این داستان توی کتاب فارسی سال دوازدھممون ھم اومدہ بود یک بخشیش و من اون موقع از خوندنش لذت بردم چون داستان طنز ملیح و جالبی داشت از شرط بندی کہ برای ترفیع درجہ بین خودشون داشتن و ماجراھایی کہ سر دعوت ھمکاراش بہ کباب غاز بہ خونشون داشت آدم و سر داستان میخکوب میکرد قسمت های مصطفی کہ از ھمش جالب تر بود مخصوصا اون جایی کہ بہ قول معروف کلاغ و رنگ میکرد جای قناری جا میزد
ھمچنین الان ھم از خوندنش لذت بردم چون خاطرات شیرین دبیرستان و برام تداعی کرد
یہ قصہ با ماجرای معمولی و در عین حال جذاب و پر کشش
ھمچنین الان ھم از خوندنش لذت بردم چون خاطرات شیرین دبیرستان و برام تداعی کرد
یہ قصہ با ماجرای معمولی و در عین حال جذاب و پر کشش