معرفی و دانلود کتاب گرگ زاده 1: شکارچیان مخفی

معرفی کتاب گرگ زاده 1: شکارچیان مخفی

کتاب گرگ زاده 1: شکارچیان مخفی نوشته‌ی الناز دادخواه جلد اول از داستانی فانتزی و تخیلی است که داستان زندگی گرگینه‌ای 18 ساله را روایت می‌کند که به سن تبدیل شدن رسیده است. او در تلاش است که با کمک سه دوستش از این دوران دشوار عبور کند، اما جز مشکلات فردی او، برخی مشکلات خانوادگی و اجتماعی نیز وجود دارند که باید حل شوند.

درباره‌ی کتاب گرگ‌زاده 1: شکارچیان مخفی

الناز دادخواه در کتاب گرگ‌زاده 1: شکارچیان مخفی، سرزمینی فانتزی و تخیلی را آفریده است که در آن گرگینه‌ها در کنار انسان‌ها، زندگی می‌کنند. در این دنیای خیالی، گله‌های متفاوت گرگینه‌ها در سراسر دنیا پخش شده‌اند و یکی از قوانین مهم هر گله این است که اعضای گله، نباید به انسان‌ها نزدیک شوند.

نوینسده در این کتاب داستان پسری 18 ساله به نام مایک را روایت می‌کند که از پدر و مادری گرگینه زاده شده و خون اصیل گرگینه‌ها در رگ‌هایش جریان دارد. مایک مادرش را در هنگام به دنیا آمدن از دست داده و به همین سبب، پدرش چندان علاقه‌ای به او ندارد. پدر مایک که پیش از تولد او رئیس گله بوده، پس از مرگ همسرش ریاست گله را به شخص دیگری تفویض می‌کند و با پسرش برای چهار سال به جایی دور می‌رود، اما پس از مدتی به سرزمین خود باز می‌گردد.
حالا مایک هجده ساله شده و گرگینه‌ها در این سن و سال، کم‌کم مراحل تبدیل را پشت سر می‌گذارند. مایک سه دوست دارد که آن‌ها هم مانند او از پدر و مادری گرگینه زاده شده‌اند. آن‌ها در مراحل تبدیل به مایک کمک و از او محافظت خواهند کرد.

مایک جز مسئله‌ی تبدیل و عادت کردن به وضعیت بدنی جدید، مشکلاتی نیز در خانواده و مدرسه دارد. رابطه‌ی سرد و بی‌روح او با پدرش و نداشتن اطلاعاتی از گذشته‌ی خانوادگی‌اش او را آزار می‌دهد. در میانه‌ی کتاب گرگ‌زاده 1: شکارچیان مخفی، زنی که از دوستان پدر و مادر مایک بوده، با مایک آشنا می‌شود و بخشی از این گذشته را برای او روشن می‌کند. از طرفی مایک و دوستانش در مدرسه باید از انسان‌ها دور بمانند و به همین سبب، مورد بدبینی هم‌کلاسی‌هایشان قرار دارند. علاوه‌بر این، دختری تازه‌وارد نیز به دانش‌آموزان مدرسه اضافه شده است که علناً علیه مایک اعلان جنگ کرده. روابط مایک و این دختر ماجراهایی را در مدرسه و حتی بیرون از آن خواهد ساخت.

داستان حاضر با زبانی ساده و نزدیک به زبان محاوره نوشته شده. الناز دادخواه در این داستان به خوبی از پس توصیف روحیات و احساسات شخصیت‌ها برآمده است. همه‌ی این مسائل، در کنار ساختن دنیایی تخیلی، به گیرایی داستان او افزوده.

کتاب گرگ‌زاده 1: شکارچیان مخفی نوشته‌ی الناز دادخواه به همت نشر موج به چاپ رسیده است.

کتاب گرگ‌زاده 1: شکارچیان مخفی برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای نوجوانانی که به داستان‌های تخیلی و فانتزی علاقه دارند، مناسب است.

در بخشی از کتاب گرگ زاده 1: شکارچیان مخفی می‌خوانیم

مدام تقلا می‌کردم ولی نمی‌تونستم خودمو از بین دستان نیرومند و پرقدرت اون دو مرد نجات بدم. درحالی‌که منو می‌کشیدند به سمت راهرویی تاریک حرکت کردیم؛ تا انتهای راهرو پیش رفتند و به سمت چپ چرخیدند نزدیک به بیست پله منو پایین بردند و به کنار دریچه‌ای روی زمین رسیدیم. یکی‌شون هردو بازوی منو از پشت گرفت و اون یکی دریچه رو باز کرد. با قدرت لگد محکمی به سمتش روونه کردم که مستقیم به شکمش برخورد کرد. با پیشونی که از عصبانیت سرخ شده بود، به سمت من اومد یقه‌ی لباسمو گرفت و با همه‌ی قدرت مشت محکمی تو صورتم کوبید. صدای جابه‌جا شدن فکم با ترق بلندی توی گوشم طنین انداخت. قبل از این‌که نفس دردآلودمو ول کنم مشت محکم دیگه‌ای از جهت مخالف زد و فک در رفته‌ام دوباره جا خورد. حس کردم تمام دهنم پر خون شد. خون دهنمو رو زمین تف کردم و تونستم دندون آسیای بزرگمو ببینم که همراه با خون از دهنم به بیرون تف شد. با خشونت تمام، منو داخل سیاهچال پرتاب کردن.

ارتفاع چندان کم نبود و بدنم با شدت به زمین سنگی برخورد کرد و به شدت لب‌هامو به دندون گرفتم تا صدای فریاد دردآلودم خفه بشه. دلم نمی‌خواست ضعف نشون بدم. نفسمو به‌سختی بیرون دادم و حس کردم تمام دنده‌هام خرد و خاکشیر شده. به‌سختی به پشت برگشتم و بریده‌بریده نفس کشیدم. صدای بسته‌ شدن درِ سیاهچال رو که شنیدم نفسمو آزاد کردم و از درد به خودم پیچیدم. می‌تونستم خونی که از پیشونی شکسته‌ام پایین می‌ریخت حس کنم. چشمامو بستم و سعی کردم درد رو کنترل کنم ولی سخت بود بی‌توجه بودن به دردی که مدام بیشتر می‌شد. حتی نمی‌تونستم از جام بلند بشم. به‌شدت نگران آرورا و بش بودم. امیدوار بودم حداقل زور بش بهشون بچربه و به‌این‌سادگی بهشون آسیب نزنن.

صدای گام‌های سنگین و بعد صدای جیغ‌های آرورا رو شنیدم. صدای دریچه‌ای با فاصله‌ی دورتر و بعد افتادن جسمی سنگین. صدای فریاد آرورا مو به تنم سیخ کرد.