معرفی و دانلود کتاب صوتی کتابخانه تپشها
برای دانلود قانونی کتاب صوتی کتابخانه تپشها و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی کتابخانه تپشها
لائورا ایمای مسینا مهارت خاصی در ترکیب روایت داستانی با نثر شاعرانه دارد. این را به خوبی میتوان از قلم پراحساس او در کتاب صوتی کتابخانه تپشها فهمید؛ رمانی که به غم و فقدان، درست مانند عشق و امید ارج میگذارد و واقعیت زندگی را در تلفیق لحظههای تلخ و شیرین میبیند. بازگشت به خانه برای شوئیچی کار راحتی نیست، زیرا مادر دیگر در آنجا زندگی نمیکند. غم از دست دادن مادر، این نقاش را در آستانهی چهلسالگی به تجربهای رسانده که هرگز پیش از این از سر نگذرانده بود. با این حال رویارویی با دیگر شخصیت داستان یعنی کنتا، که یک پسر کوچک است، طعم این تجربهی سخت را برای شوئیچی متفاوت میکند.
دربارهی کتاب صوتی کتابخانه تپشها
چهطور میتوان به خانهای خالی از نور پا گذاشت؟ آن هم در حالی که تک تک وسایل آن به عطر مادر آغشته شده، مادری که دیگر نیست. شوئیچی، قهرمان کتاب صوتی کتابخانه تپشها (The library of heartbeats) تصمیم دشواری در پیش دارد. لائورا ایمای مسینا (Laura Imai Messina)، عواطف عمیق و گاه دردناک انسان را از بایگانی خاطرات بیرون میکشد تا با ظرافت تمام از آن اثری هنری خلق کند. پس از گوش سپردن به این رمان، صدای قلب اطرافیانتان را بهتر از همیشه میشنوید.
شوئیچی نمیداند با وسایل مادر تازه درگذشتهی خود چه کند. اگر قرار است مدتی در آن خانه بماند چارهای ندارد جز آن که آنها را به جای تازهای نقل مکان دهد. خاطرات روزهای خوش کودکی، درست مانند وسایل خانه به گاراژ سپرده میشود. اما غم از دست دادن و سنگینی فضا را نمیتوان به همین راحتی از در و دیوار خانه جدا کرد. روزهای بعدی به بازسازی و مرمت میگذرد. اما در این بین ناگهان سروکلهی یک دزد پیدا میشود. فرد ناشناس هر بار تنها یک وسیلهی کوچک را انتخاب میکند، وسایلی که چندان هم ارزشمند نیستند.
شناخت شخصیت کنتا کار آسانی نیست. پسربچهی کوچک ماجرا گویی با حرف زدن میانهی خوبی ندارد و ترجیح میدهد بیسروصدا هر بار گوشهای از وسایل خانهی شوئیچی را بردارد. اما سوئیچی بدش نمیآید با این دزد کوچک و کاربلد بیشتر آشنا شود. برای همین نیز با کشیدن یک نقاشی از چهرهی او، سعی میکند اولین قدم را برای دوستی با این پسربچهی عجیب بردارد. اما همانطور که گفتیم، هرکسی نمیتواند به همین راحتی به شخصیت مرموز کنتا نفوذ کند. باید دید شوئیچی مانند مادر خود در این کار موفق میشود؟
داستان احساسی کتابخانه تپشها حال و هوای آشنا و ملموسی دارد اما به هماناندازه رویاگونه و خیالانگیز نیز است. این را از بخشهای بعدی کتاب میتوان فهمید. برای سر در آوردن بهتر از ماجرا باید به جزیرهی تشیما پا بگذاریم. در آنجا میتوان متفاوتترین کتابخانهی دنیا را پیدا کرد. در این کتابخانه، خبری از کتاب نیست. بایگانی عظیم آن، نه از کتاب بلکه از صدای ضربان قلب آدمها پر شده. بله! یک کتابخانه که میتوانید در آن به صدای قلب افراد مختلف گوش دهید. اما این محل استثنائی، به ماجرای شوئیچی و آشنایی او با کنتا چه ارتباطی دارد؟ دعوت میکنیم با شنیدن این رمان صوتی خودتان به این کتابخانه پا بگذارید.
کتابخانهی تپشها، رمانی که دل و روح را آرام میکند
شاید بتوان گفت لائورا ایمای مسینا درک خاص و ویژهای از مفهوم فقدان را در کتاب صوتی کتابخانه تپشها به نمایش میگذارد. همهی ما، هر یک به شکلی خاص طعم از دست دادن را خواهیم چشید. گاه در قالب سفر طولانی یک دوست و گاه در قالب پایان غمانگیز یک رابطهی شیرین. این اثر نه یک ماجرای صرفاً سرگرمکننده بلکه مرهمی شفابخش برای تجربهی داغدیدگی و تسکینی برای ترس از دست دادن است که در قالب داستانی فلسفی و روانشناختی درآمده، اثری که میتوان آن را به همه پیشنهاد داد.
رمان صوتی «کتابخانه تپشها» با تلاش نشر صوتی موج کتاب و همکاری نشر گویا تهیه شده و با روایت هنرمندانهی سبحان اکرامی به گوش شما میرسد. ترجمهی روان کتاب نیز کاری از مژگان رنجبر است.
نکوداشتهای کتاب کتابخانه تپشها
- افسونگر، زیبا و لذتی بیهمتا برای مطالعه. (جوانا گلن، نویسنده)
- چکیدهای شاعرانه و تأثیرگذار از دل انسان. (تایمز)
- یک موشکافی تأثیرگذار و روحانگیز در اندوه. (نشریهی ساندی تایمز)
- کوتاه و شاعرانه؛ کتابی زیبا که هم یک داستان عاشقانهی کوچک و آرام در دل دارد و هم مراقبهای وسیع دربارهی اندوه و از دست دادن است. (نشریهی هیت)
کتاب صوتی کتابخانه تپشها برای شما مناسب است اگر
- به داستانهایی که ماجرای آن با محوریت روابط انسانی، احساسات عمیق و دوستیهای غیرمنتظره شکل گرفته علاقهمندید.
- به دنبال یک داستان امیدبخش در شرایط رویارویی با سوگ و فقدان هستید.
- رمانهایی که مضمون روانشناسانه و رویکرد فلسفی دارند را میپسندید.
در بخشی از کتاب صوتی کتابخانه تپشها میشنویم
یک هفته پیش، شوئیچی نیمهشب از خواب پرید. نفسش بند آمده بود. طوری نفس میکشید که انگار همان موقع با تمام سرعت از تپه بالا دویده است.
خواب دیده بود دوباره ششساله است و در حال آخرین تمرین اجرا در مهدکودک. همهی کودکان دوروبرش لباسهایی قرمز به تن داشتند که آموزگارانشان برای درستکردن آنها کمک بسیار زیادی کرده بودند. صفحههای چسبندهای که آنها را به شکل واژههای تشکرآمیز درآورده بودند، اتاق را تزئین میکردند، و کلاههایشان با نوارهایی مقوایی ساخته شده بود که آنها را کشهای پلاستیکی در کنار هم نگه میداشت. روی زمین زیر پاهایش نوارچسب و خردهکاغذهای براق ریخته بود. مدتی طولانی بود که گامهای رقصشان را تمرین کرده بودند؛ موسیقی رقصشان آهنگ پاپی بود که متن ترانهاش را بازنویسی کرده بودند تا دربارهی سپاسگزاری و شش سال دوستی و لذت آشناییهای جدیدی باشد که افق دیدشان را باری دیگر دگرگون میکرد. در حقیقت، سرگردانیشان پس از آن روز آغاز میشد: بچهها براساس نشانی خانههایشان بین سه دبستان در شعاع ده کیلومتریِ کاماکورا تقسیمبندی میشدند. این اتفاق در آوریل میافتاد، هنگامیکه شکوفههای گیلاس باز شده بودند.
شوئیچی منتظر مادرش بود. در این بین، والدین همکلاسیهایش با حالت معذب بزرگسالانی که در دنیای کودکان حضور داشتند نگاهشان میکردند؛ روی زمین نشسته بودند و با صدای آرام با هم گپ میزدند. مادرش که معمولاً زود میآمد، دیر کرده بود. وقتی شوئیچی سرانجام از پشت پرده او را دید که با کیفی روی دستش آمد و کیمونویی بدن ریزهمیزهاش را در بر گرفته بود، و چشمهایش قرمز بود، آرایشی غلیظ داشت و لبهایش متورم بودند، بیدرنگ فهمید که اتفاق بدی افتاده است.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی کتابخانه تپشها |
نویسنده | لائورا ایمای مسینا |
مترجم | مژگان رنجبر |
راوی | سبحان اکرامی |
ناشر چاپی | نشر گویا |
ناشر صوتی | انتشارات موج کتاب |
سال انتشار | ۱۴۰۴ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۸ ساعت و ۵ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای صوتی ادبیات مدرن، کتابهای صوتی داستان و رمان اجتماعی خارجی |