معرفی و دانلود کتاب پسرانی از جنس روح

معرفی کتاب پسرانی از جنس روح

کتاب پسرانی از جنس روح به قلم جوئل پارکر رودز داستانی اندوه‌بار و قدرتمند است؛ قصه‌ای درباره‌ی پسرک سیاه‌پوستی که توسط افسر پلیسی سفیدپوست کشته می‌شود. قلم مسحورکننده‌ی نویسنده طوری است که احساس خشم، درماندگی، غم، بی‌عدالتی و... را به‌خوبی منتقل می‌کند. این کتاب همچنین برگرفته از اتفاقات واقعی است و در سال 2018 توانست نامزد جایزه‌ی گودریدز برای بهترین کتاب کودک و نوجوان شود.

درباره‌ی کتاب پسرانی از جنس روح

جوئل پارکر رودز (Jewell Parker Rhodes) داستان کتابش را در شیکاگوی امروزی روایت می‌کند. کتاب پسرانی از جنس روح (Ghost Boys) داستان مرگ و زندگی پسرکی دوازده‌ساله به نام جروم راجرز است. خانه‌ی او تا مدرسه‌اش هشت خیابان فاصله دارد و به‌خاطر فروشندگان مواد مخدر و وجود پلیس که همیشه سیاه‌پوست‌ها را اذیت می‌کنند، محله‌ای خطرناک و ناامن است. مدرسه هم برای جروم مکانی خطرناک است؛ چون بازیچه‌ی دست سه قلدر است، سه نفری که صبح‌ها گاهی دم در مدرسه به او سلام می‌دهند و موقع ناهار کتکش می‌زنند. راهکار جروم برای حل‌کردن این مسائل این است که تا جای ممکن جلوی دید کسی نباشد. وقتی کارلوس به شهر جروم می‌آید، با یکدیگر دوست می‌شوند. یک روز که قلدرهای مدرسه می‌خواهند او را هم اذیت کنند، کارلوس با چیزی شبیه به اسلحه از خودش و جروم محافظت می‌کند. بعداً مشخص می‌شود که این شی، یک تفنگ اسباب‌بازی بوده است کارلوس به جروم اصرار می‌کند که تفنگ را با خودش ببرد. جروم یک روز بعدازظهر که نزدیک محل خودشان سرگرم بازی با همین تفنگ اسباب‌بازی بود، به ضرب گلوله‌ی افسری به نام مور که فکر می‌کرده تفنگ پسرک واقعی است، به قتل می‌رسد. پس از این اتفاق، مأموران دولت در اولین جلسه‌ی رسیدگی به پرونده، مدارک کافی برای انتقال پرونده به دادگاه پیدا نمی‌کنند؛ چون افسری که مرتکب قتل شده، ادعا می‌کند که از ترس جانش به جروم شلیک کرده است.

در ادامه‌ی کتاب پسرانی از جنس روح می‌خوانیم که روح جروم در دنیای ارواح با امت تیل دیدار می‌کند؛ روحی از زمانی دیگر ولی با شرایط مشابه جروم. امت او را به سفری اکتشافی می‌برد تا نشانش بدهد نژادپرستی در طول تاریخ چطور باعث شده که زندگی او در کودکی تمام شود و به این طریق در درک ماجرا و اتفاقات به جروم کمک می‌کند. جروم با سارا، دختر افسری که به او شلیک کرد، دیدار می‌کند که با اعمال و رفتار پدرش دست‌وپنجه نرم می‌کند. جوئل پارکر رودز باری دیگر داستان‌های تاریخی و اجتماعی‌سیاسی را به زیبایی در یکدیگر تنیده و از آن یک داستان غم‌انگیز و گیرا ساخته است. اکنون می‌توانید این کتاب را با ترجمه‌ی سمانه سعید که انتشارات ابوعطا آن را چاپ و منتشر کرده، تهیه کنید.

نکوداشت‌های کتاب پسرانی از جنس روح

• یکی از مورد انتظارترین کتاب‌های سال 2018 که ناامیدم نکرد. کتابی که باید خواند. (اَنجی توماس، نویسنده)
• پر مهر و گیرا... غافلگیرکننده و امیدوارکننده. (Observer)
• این یک کتاب دل‌نشین و اندوه‌بار است که متأسفانه درحال‌حاضر خواندن آن ضروری است. (BookTrust)
• داستانی قدرتمند درمورد خشونت پلیس در ایالات متحده‌ی آمریکا… داستان جروم از ما می‌خواهد دست به عمل بزنیم و کاری کنیم. کتابی قاطع با ویژگی‌های بشردوستانه. (The Bookbag)
• داستان این کتاب چشمان ما را به نابرابری و نژادپرستی باز می‌کند. (Scoop)

جوایز و افتخارات کتاب پسرانی از جنس روح

• کتاب پرفروش نیویورک تایمز
• منتخب ویراستاران آمازون
• نامزد جایزه‌ی گودریدز در رشته‌ی کودک و نوجوان
• جایزه‌ی بادبادک طلایی برای ادبیات داستانی نوجوان
• و...

کتاب پسرانی از جنس روح برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب پسرانی از جنس روح مناسب برای نوجوانانی است که به دنبال داستانی از دل واقعیت می‌گردند که چهره‌ی پلید و زشت نژادپرستی را به تصویر کشیده باشد.

در بخشی از کتاب پسرانی از جنس روح می‌خوانیم

روی پله‌های آپارتمانمان نشسته‌ام. هیچ‌وقت نمی‌دانستم هم‌محله‌ای‌هایمان این‌قدر صحبت می‌کنند. بچه‌ها، بزرگ‌ترها، افراد مسن، همه‌وهمه ایستاده‌اند، موسیقی اجرا می‌کنند، با هم صحبت می‌کنند.

وقتی مردم داستان تعریف می‌کنند، محله دوست‌داشتنی ‌می‌شود. انگار از درون می‌درخشد. خیابان بوی کباب و دانه‌های معطر می‌گیرد. هرکسی داستانی برای تعریف‌کردن دارد:

بهت گفتم؟ بهت گفتم لگنم چقدر درد می‌کرد؟ درمورد رییسم بهت گفتم؟ بهت گفتم بچه‌م راه می‌ره؟ بهت گفتم فلانی رفته کالیفرنیا؟

بهت گفتم امتحان ریاضی رو بیست شدم؟ بهت گفتم ماشینمو تعمیر کردم؟ بهت گفتم یه پرنده‌ی مرده پیدا کردم؟

بهت گفتم چرا گریه کردم؟ بهت گفتم غصه‌م چی بود؟ بهت گفتم سگ گم‌شده‌م رو پیدا کردم؟ بهت گفتم بابام مریض شد؟ بهت گفتم مدادشعمی‌های آبی‌ خوشحالن ولی نارنجیا ناراحت؟

من اگر بخواهم داستانم را تعریف کنم باید بگویم: «بهت گفتم چه‌جوری مُردم؟»

کیم درست می‌گوید. کارلوس باید داستان را برای مامان‌بزرگ تعریف کند. کارلوس باید بگوید که تفنگ را به من داده است.

دقیقاً مثل امت که باید داستانش را برای من تعریف کند. اما او می‌گوید من الان آمادگی شنیدنش را ندارم. چرا من الان اینجا هستم؟ برای آماده شدن اینجا گیر کرده‌ام؟