معرفی و دانلود کتاب چراغهای آبی یوکوهاما
برای دانلود قانونی کتاب چراغهای آبی یوکوهاما و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب چراغهای آبی یوکوهاما
نیکلاس اوبرگان در کتاب چراغهای آبی یوکوهاما به روایت داستان بازرسی به نام ایواتا میپردازد که با همکارش ساکایی بر پروندهی قتلی عجیبوغریب به نام «خورشید سیاه» کار میکند. قتلی رازآلود که قاتل در آن کوچکترین تلاشی برای پاک کردن شواهد از خود نشان نداده و ساعتهای مدید در خانه باقی مانده است... داستانی پرتنش که هیجان آن به دلهره و اضطرابی که برایتان فراهم میکند، میارزد!
درباره کتاب چراغهای آبی یوکوهاما:
همه ماجرای کتاب چراغهای آبی یوکوهاما (Blue Light Yokohama) از زمانی شروع شد که بازرس ایواتا مجدداً به دایره جنایی در توکیو منتقل شد. از این زمان بود که دیگر هیچچیز به شکل سابق خود بازنگشت و زنجیرهای از اتفاقات دگرگونکننده پیشروی او قرار داده شد. از لحظهای که ایواتا قدم در اداره گذاشت، با مافوقهایی روبهرو شد که هیچ از حضور و همکاری ایواتا در آن جا استقبال نکردند... و البته زنی جوان که در پروندههای پیشرو با ایواتا همکاری میکرد؛ همکاری که به نظر میرسید ترجیح میدهد با هرکسی کار کند الا ایواتا. زنی به نام نوریکو ساکایی، که کمتر از سیسال داشت و اغلب کت و شلوار خاکستری و پیراهن سفید شقورق به تن میکرد.
ایواتا و ساکایی به عنوان اولین پروندهی مشترکشان منصوب شدهاند تا دربارهی به قتل رسیدن وحشیانه یک خانواده به تحقیق بپردازند. در این جنایت هیچ مظنونی وجود ندارد که انگیزهای برای قتل این خانواده داشته باشد، مسئول قبلی این پرونده خودکشی کرده و تنها سرنخهای این جنایت، جزئیات گیجکنندهایست که در صحنهی قتل وجود داشته. لکههای سیاه، بوی عود و البته یک شی عجیب که به نماد میماند: یک خورشید سیاه بزرگ.
ایواتا تلاش میکند تا راز خورشید سیاه را دریابد. اما تلاشهای او به دستوپا زدن در باتلاقی شبیه است. گذشتهی ایواتا همچون زنجیری به پایش بسته شده که او نمیتواند از آن خلاصی یابد. بیخوابی امانش را بریده و آهنگی مرموز مدام در سرش تکرار میشود؛ آهنگی به نام: چراغهای آبی یوکوهاما...
نیکلاس اوبرگان (Nicolás Obregón) رمان چراغهای آبی یوکوهاما را اولین بار در سال 2017 منتشر کرد و از همان سال با استقبال گستردهای از سوی منتقدان و مخاطبان مواجه شد. نگارنده چنان طرح پرپیچوخمی پیش روی مخاطبان خود قرار میدهد که دست کشیدن از مطالعه را به کاری بس دشوار برای آنها تبدیل میکند. به عقیدهی برخی از صاحبنظران، کتاب چراغهای آبی یوکو قابلیت این را دارد که به یک سریال پرخواستار و مهیج تبدیل شود.
نکوداشتهای کتاب چراغهای آبی یوکوهاما:
- رمانی جذاب و چندلایه که مطمئناً یکی از پرمخاطبترین رمانهای سال 2017 خواهد بود. (Criminal Element)
- وسوسهبرانگیز... (Library Journal)
- نیکلاس اوبرگان یک صدای جدید و درخشان در داستان جنایی است. (بنجامین وود، نویسنده)
کتاب چراغهای آبی یوکوهاما مناسب چه کسانی است؟
اگر به رمانهای جنایی و معمایی علاقه دارید، از مخاطبان اصلی کتاب چراغهای آبی یوکوهاما هستید.
در بخشی از کتاب چراغهای آبی یوکوهاما میخوانیم:
خورشید بیرمقی از ستیغ کوه اونتاکه طلوع کرده بود. هیچ صدایی در جنگل نبود، جز برفی که گاهبهگاه از سرشاخهها آرام بر زمین میریخت. پهنۀ سنگی کوهستان در نور سپیدهدمان میدرخشید. درختان پوشیده از خزه زیر صخرهها در خود فرو رفته بودند و شاخههایشان از سرما یخ زده بود. خاربوتههای پریدهرنگ برفراز صخره خم شده و دست تمنا به آسمان دراز کرده بودند. مه سنگین روی زمین فرود آمده بود و همهجا سردتر از آن بود که رنگی بر رخ طبیعت مانده باشد.
یامادا جلوتر گام برمیداشت و مسیر را با قطبنما جستوجو میکرد. ایواتا مدام پشت سرش را میپایید. هر دو در سرما میلرزیدند و دماغهای آویزانشان را پاک میکردند. دستهایشان راها میکردند و از زمینهای سیاه و لمیزرع میگذشتند. بخار نفسهایشان از دوردست شبیه قطاری بود که دود میکند و آرام از میان زمینها میگذرد.
از وقتی که جادۀ موردنظر را یافته بودند، نزدیک دو ساعت بود که بهزحمت در سرما پیش میرفتند. آسفالت جاده کهنه شده و علفهایی به بلندای قد انسان گلهبهگله در آن ترک انداخته بود. در فاصلۀ برف و بوتهزار تقریباً هیچچیز قابلرؤیت نبود. جاده از آن پس وارد اعماق جنگل میشد و آنقدر باریک بود که فقط برای عبور یک ماشین راه داشت. یامادا دوباره نقشۀ قدیمی را باز کرد و قطبنما را روی آن گذاشت. ایواتا به درختی تکیه داد تا نفسی تازه کند. سرش هنوز از لگدی که روی پشتبام از قاتل خورشید سیاه خورده بود، زنگ میزد. گرمای نفسش در سرمای هوا ابر بست و چهرههایی خندان میان زمین و هوا پدیدار شد. مفصل انگشتان شکستهاش از درد و سرما تیر میکشید.
یامادا در حالی که نقشه را تا میکرد و در کیف میگذاشت پرسید: «خوبی؟» ایواتا سر تکان داد و جاده را پی گرفتند. بیست دقیقۀ دیگر پیش رفتند تا دستۀ انبوهی از کاجها در برابرشان قد علم کرد. چشمشان به دیواری بتنی افتاد که پنج متری ارتفاع داشت و به حصار زندان میمانست. کهنه و در آستانۀ فرو ریختن بود، اما عبور از آن بینردبان امکان نداشت. دورتادور دیوارهای پایگاه، برف تلنبار شده بود. دروازۀ بزرگ و محکمی ورودی را بسته بود و بیرونش را پلیس نوارکشی کرده بود.
فهرست مطالب کتاب
1996
پانزده سال بعد
1: کارتنها
2: اشتهای قاتل
3: من اینجام
4: زنبقها
5: یکمیلیون شهر
6: چشم عاشق نمیبیند
7: در ستایش سایهها
8: عسل
9: گالاتیان 9: 6
10: کوسۀ سفید بزرگ
11: گرداب
12: پرتقال
13: لکۀ سیاه
14: یکمشت کاغذ
15: بازی
16: جاهای دیگر
17: الطاف
18: یافتۀ دریا
19: آیا «او» یی در کار است
20: پرتگاه تکافتاده
21: کار کار کار
22: بدشانسی
23: شطرنج در ظلمات
24: مثال گویا
25: حتی صدها قلب کم است
26: موج بدنها
27: دنیا در آخرت جبران میشود
28: خارج از روال
29: کچاپ
30: خود شیطان
31: ابرهای فیلی
32: مردم در پی حقیقت
33: در کار خدا تعجیل نیست
34: در یکقدمی
35: مقدمهچینی
36: تنها با هم
37: گوزنی صدای تیر میشنود
38: راه جدید
39: چراغهای آبی یوکوهاما
40: خیمه بر خورشید
داستان داستان چراغهای آبی یوکوهاما
سپاسگزاری
دربارۀ نویسنده
پینوشت
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب چراغهای آبی یوکوهاما |
نویسنده | نیکلاس اوبرگان |
مترجم | مرضیه حسین پور |
ناشر چاپی | نشر مون |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 510 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7585-04-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی خارجی |