معرفی و دانلود کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن

عکس جلد کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن
قیمت:
۷۰,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن

کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن نوشته‌ی عباس عظیمی، نویسنده‌ی اهل افغانستان، نخستین مجموعه‌ی داستان او است که مانند رویارویی با وحشتی تازه، هر خواننده‌ای را میخکوب می‌کند. عباس عظیمی در کتابش روان‌زخم‌های انسانی جنگ‌زده را واکاوی می‌کند و روایتی جدا از زندگی مهاجران افغانستانی در ایران را به تصویر می‌کشد. نویسنده در این مجموعه داستان به عواملی مثل آوارگی و ازدست‌دادن هویت، ترس و ناامنی، انتظار و بی‌فرجامی، مواجهه با مرگ، امید و تحمل می‌پردازد.

درباره‌ی کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن

عباس عظیمی در کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن برعکس اکثر هم‌نسل‌هایش، خود را از بند ریشه‌های کشورش رها کرده است. وقتی عظیمی در کتابش از وحشت و آوارگی و انتظار و تنهایی و مرگ و دل‌تنگی داستان‌سرایی می‌کند، در اصل خواننده‌ای را تصور می‌کند که تمام جهان میهنش است و برای او می‌نویسد. خواننده در این کتاب با افرادی روبه‌رو می‌شود که انگار رفیقی دیرینه هستند که دارند قصه‌هایشان را مثل درد دلی تعریف می‌کنند. آنچه میان شخصیت‌های قصه و خواننده پل می‌زند دقیقاً همین روبه‌روشدن است. این شخصیت‌ها همه اهل افغانستان و بیشتر مهاجر و برخی هم ساکن خود افغانستان هستند. گرچه عباس عظیمی از چهره‌های آشنا در اثرش استفاده کرده، روایت و داستانش به‌هیچ‌عنوان کلیشه‌ای و تکراری نیست. شخصیت‌های قصه کارگران مهاجر، پناهندگان آواره و سختی‌کشیده‌هایی هستند که در بند وطن‌اند.

شخصیت‌های داستان‌های عباس عظیمی در کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن، با وجود تفاوت‌های فردی‌شان، همگی درگیر تجربه‌ی یکسان مهاجرت و جنگ هستند. این شخصیت‌ها گرچه با مشکلاتی طاقت‌فرسا مانند بیچارگی و تنهایی و ازدست‌دادن هویت و مواجهه با مرگ و غیره دست‌وپنجه نرم می‌کنند، امیدواری و بردباری نیز دیده می‌شود. عباس عظیمی شخصیت‌های داستان‌هایش را طوری آفریده که با تکیه بر قدرت‌های درونی خودشان می‌کوشند تا با مشکلات روبه‌رو شوند و زندگی‌شان را از نو بسازند.

ادبیات همیشه دغدغه‌ها و مصیبت‌ها و دردها و امیدهای بشر را منعکس کرده است. در این بین،‌ مهاجرت و جنگ که از زیرمجموعه‌های مهم ادبیات به شمار می‌رود، تجربیات افرادی را که به هر دلیل از میهن و خانه‌شان رانده شده یا درگیر جنگ بوده‌اند به تصویر می‌کشد و به این شکل عمق رنج و درد و زخم انسان را به خواننده نشان می‌دهد. اینک کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن، که به همت نشر چشمه چاپ و منتشر شده، یکی از درخشان‌ترین آثار ادبی در شاخه‌ی مهاجرت و جنگ است که جراحات و زخم‌های روحی بشر معاصر را به چالش می‌کشد. عباس عظیمی با کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن موفق شد هم توجه مخاطبان و هم منتقدان را به خود جلب کند. نویسنده با قلم شیوا و ساده و صمیمی و نگاهی عمیق، خواننده را به دنیای جان‌فرسای مهاجران افغانستانی دعوت می‌کند و با تمرکز بر مضامینی مثل تنهایی و آوارگی و... تصویری حقیقی و قابل لمس از زندگی انسان‌هایی که درگیر این تجربه‌ها بودند، ارائه می‌کند.

عباس عظیمی در کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن با پرداختن به موضوعاتی از قبیل انتظار و نافرجامی و مرگ و ناامنی و حتی امید و تاب‌آوری،‌ روایتی تأثیرگذار خلق کرده است. نویسنده در این کتاب نگاهی عمیق و انسانی به تجربیات فردی می‌اندازد و ابعاد مختلف روان‌زخم‌ها و تأثیر آن‌ها روی زندگی بشر را بررسی کرده و به چالش می‌کشد.

کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به ادبیات مهاجرت و جنگ و تأثیر آن روی زندگی انسان علاقه دارید، این مجموعه داستان‌های کوتاه می‌تواند انتخاب خوبی برای شما باشد.

در بخشی از کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن می‌خوانیم

پدر عطا پیراهن و تنبان سفید پوشیده بود. «این پیراهن تنبان را از مزار خریده بودم، عروسی لالایم بود، باز عروسی اولادهای لالایم هم همین را پوشیده بودم، حالا عروسی صادق‌جان است، به‌خیر عروسی عطا…» گوشی دستش بود و به عطا می‌گفت «تو که گپ من را گوش ندادی، خدا کند آن‌جا خوشبخت شوی، پناهت به خدا…» بعدش گوشی را طرف من گرفت. «بیا با رفیقت گپ بزن.» عطا از کمپ موریا زنگ زده بود، جزیره‌ی لسبوس، یونان. عطا ‌گفت «گَمِش کن، خیلی سخت است… لاکن چند وقت دیگر خلاص می‌شود، می‌رویم آلمان.» من چیزی نگفتم. عطا گوش می‌داد. با داماد رفتیم مجلس زنانه. عطا اگر بود حالا روی سر زن صادق چادر گاج می‌انداخت، عطا اگر بود جلوِ برادر و زن‌برادرش می‌رقصید. عطا به جایش آن سر دنیا توی کمپ مهاجرین بود و از پشت گوشی صدای عروسی برادرش را گوش می‌داد. پدر عروس با شالی سفید کمر عروس را بست، پیشانی‌اش را بوسید و رفت. همان‌طور که رسم است. همان‌ وقت بود که من شفیقه را دیدم، خواهر کوچک عطا را. روی پیشانی‌اش، وسط ابروها، مثل هندی‌ها یک خال قرمز کشیده بود. می‌خندید. موهایش را بافته بود و از کمرش پایین‌تر می‌رسید. پنجابی قرمز تنش بود و ناخن‌های دست‌ها و پاهایش قرمز بودند. صورتش خیلی سفید بود. بیرون رفتم که سیگار بکشم.

چهل روز بعد از عروسی صادق فرشید سربازی‌اش تمام شد. غروب بود که آمد پیشم، توی تولیدی شفق. فرشید تعریف می‌کرد و سیگار می‌کشید و من گوش می‌دادم. از سربازی که برگشته بود بی‌کار شده بود. جایش را توی موتورسازی گرفته بودند. آستینش را بالا زد، رفته بود پیش مرتضی و روی ساعد دست چپش دو خط زیر هم کوبیده بود: «تو خرابِ منِ آلوده مشو، غم این پیکر فرسوده مخور». کارگاه را که تعطیل کردیم با هم رفتیم زیر پل محسنی، روبه‌روی کوچه‌مرغی‌ها، فلافل و نوشابه‌ی سیاه خوردیم. بعدش رفتیم ته کشتارگاه دیدن زمین فوتبال‌مان. درخت توت را بریده بودند. توی زمین فوتبال‌مان داشتند خانه می‌ساختند. همان جا، کنار جای خالی درخت توت، نشستیم و سیگار کشیدیم. روی دیوار هنوز نوشته‌ی «عطا این‌جا بود» خوانده می‌شد.

فهرست مطالب کتاب

ترس خوردن
زِکْریا
عطا این‌جا بود
من ماهی‌ها را نگاه می‌کنم
خانه
گاهی به قبرها هم نگاه کن
ایوبِ رفیق

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن
نویسنده
ناشر چاپینشر چشمه
سال انتشار۱۴۰۳
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات132
زبانفارسی
شابک978-622-01-1175-7
موضوع کتابکتاب‌های داستان کوتاه ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن

برای دریافت کتاب گاهی به قبرها هم نگاه کن و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.