معرفی و دانلود کتاب چشمها بهترین بخش ماجرا
برای دانلود قانونی کتاب چشمها بهترین بخش ماجرا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب چشمها بهترین بخش ماجرا
بهترین کتاب ترسناک سال از نگاه نیویورک تایمز! مونیکا کیم در کتاب چشمها بهترین بخش ماجرا، داستان فروپاشی یک خانواده، خشمی فروخورده و عطشی سیریناپذیر را روایت میکند؛ ماجرایی که با وسوسهای مرگبار آغاز میشود و به قتلهای زنجیرهای ختم میگردد، در دنیایی که مرز کابوس و واقعیت محو شده است. این کتاب، هم قصهای تکاندهنده است و هم بیانیهای فرهنگی، و در هر دو زمینه، تأثیری عمیق و ماندگار بر مخاطب به جای میگذارد.
دربارهی کتاب چشمها بهترین بخش ماجرا
مونیکا کیم (Monika Kim) از همان نخستین جملات کتاب چشمها بهترین بخش ماجرا (The Eyes Are the Best Part)، مخاطب خود را به فضای زندگی یک خانوادهی کرهایامریکایی دعوت میکند. چشم که باز میکنید در آپارتمان تنگ و گرفتهای هستید که بوی رطوبت و فرسودگی آمیخته به ماهی سرخشده مشامتان را پر میکند. اینجا خانهی جیوون است؛ دختری جوان که با کوچ ناگهانی پدر، به ستونِ متزلزل این خانهی نیمهفروریخته تبدیل شده است. مادر و خواهر کوچکش، هر کدام به شکلی در این مهلکه گرفتارند و او که میان دو فرهنگ متفاوت، یعنی زادگاه مادری و وطن تازهی خود، سرگردان است، بار مسئولیت هدایت آنها را روی شانههای ظریفش احساس میکند.
مونیکا کیم داستان را آهسته آغاز میکند، اما این آرامش موقتی، پیشدرآمد سقوطی است که ما را به سمت آن سوق میدهد. همهچیز با حضور مردی تازه در زندگی مادر، آغاز میشود: جورج، مردی سفیدپوست با چشمانی به رنگ آبی یخی؛ چشمانی که در ابتدا فقط نشانهای از غریبهبودناند، اما بهزودی به مرکز جاذبهی ترس و نفرت بدل میشوند. نگاه جورج آنچنان در ذهن جیوون رسوب میکند که به تمام کابوسهایش راه مییابد؛ کابوسهایی که تکرار یک تصویر وسواسگونهاند: چشمهایی جدا از صورت، غوطهور در خون و آمادهی چشیدن!
رمان چشمها بهترین بخش ماجرا را میتوان همزمان در دو ژانر جای داد: وحشت روانشناختی و وحشت جسمی. مونیکا کیم لایههای روایت را یکی پس از دیگری روی هم میگذارد تا مخاطب را به این اوج برساند که سقوطی تا این اندازه عمیق، برای شخصیت اصلی داستانش اجتنابناپذیر است. و درست در همان لحظه که تعادل روحی و ذهنی جیوون مانند لبهی نازک لیوانی ترک برمیدارد، ضربات شوکهکننده و هولناک داستانش را به مخاطب وارد میکند. کیم روایتش را با جزئیاتی آزاردهنده و درعینحال ظریف ترسیم میکند؛ تا جایی که خواننده، هم بیزار خواهد شد و هم مسحور.
راوی غیرقابل اعتماد و فروپاشی گریزناپذیر
جیوون راوی کتاب چشمها بهترین بخش ماجراست، اما آیا میتوان به او اعتماد کرد؟ پاسخ، هم بله است و هم نه. بله، چون روایت او صادقانه به نظر میرسد؛ و نه، چون مرز میان واقعیت و خیال، در ذهنش بارها و بارها جابهجا میشود. رؤیاها، هذیانها و خاطرات، بیهیچ هشداری، جایشان را با یکدیگر عوض میکنند. این ساختار روایی، خواننده را در همان بیثباتیای غوطهور میکند که جیوون تجربه میکند.
زبان مونیکا کیم، ساده و موجز نیست؛ بلکه سرشار از لایههای تصویری و احساسی است. او از جملات کوتاه و کوبنده و پاراگرافهای بلند و بههمپیوسته استفاده میکند، تا ریتمی بسازد که گاه پرشتاب و گاه منقطع است. توصیفهایش دقیق و حتی شاعرانهاند، اما هرگز از فضای تیره و اضطرابآلود داستان جدا نمیشوند. مونیکا کیم با چنان ظرافتی ذهنیت ما را دربارهی قهرمان و شاید ضد قهرمان داستانش شکل داده است که همزمان که با او همدلی میکنیم، به جرم گناهان نابخشودنیاش منتظر عقوبتش هستیم و در عین حال، از قدم بعدی او میترسیم. لحظههایی هست که میخواهیم دستش را بگیریم و از لبهی پرتگاه عقبش بکشیم و لحظههایی دیگر مردد هستیم که آیا این ما نیستیم که در حال سقوط به پرتگاهیم؟
اما رمان چشمها بهترین بخش ماجرا صرفاً اثری در ژانر وحشت نیست. این داستان، بازتاب تلخ و بسیار نزدیکبهواقعیتِ تجربهی زن آسیایی در جامعهای است که نگاهش با کلیشه و شیانگاری آمیخته است. مونیکا کیم همچنین در خلال روایتش، نقدی تندوتیز بر تبعیض نژادی و خشونت فرهنگی وارد کرده است.جورج، با آن شخصیت و حضور آزاردهندهاش، فقط یک نفر نیست؛ نمادی است از ساختارهایی که سالها زنان رنگینپوست را یا نادیده گرفته یا به سوژهی امیال خود بدل کردهاند. چشمهای آبیاش، با همهی درخشندگی یخزدهشان، تجسمی از قدرتی هستند که بیدعوت وارد خانه شدهاند و همهچیز را به تسخیر خود درآوردهاند. و جیوون، قرار است کاری کند تا آن سلطه را بشکند. این کنش، در سطحی نمادین، بازپسگیریِ اختیار و انتقام از تاریخی است که او را به حاشیه رانده است.
جایگاه کتاب چشمها بهترین بخش ماجرا در ژانر وحشت و مقایسه با آثار مشابه
در ادبیات وحشت، رمانهایی چون گیاهخوار اثر هان کانگ یا خواهرم، قاتل زنجیرهای اثر اوینکان بریثویت، با ترکیب نقد اجتماعی و خشونت شخصی شناخته شدهاند. اما مونیکا کیم مسیر متفاوتی در پیش گرفته است. او وحشت را نه صرفاً بهعنوان پسزمینه، بلکه بهعنوان زبان اصلی روایت انتخاب میکند. زبانِ بدن و ذهن، هر دو، بستر بیان خشم و زخمهای تاریخیاند. ژانر وحشت جسمی که معمولاً با جوانب افراطی شناخته میشود، در دستان نونویسندهی این کتاب، شکلی استعاری اما عمیق پیدا کرده است. صحنههایی که او در چشمها بهترین بخش ماجرا شرح میدهد، نه لزوماً برای وارد کردن شوک به مخاطب که بخشی از یک پازل بزرگ هستند که باید برای درک کامل روان شخصیتها و روند روایت، کنار هم گذاشته شوند. به همین خاطر است که این رمان، از سوی نشریات ادبی معتبر، تحسین و تمجید فراوان دریافت کرده است: نیویورک تایمز آن را «هوشمند، خشن و بدیع» توصیف کرده؛ تایم نامش را در فهرست صد کتاب برتر سال گذاشته؛ و لایبرِری ژورنال نقدی ستارهدار برایش نوشته است. بسیاری از منتقدان، این اثر را بهخاطر تلفیق موفق وحشت و نقد اجتماعی ستودهاند، و آن را نمونهای درخشان از «ادبیات وحشت» دانستهاند.
جوایز و افتخارات کتاب چشمها بهترین بخش ماجرا
- بهترین کتاب ترسناک سال از نگاه نیویورک تایمز
- برندهی جایزهی برام استوکر برای بهترین رمان نخست (2024)
- در فهرست نهایی جایزه انتخاب کاربران گودریدز در ژانر وحشت (2024)
- نامزد فهرست برگزیده مطالعه RUSA CODES در ژانر وحشت (2025)
- نامزد جایزهی شرلی جکسون
- در لیست کتابهای پرفروش ساندی تایمز
نکوداشتهای کتاب چشمها بهترین بخش ماجرا
- وحشتناک، هوشمندانه، خشن و کاملاً نوآور (New York Times Book Review)
- این داستان از همان خط اول من را جذب کرد و تا انتها سرگرمم نگه داشت. این رمان تلفیقی است از کتابهای گریستن و خواهر من، قاتل زنجیرهای و توانست تمام انتظارات من را برآورده کند. (Jamie McCormick وبلاگ My Side Piece)
- این اثر یکی از ماندگارترین و جذابترین رمان اولیهایی بوده که تا به حال خواندهام! ایدههای خیرهکنندهی مونیکا کیم در ذهنم نشسته و بیرون نمیرود. (وبلاگ MegsBookRack)
کتاب چشمها بهترین بخش ماجرا برای چه کسانی مناسب است؟
این رمان برای خوانندگانی مناسب است که به ژانرهای وحشت روانشناختی و وحشت جسمی علاقهمندند، از روایتهای غیرقابلپیشبینی و چندلایه لذت میبرند، و در کنار داستانی تکاندهنده، به دنبال نقدی اجتماعی دربارهی تبعیض جنسیتی و نژادی، بازشناسی زخمهای فرهنگی و دعوت به تأمل در هویت و روابط انسانی هستند.
در بخشی از کتاب چشمها بهترین بخش ماجرا میخوانیم
خواهرم جیهیون پانزده ساله است و بدغذاترین آدمی است که میشناسم. حتی نمیتواند بدون عق زدن گوجه بخورد؛ بافت لیزش حالش را بد میکند. هر بار مادرمان بحث چشم ماهی را وسط میکشد، رنگ از رخ جیهیون میپرد و عرق روی پیشانیاش مینشیند.
خواهرم سر تکان میدهد و خودش را از میز دور میکند: «عمراً. ترجیح میدم بمیرم.»
اومّا واکنشی به جواب جیهیون نشان نمیدهد. میپرسد: «جیوون، تو چی؟ چشم رو نمیخوای؟»
میلرزم. «نه، واقعاً نمیخوام بخورمش.»
اومّا با خوشحالی میگوید: «پس سهم من بیشتر میشه!» یک چاپ استیک فلزی بین انگشتانش میگیرد و آن را توی سر ماهی فرو میکند. جیهیون از کنارم صدایی درمیآورد که چیزی مابین نفس بلند و آه است. حتی لازم نیست نگاهش کنم تا بفهمم دهانش باز مانده است. دهان من هم به همان حالت مانده است، حالت صورتمان آینهی یکدیگرند. پس از چند ثانیه اومّا هر دو چاپاستیکش را برمیدارد و آنها را توی هوا نگه میدارد تا من و جیهیون بتوانیم توپ سفید کوچک را بین دو فلز باریک ببینیم. مادرم فریاد پیروزی سر میدهد، چشمانش میدرخشند و پیش از آنکه بتوانیم جلویش را بگیریم، کل چشم را توی دهانش میگذارد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب چشمها بهترین بخش ماجرا |
نویسنده | مونیکا کیم |
مترجم | صبا ایمانی |
ناشر چاپی | نشر کتابراه |
سال انتشار | ۱۴۰۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 376 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-87798-0-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان ترسناک خارجی، کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی خارجی |