معرفی و دانلود کتاب صوتی مادربزرگ وبستر

معرفی کتاب صوتی مادربزرگ وبستر

طرف‌داران ادبیات گوتیک، نام کرولاین بلک وود را می‌شناسند؛ نویسنده‌ای که قلمش به اندازه‌ی چهره‌ی ماندگارش زیباست. کتاب صوتی مادربزرگ وبستر یک شاهکار داستانی کلاسیک و نیمه‌خودزندگی‌نامه‌ای است که در سال 1977 توانسته به نامزدی در جوایز بوکر برسد؛ رمانی کم‌حجم و کوتاه که طنز تاریک، زبان تلخ و روایت مالیخولیایی آن هر مخاطب علاقه‌مند به عمارت‌های مرموز و ویکتوریایی را در خود فرو می‌برد. راوی داستان نیز با وجود سن‌وسال کم و روحیات لطیف راهی چنین عمارتی می‌شود تا دو ماه آینده را با مادربزرگ عبوس و ترش‌روی خود بگذراند.

درباره‌ی کتاب صوتی مادربزرگ وبستر

طبیعت بهترین انتخاب برای گذراندن دوران نقاهت است؛ مخصوصاً برای جسم ظریف و کم‌رمق دختری مثل راوی کتاب صوتی مادربزرگ وبستر (Great Granny Webster). البته او نمی‌داند عمارت خانوادگی‌ای که قرار است برای تعطیلات به آن پا بگذارد، بیشتر به گورستان زنده‌ها شبیه است تا طبیعتی باصفا برای بهبود زخم عمل جراحی. کرولاین بلک وود (Caroline Blackwood) نویسنده‌ای است که زوال اشرافی‌گری بریتانیا را در زندگی خانوادگی خود نیز تجربه کرده؛ او مخاطب این رمان کوتاه را به دالان‌ها رنگ‌ورو رفته‌ی عمارت متروک وبستر دعوت می‌کند.

جنگ جهانی دوم به اتمام رسیده، اما پدر راوی نوجوان داستان، هرگز به خانه باز نخواهد گشت. بنابراین برای دخترک چاره‌ای نمی‌ماند جز آن که با دیگر اعضای خانواده تجدید دیدار کند و خود را به زندگی با آن‌ها عادت دهد. او می‌داند عمارتی که قرار است به آن پا بگذارد، بزرگ، قدیمی و تا حدی دورافتاده و متروک است؛ اما حقیقتاً دیدن چهره‌ی واقعی آن خانه، دخترک را به ترس و وحشت می‌اندازد. خانه‌ی بی‌نور مادربزرگ، از اشیاء فراموش‌شده پر شده، اما ساکنان آن، حتی از اشیاء خاک‌خورده‌ی خانه نیز بی‌روح و خاموش‌تر هستند.

سایه‌ی مادربزرگ: کنجکاوی ممنوعه در گذشته‌ی تاریک وبسترها

داستان صوتی مادربزرگ وبستر، چهار فصل دارد و در هر بخش، یکی از اعضای خانواده‌ی وبستر از دوربین نگاه راوی روشن و نمایان‌تر می‌شود. گویی مخاطب از ابتدا تا انتهای داستان، همراه با راوی در یک تونل تاریک و تنها با شمعی در دست قدم می‌زند. دخترک در تلاش برای کشف اسرار و ناگفته‌های خانوادگی است و حتی چهره‌ی سنگی و عبوس مادربزرگ نیز نمی‌تواند این کنجکاوی شیرین را خاموش کند. هرچند که جست‌وجوهای او، در نهایت حقایق بسیار تلخی را از دل آجرهای آن خانه بیرون می‌کشد؛ اما این موضوع چیزی از کمدی تاریک و هوشمندانه‌ی نویسنده و طنز گزنده‌ی او کم نمی‌کند.

گفتیم که آن عمارت نمور و تاریک، جز یک پیرزن بی‌احساس و سخت‌گیر، ساکن دیگری نیز دارد. راوی چهارده‌ساله‌ی کتاب صوتی مادربزرگ وبستر، همچنان که سعی می‌کند راهی برای ارتباط با مادربزرگ سرد و خشک‌مزاج خود پیدا کند، به سراغ دیگر عضو آن خانه‌ی شوم می‌رود. «ریچارد» از وقتی که به یاد دارد در این خانه کار می‌کرده و با وجود پشت قوزکرده همچنان خود را خدمتکار وفادار آن‌جا می‌داند. رویارویی راوی با ریچارد و آشنایی با شخصیت او به اندازه‌ی ملاقات با مادربزرگ، عجیب و تا حدی منزجرکننده است.

قلم بانو کرولاین بلک وود، در عین ساده و سرراست بودن، به خوبی از پس فضاسازی سنگین روایت و حس نمور و تاریک آن برمی‌آید. این بانوی ادبیات گوتیک به خوبی می‌داند چطور در دل یک داستان کم‌حجم، جهانی کامل و سراسر جزئیات خلق کند. نویسنده‌ی این داستان، خود یکی از بازماندگان طبقه‌ی نجیب‌زادگان بریتانیا است؛ این موضوع نه تنها در جهان‌بینی هنری و کم‌نظیر داستان مؤثر بوده، بلکه جلوه‌ای خودزندگی‌نامه‌ای نیز به آن بخشیده.

خنده‌های عمه لاوینیا؛ وقتی اشرافیت، لباس جنون می‌پوشد!

اشرافیت در زمانه‌ی راوی داستان دیگر شکوه و عظمت سابق را ندارد، بر عکس، نمایی که خالق رمان صوتی مادربزرگ وبستر، از طبقه‌ی اعیان ترسیم می‌کند، تصویری سراسر جنون و ویرانی و بی‌رحمی است و بخشی از حقایق تاریخی کشور انگلستان به ویژه در طول جنگ‌های جهانی را با صداقت و تند و تیزی عیان می‌کند. در ادامه، ضلع آخر شخصیت‌های این داستان با حضور فردی به مراتب عجیب‌تر کامل می‌شود: «عمه لاوینیا» زنی که همیشه در حال خنده و خوش‌گذرانی است درست در نقطه‌ی مقابل مادر تلخ‌خوی خود. پیشنهاد می‌کنیم با شنیدن این داستان، تجربه‌ی ادبی خاص و متفاوتی برای خود بسازید.

این اثر با تلاش نشر صوتی رادیو گوشه و همکاری انتشارات بیدگل تهیه شده است و با روایت جذاب نگار نیکدل و میترا بهرامی به گوش شما می‌رسد. همچنین ترجمه‌ی گیرا و جذاب آن کاری از نیما حسن ویجویه است.

کتاب صوتی مادربزرگ وبستر برای شما مناسب است اگر

• از علاقه‌مندان ادبیات گوتیک و داستان‌های تاریخی با نمای دوران پساویکتوریایی هستید.
• از سبک ادبیات تاریک و طنز تلخ و گروتسک لذت می‌برید.

در بخشی از کتاب صوتی مادربزرگ وبستر می‌شنویم

گرچه خانۀ مادربزرگ وبستر به‌اصطلاح موجبات تنفس هوای دریا را فراهم می‌کرد، چون واقع در منطقۀ هاو در حومۀ برایتون بود، ولی حتی ذره‌ای هوا از آن پنجره‌های ویکتوریایی مهروموم‌شده با پرده‌های ضخیم به اتاق‌های بوی‌ناگرفته نفوذ نمی‌کرد. انگار در آن خانۀ ویلایی سرد و بزرگ او چند سال نوری از خانۀ آمال و آرزوهایم دور افتاده بودم، البته او از این‌جور چیزها بیزار بود: ساحل شلوغ و بچه‌هایی که با بیلچه شن جمع می‌کنند و با سطل‌های فلزی رنگ‌وارنگشان قلعه‌های شنی با برجک‌های ظریف و زیبا می‌سازند و ساحل‌گَردهایی با پوست شیربرنجی و سفید که خوش‌خیالانه زیر آفتاب سرد و کم‌جان لم می‌دهند تا برنزه بشوند، بعضی هم در حال خوردن پشمک و آب‌نباتِ سیب، اسکله را گز می‌کنند و با دستگاه‌های بازی سکه‌ای سرگرم می‌شوند و با نمایش‌های خیمه‌شب‌بازی پانچ و جودی و تماشای دسته‌های سپاه رستگاری و کارت‌پستال‌های زن‌های چاق مایوپوش. مادربزرگ وبستر همیشه لرزی به صدایش می‌انداخت و آنها را «یک‌مشت پرسه‌گرد بیکاروبیعار» خطاب می‌کرد.

در طول دو ماهی که پیش مادربزرگ وبستر بودم، حتی یک‌بار هم گذرم به ساحل برایتون نیفتاد. البته می‌توانستم خودم تنها بروم اما با رویه‌ای که او در پیش گرفته بود آدم احساس می‌کرد مهمان همیشه باید ور دلش بنشیند انگار که غلام حلقه‌به‌گوش او باشم. برایش اصلاً مهم نبود که علاوه بر اختلاف سنی زیاد ممکن است اختلاف سلیقه هم داشته باشیم. همیشه هرجور که او دلش می‌خواست باید روزمان را می‌گذراندیم.

از همان بدو ورودم که رفتار و عادات صُلب و سخت‌گیرانه‌اش را دیدم، فهمیدم که متقاعد کردن او برای رفتن به ساحل برایتون بی‌فایده است و مطرح‌کردنش حتی فضاحت‌بار می‌شود. فکر کنم سال‌ها بود که گذرش به آن حوالی نیفتاده بود شهر را منجلابی از تجدّدطلبی و ابتذال و شرارت می‌دید که به اصالت و اشراف‌منشی هاو قدیم دیگر هیچ ربطی نداشت. فکر کشاندن این عجوزۀ عبوس و دل‌مرده به ساحل بادخیز و شلوغ آنجا محال بود، مسلماً هم با دیدن بدن‌های نیمه‌عریان «پرسه‌گردهای بیکاروبیعار» پس می‌افتاد.

فهرست مطالب کتاب صوتی