبیرستان و برام تداعی کرد
یہ قصہ با ماجرای معمولی و در عین حال جذاب و پر کشش
کباب غاز را از دبیرستان میشناسیم، آن جا خلاصه تر و با رعایتهای معمول کتابهای درسی، اینجا متنی کامل تر، با طنزهای بیشتر و خوشمزه تر! کباب غاز یکی از بهترین داستانهای کوتاه زمان خود است که همچنان خواندنی است و از دهان نمیافتد:)... آقای جمالزاده را پدر داستان نویسی مدرن ایران مینامند و هرچند که با قلم و داستانهای جلال آل احمد میانه و ارتباط بهتری دارم، اما روانی، خوش خوانی و درون مایه طنز این اثر را نمیشود نادیده گرفت. زیبا بود و به اندازه ۱۳ صفحه لذتی کوتاه داشت
اقای جمالزاده غیر مستقیم به چیزهای زیادی پرداختند. خرافات زن کار مند دربارهی استفاده وسایل دسته دوم، نگاه تحقیری که کارمند به آدمهای هم سطح یا پایین تر از خودش داشت، خساستی که در اوج ثروتمندی به خرج میداد و تغییر موضع و رنگ عوض کردن هنگام نیاز به افراد تنها تکهای از مو ضوعات قابل بحث این داستان بود. من این داستان رو سال آخر دبیرستان با حذفیات قابل توجهی خوندم. اما الان که دوباره خوندمش برام جذابیت بیشتری داشت و خاطرات خوشی رو برام زنده کرد.
چند نفر از دوستان خواننده کتاب نوشته بودند که آنرا در یکی از کتاب های دوره دبیرستان خوانده اند. من هم نسخه اصلی کتاب را در دبیرستان خواندم با این تفاوت که موضوع به سال های اول دهه ۳۰ برمی گردد. زمانی که جمالزاده با کتاب های " فارسی شکر است " سر و ته یک کرباس" خلقیات ما ایرانیان " تلخ وشیرین " و.. محمد حجازی با کتاب " آئینه " و بزرگ علوی با کتاب زیبای " چشم هایش " در اوج شکوفائی بودند. یادشان گرامی باد
نوشتار، خلاقیت، بداهه گویی و طنز در داستان های جمال زاده در نوع خود بی نظیر یا حداقل کم نظیر است و الحق که پدر داستان نویسی کوتاه ایران هست. قلم وی در عین سادگی امیخته با انتقاد، فکاهی، ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه و قدیمیست. برخلاف برخی دیگر از بنیانگذاران ادبیات داستانی فارسی معاصر، جوهره داستان های جمالزاده همیشه روان و خواندنیست. نه تنها از خواندن خسته نشدم بلکه میخواهم به نسخه صوتی اش هم گوش دهم، این هنر واقعیست
معمولا در کتابهای درسی کمتر داستانی در طول زمان به دل آدم مینشینه که بعد از سالها باز هم دوست داشته باشه با اشتیاق بخونه و داستان کباب غاز یکی از دلنشینترین و شیرینترین داستانی هست و من بعد سالها هنوز دوستش دارم و میخونم روایت داستان خیلی خودمانی و جذاب هست و لبخند رو به لب هاتون هدیه میده و از خوندنش لذت میبرید، داستان روایت یک مهمانی و امدن یک مهمان سر زده است و حوادث و اتفاقات جالب رخ میدهد حتما پیشنهاد میکنم بخونید
با سلام و عرض ادب برای اولین بار این داستان را خواندم طنز ملیح و دلنشینی دارد و نشان از تبحر و دامنه لغاتی وسیع نویسنده دارد. داستان سرشار از اصطلاحات اصیل فارسی است و از ضرب المثل های فارسی و عبارات عربی به جا استفاده شده است. من خودم از این نوع نگارش لذت می برم. فقط چند تا ایراد تایپی داشت که به نظر می رسد باید اصلاح شود. با تشکر از نویسنده چیره دست و مجموعه عوامل پشت صحنه کتابراه
این داستان زمانی که دبیرستانی بودم در کتاب ادبیات خوانده بودم. اما چون قسمت عرق خوری سانسور شده بود اصلا متوجه نشدم چرا این آدم خجالتی یک دفعه آنقدر مجلس گرم کن شد..... عالی بود... کنایه ها... مثل ها.... همه به جا و زیبا...
داستان یک مهمانی که آنقدر زیبا فضاسازی شده که انگار وسط تالار پذیرایی و کنار میهمانها نشسته ای... چه قلمی دارند این استاد جمال زاده.... بسیار خواندنی و پر از استعارههای زیبا است
داستان یک مهمانی که آنقدر زیبا فضاسازی شده که انگار وسط تالار پذیرایی و کنار میهمانها نشسته ای... چه قلمی دارند این استاد جمال زاده.... بسیار خواندنی و پر از استعارههای زیبا است
اوخه خیلی داستان قشنگیه شخصی تو رودروایسی دوستاش رو دعوت میکنه و کباب غاز میزاره سر سفره ولی با فامیل آی کیوش هماهنگ میکنه که کسی این رو نخوره تا فردا شب هم بتونه از مهموناش پذیرایی کنه ولی اصرار بیجا فامیل باعث میشه مهمونا غذا رو بخورن و فقط قیافیهی میزبان ضمن اینکه طنز جالبیه متاسفانه باید جز طنزهای تلخ هم حساب کرد من که خیلی اعصابم خورد شد داشتن یه همچین فامیلی واسه هفت پشت آدم بسه بخدا
به نظر میرسد که تایپیست گرامی با «الف تنوین» مشکلی دارند که از دم به جای هرچه الف تنوین بوده، «ن» قرار داده اند!! بسیار چشم آزار بود. اینکه نسخه کتاب به صورت الکترونیکی است و چاپی نیست، دلیل نمیشود که اشکال ناهنجار نوشتن کلمات؛ که در سالهای اخیر در گفتگوهای متنی ابزارهای پیام رسان و... باب شده است، را به متن کتاب وارد کنیم! چه کاری است خوب؟! درست بنویسیم...
در داستانهای جمالزاده همیشه چاشنی طنز هست
که داستان رو خیلی گیرا و دلنشین میکنه
ضرب المثلها خیلی به جا و به موقع به کار رفته بود
بنظرم مقصود نویسنده از نوشتن چنین داستانی بیان این هست نباید در زندگی کاری انجام داد که باب میل درونی نیست و از کم رویی دروی کرد
در جاجای داستان از خرفات و تفکر مردم اون دروره و بیان شده بود بنظرم انتقاد نویسنده از این خرفاتها بوده
که داستان رو خیلی گیرا و دلنشین میکنه
ضرب المثلها خیلی به جا و به موقع به کار رفته بود
بنظرم مقصود نویسنده از نوشتن چنین داستانی بیان این هست نباید در زندگی کاری انجام داد که باب میل درونی نیست و از کم رویی دروی کرد
در جاجای داستان از خرفات و تفکر مردم اون دروره و بیان شده بود بنظرم انتقاد نویسنده از این خرفاتها بوده
کباب غاز بی شک یکی از شاهکارهای مرحوم جمال زاده ست که شما را تا انتهای داستان میکشاند و تقریبن تا سکانس اخر داستان شما مطلب را با هیجان دنبال خواهید کرد فقط برای من هنوز هم این سوال پا برجاست که شخصیتی همچون مصطفی که از تعاریف نویسنده مشخص است شخصیتی بارز و برجستهای نیست چگونه آن مجلس را تا همان جا هم به دست گرفته است؟
این کتاب داستان قشنگی بود که من در کتاب ادبیات و زبان فارسی سال دوم دبیرستان خوانده بودم واقعا زیبا بود وطنز قشنگی را به نمایش گذاشته بود اما از فقر و کمبود صحبت میکرد و زندگی یه کارمند که منتظر ترفیع رتبه بود و باید به خاطر آن ولیمه میداد در این داستان از لغات و اصطلاحات محاورهای فارسی بسیار قوی گفته شده بود. من دوسش داشتم
این داستان کباب غاز جزو یکی از درسهای کتاب ادبیات دوم دبیرستان ما بود، اونجا خیلی کوتاه تر بود وهمینطور توی یه سری مسائل میشه گفت سانسورش کردن، داستانش خیلی خوب بود و جمال زاده خیلی خوب با کلمات بازی کرده تا خواننده رو ترغیب کنه به دنبال کردن داستانش، الکی لقب پدر داستان نویسی ایران رو نگرفته که: )
اولین بار من داستان کباب غاز رو تو دبیرستان خوندم و شاید الان بعد از ۲۰ سال مجددا خوندمش و برای من هر وقتی که میخونمش تازگی داره و بسیار لذت بخشه، استاد جمالزاده به نظرم به حق لایق لقبه پدر داستان نویسی ایران هستن، شاید یه طنز خوب این باشه که هیچ وقت خوندنش برات تکراری نباشه و همیشه یه لبخند به روت بیاره
نسخه چاپی این کتاب رو خوندم واقعاً طنز دلنشین و جذابی داره ولی دو نکته حرص درآر بود! اینکه اونا پول دو دست غذا و غاز بریون با روغن کرمانشاهی و آلوی برزجان داشتند ولی پول یک دست ظرف رو نداشتند!
نکته دوم اینکه شخصیت اصلی با اینکه میدونستم چقدر طرف گاگول و پخمه است ولی بازم بهش اعتماد میکنه و کارش رو میسپاره دستش
نکته دوم اینکه شخصیت اصلی با اینکه میدونستم چقدر طرف گاگول و پخمه است ولی بازم بهش اعتماد میکنه و کارش رو میسپاره دستش
بنام حضرت دوستمرحوم جمالزاده برایم بسیارخاطره انگیزه، است دست نوشتههای ایشان اللخصوص حکومت مطلقه ارباب غاز ایشان، خداتمام فرهیختگان ملک کهن ایران زمین را قرین رحمت نعمت کند. شب یلدا برای تمام هنرمندان فرهیختگان مخترعان فاتحهای کارکنیم. زحمتکشان این سرزمین آریایی برگردنمان حق دارند''
کتابهای محمدعلی جمالزاده در هر سنی که باشی جذاب و گیراست. این کتاب به طور خلاصه و کوتاه در کتاب ادبیات فارسی سال اول دبیرستان بود و همیشه دوست داشتم بطور کامل مطالعهاش کنم که کتابراه این فرصت را داد. کتابهای جمالزاده سرشار از توصیفات شیرین و تمثیل و... دیگر آرایههای ادبی است