نظر 📚samira(◕ᴗ◕✿) برای کتاب کباب غاز

کباب غاز
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۰۵/۲۲
01
به نظر من یکم چرت بود آنها میتوانستند یک دست ظرف بگیرند و همه را یک دفعهای دعوت کنند آن وقت دیگر این همه مشکلات نبود اما به خاطر کمبود ظرف تصمیم گرفتن که مهمانی را دو دفعه برگزار کنند و و در کارهای خود با مصطفی که فردی گیج و نادان بود مشورت کنند مصطفی که در هنگام صحبت لکنت داشت و بسیار خنگ بود در مهمانی به دلیل خوردن الکل از خود بیخود شد و شروع کرد به یاوهگویی و دروغ و چرندهایی از این قبیل او که تا امامزاده داوود نیز نرفته بود شروع کرد به تعریف از سفرهای خود در شیکاگو و اروپا و خواندن شعرهایی که ادعا میکرد چند روز پیش آنها را سروده است به به و چهچه مهمانها همواره روان بود آنها به طوری غرق در صحبتهای او شده بودند که که بر منکرش لعنت میفرستادی.
مهسا اختیاری
۱۴۰۳/۰۵/۲۳
تو داستان اشاره شده که زنِ راوی قبول نکرده که قاشق و چنگال قرض بگیرن چون فکر میکرده اینجوری بچهی اول میمیره (خرافاتی بوده)
و پول هم نداشتن که خرج خرت و پرت کنن. این هم اشاره شده بود تو داستان.
و پول هم نداشتن که خرج خرت و پرت کنن. این هم اشاره شده بود تو داستان.