معرفی و دانلود کتاب صوتی سیمرغ پدربزرگ من بود: برای مهرآیین و رویاهای سبزش
برای دانلود قانونی کتاب صوتی سیمرغ پدربزرگ من بود و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی سیمرغ پدربزرگ من بود: برای مهرآیین و رویاهای سبزش
کتاب صوتی سیمرغ پدربزرگ من بود نوشتهی فاطمه سرمشقی، داستان سی کودک است که بعد از دیدن وضع نابسامان محیطزیست شهرشان، به تکاپوی نجات آن میافتند و سفری را آغاز میکنند تا پرندگان گمشدهی شهرشان را به خانه برگردانند. این قصه، اشارهای نیز به کتاب منطقالطیر عطار دارد.
دربارهی کتاب صوتی سیمرغ پدربزرگ من بود
در خانهشان هیچچیز سرجایش نیست. هیچچیز درست کار نمیکند. آنقدر شرایط عجیب است که حتی نمیدانند باید دقیقاً چه کار کنند. از وقتی پدربزرگ گم شد، دیگر این خانه روی آرامش به خودش ندید. از همان موقع بود که روح زندگی از این خانه پر کشید و رفت و حتی پرندهها هم متوجه این موضوع شدند.
کتاب صوتی سیمرغ پدربزرگ من بود نوشتهی فاطمه سرمشقی اینگونه آغاز میشود. پرستو که حال خوشی ندارد و حس میکند تمام خانه دارد به دور سرش میچرخد کف اتاق دراز کشیده و رنگپریده به سقف زل زده است. فکرش مدام بین پدربزرگ و مرغ عشقهایش پیچوتاب میخورد.
حالا دیگر چند وقتی بود که پدربزرگ گم شده بود و به هر دری زده بودند، نتوانسته بودند پیدایش کنند. پدربزرگ عاشق پرندهها بود؛ بهغیراز یک جفت مرغ عشقی که در خانه نگه میداشت، یک دسته کبوتر هم در حیاط خانهاش زندگی میکردند. پیرمرد جانش به پرندههایش بسته بود و اگر نفس کشیدن را از خاطر میبرد، آبودانه دادن به آن زبانبستهها را فراموش نمیکرد. مسافرت طولانی نمیرفت تا خیالش راحت باشد که پرندهها بدون مراقبت نمیمانند. حتی به سارک و پرستو، نوههایش، هم یاد داده بود تا چطور با بوسیدن محکم کف دستشان، صدای آواز مرغ عشق درآورند و کاری کنند تا مرغ عشقها به آواز خواندن بیفتند. حالا چه شده بود که پدربزرگ تمام اینها را رها کرده بود و بیهیچ خبری از خانه رفته بود؟
پرستو با همان حال بد، به یاد روزی میافتد که پدربزرگ گم شد. پیرمرد به عادت همیشه نوک سبیلهایش را جوییده بود، پیشانی سارک و پرستو را بوسیده بود و به هر کدامشان یک مرغ عشق داده بود. چرا همان موقع نفهمیده بودند که جدا کردن مرغ عشقها و بخشیدنشان به دیگران از مردی که آنها را بسیار دوست داشت بعید و عجیب است؟ چرا نفهمیده بودند این کارش مقدمهی رفتنش از خانه بوده است؟
بعد از رفتن پدربزرگ کبوترهایی که جَلدش بودند، بیتاب و بیقرار شدند. زبانبستهها نمیدانستند باید صاحبشان را کجا پیدا کنند و بر لب بام خانهی چه کسی بنشینند. برای همین هم بعد از چند روز پراکنده شدند و هر کدام به طرفی رفتند. سارک از همان ابتدا از پرندهها خوشش نمیآمد. دوست نداشت به خانهی پدربزرگ برود؛ چون فکر میکرد آنجا بوی پرنده میدهد. تلاشش را هم کرده بود که وظیفهی نگهداری از مرغ عشقش را گردن پرستو بیندازد؛ ولی موفق نشده بود. حالا هم در کمال خونسردی، به پرستو زنگ زده بود تا به او بگوید که مرغ عشقش مرده است.
پرستو که عاشق پرندهها و پدربزرگ بود، از شنیدن این خبر رنگش پریده بود و با حال نزار کف اتاقش دراز کشیده بود. جرئت نداشت قفس مرغ عشقش را نگاه کند. به او چه میگفت؟ میگفت جفتش در تنهایی و غربت جان داده؟ با همان حال بد کف دستش را به دهانش چسبانده بود و تلاش میکرد همانطور که پدربزرگ یادش داده صدای آواز مرغ عشق را تقلید کند. در کمال ناباوری، پرنده هیچ پاسخی به آن صدا نمیداد. وقتی مادر به اتاقش آمد و از خبر مردن مرغ عشق سارک مطلع شد نگاهی به قفس مرغ عشق خودشان کرد. یک آن چشمانش گشاد شد و با دست، صدای فریادش را خفه کرد. مرغ عشق آبی پرستو هم همزمان با مرگ مرغ عشق سبز سارک، جان داده بود...
کتاب صوتی سیمرغ پدربزرگ من بود کاری از نشر صوتی مؤسسهی فرهنگی سماوا و انتشارات نردبان است. این کتاب را با صدای سیما رستگاران میشنوید.
کتاب صوتی سیمرغ پدربزرگ من بود برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب را به نوجوانان علاقهمند به حفظ محیطزیست پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب صوتی سیمرغ پدربزرگ من بود: برای مهرآیین و رویاهای سبزش میشنویم
به سارک زنگ میزنم. وقتی میخواهم بگویم مرغ عشق من هم مرده، صدایم میلرزد. چندبار نفس عمیق میکشم و آب دهانم را محکم قورت میدهم که متوجه نشود، وگرنه باز میگوید نازک نارنجی هستم. اولش باور نمیکند. فکر میکند الکی میگویم. میگوید: «اصلاً شوخی خوبی نیست.» وقتی میگویم میخواهم برایشان مجلس ختم بگیرم، چند لحظه ساکت میماند. بعد میگوید: «پس من سبزک رو میآرم اونجا. خودت باید از قفس درش بیاری. میدونی که؟» معلوم است که میدانم. سارک وقتی سبزک زنده بود هم بهش دست نمیزد، چه برسد به الان. بوی حلوا که خانه را پر میکند، سارک و خالهجان هم از راه میرسند.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی سیمرغ پدربزرگ من بود: برای مهرآیین و رویاهای سبزش |
نویسنده | فاطمه سرمشقی |
راوی | سیما رستگاران |
ناشر چاپی | انتشارات نردبان |
ناشر صوتی | گروه فرهنگی سماوا |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۳ ساعت و ۲ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای صوتی داستان آموزنده نوجوان، کتابهای صوتی داستان و رمان علمی و تخیلی نوجوان |