معرفی و دانلود کتاب گربهای که ذن یاد میداد
برای دانلود قانونی کتاب گربهای که ذن یاد میداد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب گربهای که ذن یاد میداد
کتاب گربهای که ذن یاد میداد در بستر داستانِ حیوانات، فلسفهی ذن را بهعنوان راهی برای زیستن آگاهانه شرح میدهد. جیمز نوربری اصول ذن را آرامآرام از خلال داستانکها آموزش میدهد و مخاطب را برای رسیدن به این تفکر تمرین میدهد که در هر زشتی زیباییای وجود دارد؛ همانند گل نیلوفر آبی که در میان گل و لای و کثیفی رشد میکند و نماد آیین بودایی است. این اثر پرفروشترین کتاب آمازون با موضوع فلسفهی بودیسم به شمار میآید.
دربارهی کتاب گربهای که ذن یاد میداد
کتاب گربهای که ذن یاد میداد (The Cat Who Taught Zen) داستان سفر معنوی گربهای است که برای درک معنای جهان و رسیدن به آرامش، راهی سفر به جنگل درختان افرا میشود؛ جایی که تکدرخت کاج کهنسال خاصیتی جادویی دارد؛ هرکس روی شاخهی این درخت بنشیند به خرد بیپایانی دست مییابد. جیمز نوربری (James Norbury) از خلال داستان مهیجی که از سفر گربه و ملاقات او با حیوانات مختلف روایت میکند، فلسفهی ذن را به مخاطب میآموزد.
«ذن» ممکن است تفکری گیجکننده باشد. ممکن است گسترهای از تصاویر را، از آپارتمانهای سفید ساده گرفته تا راهبان منزوی که در سکوت نشستهاند، تداعی کند. از نظر جیمز نوربری، ذن صرفاً پرورش راهی برای بودن است که آرامش و خرد بیشتری را به زندگی ما میآورد. در کتاب گربهای که ذن یاد میداد سعی شده بهگونهای کاربردیتر به ذن توجه شود و در سطح روزمره دستیافتنیتر و مفیدتر مورد استفاده قرار گیرد. فلسفهی بودیسم در تکتک کلمات و نقاشیهای کتاب گربهای که ذن یاد میداد جاری است. بسیاری از ما مثل ببر دچار تردیدیم، برخی مثل لاکپشت از زندگی خسته شدهایم، اما نکتهی قابل توجه این است که همهیمان حین خواندن کتاب، به این درک میرسیم که لحظهی اکنون هرگز تکرار نخواهد شد و این تفکر، به افزودن چیزی بهشدت ژرف به تجربیات روزمره و پیشپاافتادهیمان کمک میکند.
در کتاب گربهای که ذن یاد میداد قصهای جامع وجود دارد که نهتنها داستانها را به یک روایت واحد بدل میکند، بلکه سفر فرد و کشمکشهایی را نشان میدهد که در تلاش برای دنبالکردن مسیری معنوی تجربه میکند. خرگوش صحرایی اولین کسی است که گربه با او ملاقات میکند و تجربیاتِ پیشینش را در اختیار او قرار میدهد. گربه ایدههای جدید را مانع از تکرار اشتباهات و عامل رشد میداند. «وقتی متوجه بشیم که زندگی همیشه سعی داره یه چیزی یادمون بده، یادگیری آسونتر میشه.» این حرفی است که گربه به خرگوش میزند. وقت گذراندن در سکوت و قدردانی از طبیعت از دیگر اصولِ ذن هستند که گربه به خرگوش توصیه میکند.
پس از مکالمهی گربه و خرگوش که بر اصول فلسفهی ذن استوار است، وقت آن میرسد که گربه سفرش را ادامه دهد. او در مسیر بهترتیب با کلاغی طماع، تولهگرگی گیج، میمونی مضطرب، لاکپشتی ناامید، ببری خشمگین و درنهایت بچهگربهای کنجکاو روبهرو میشود. گربه با تعریفکردن داستانهای کهن ذن، نهتنها به حیوانات، بلکه به خودش نیز کمک میکند؛ چراکه تمام زندگیها به هم متصلاند و وقتی ما به دیگران سود میرسانیم، حتماً خودمان هم سود میبریم. برای گربه راحت است که این موجودات را نصیحت کند؛ اما بهکاربردن آن پندها برای خودش چندان آسان نیست و هرچه به پایان داستان نزدیک میشویم، حتی کمکم آزرده هم میشود، همان وقتی که بچهگربه را مانعی در مسیر روشنگری خود میبیند. اما بنا به گفتهای قدیمی: مانع همان مسیر است.
کتاب گربهای که ذن یاد میداد ما را متوجه زندگیِ ارزشمندمان میکند و نشان میدهد که چطور میتوانیم با کسب آگاهی بیشتر، صبورتر و مهربانتر شویم و زندگیمان را لذتبخشتر سازیم. این کتاب با ترجمهی نازنین فیروزی از سوی نشر میلکان منتشر شده است.
در نکوداشت کتاب گربهای که ذن یاد میداد
- این کتاب به عمق حکمتهای باستانی است و نقاشیها جذابیت زیادی برای همنشینی با داستان دارند. (گاردین)
کتاب گربهای که ذن یاد میداد برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب به کودکان و بزرگسالان درسهای مهمی از زندگی ارائه میدهد و همچنین باب آشنایی با فلسفهی بودایی را به روی مخاطب میگشاید.
در بخشی از کتاب گربهای که ذن یاد میداد میخوانیم
گربه بهسمت پایین کوه و به جنگل افرا رفت. لحظهای درنگ کرد تا به صدای باران گوش دهد که چکچک روی شاخوبرگ گیاهان میریخت. آنجا در واقع مکانی جادویی بود. او میتوانست این را حس کند. جلوتر، گربه متوجه حرکت چیزی در مسیر شد. نزدیکتر که شد، دید بچهگربهای کاملاً غرق گرفتن برگهای پاییزی است.
گربه نزدیکتر شد تا اینکه بچهگربه، بااینکه شدیداً غرق حرکات شاخهای در باد بود، متوجه گربه شد و زیر انبوهی از برگها شیرجه زد. بچهگربه با لبخند گشادهای گفت: «سلام. اینجا چیکار میکنی؟!» گربه بدون اینکه سرعتش را کم کند، گفت: «مشغول یه کار مهمم.»
بچهگربه دنبالش راه افتاد و گفت: «از چشمهات میشه فهمید انگار دنبال یه چیزی هستی. گرسنهای؟ دنبال چی میگردی؟» گربه که مشتاق بود به راهش ادامه دهد، گفت: «فکر نکنم تو بفهمی.» بچهگربه خوشبینانه گفت: «خب امتحانم کن. باهوشتر از اونیام که به نظر میآد.»
گربه گفت: «واقعاً شرمنده. باشه یه وقت دیگه.» بچهگربه پرسید: «خب دوستهات کجان؟» گربه با کمی بیحوصلگی جواب داد: «توی این سفر به دوست نیازی ندارم. خودم تنها خوشحالِ خوشحالم.» بچهگربه گفت: «ولی دوستها مثل جادو هستن. وقتی چیز خوبی رو با یه دوستی سهیم میشی، یهجورهایی بیشتر نصیبت میشه تا موقعی که اون رو تنها برای خودت نگه میداری. وقتی هم یه مشکلی باشه، همین تعریفکردنش برای دوستهات میتونه اوضاع رو بهتر کنه؛ حتی اگه دوستهات ندونن چطوری حلش کنن.» گربه به بچهگربه که علنی داشت خوش میگذراند، نگاهی کرد و آهی کشید.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب گربهای که ذن یاد میداد |
نویسنده | جیمز نوربری |
مترجم | نازنین فیروزی |
ناشر چاپی | نشر میلکان |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 175 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-254-585-7 |
موضوع کتاب | کتابهای راه و رسم زندگی |
اما اگه بخوام دقیقتر بررسی کنم، حس کردم حرفایی که میخواسته بزنه رو تو کتابای قبلی گفته و این کتابش زیاد چیزی واسه گفتن نداشت! ضمن اینکه با مفهوم بعضی جملاتش زیاد ارتباط نگرفتم و با اینکه نویسنده ادعا کرده از مکتب ذن کمک گرفته، این کتاب برای رنج سنی پایین و بچهها مناسب بود، چون یکم سؤال جواباش بیربط میشد و حتی به عنوان یک بزرگسال با خیلی از رویکردهاش مخالف بودم:
•همیشه داشتنِ غصه و ناراحتی باعث رشد نمیشه و اتفاق افتادنشون باعث درس گرفتن نمیشه، گاهی دردای عمیقی میکارن که هزاران خوشی و درس نمیتونه جبرانش کنه!
و … البته شاید ما آدمها انقدر زندگی رو سخت میگیریم که این جملات ساده برامون سطحی و غیرکاربردی میشه. این احتمال هم نباشه پس دیگه شاید من کلاً با مکتب ذن ارتباط نگرفتم.