معرفی و دانلود کتاب سرنخ‌هایی به سوی کهکشان

معرفی کتاب سرنخ‌هایی به سوی کهکشان

کتاب سرنخ‌هایی به سوی کهکشان که به‌عنوان بهترین کتاب کودک واشنگتن پست انتخاب شده، ماجرای دو نوجوان است که با غمی مشترک به هم می‌رسند و رفاقتشان شروع می‌شود؛ کریستینا لی در این کتاب ماجرای «رو» و «بنجی» را روایت می‌کند که پس از آشنایی با یکدیگر تصمیم می‌گیرند موشکی بسازند و نسخه‌های گم‌شده‌ی کمیک‌های پدر بنجی را پیدا کنند. آن‌ها در این مسیر با چالش‌های مختلفی رو‌به‌رو می‌شوند که آغازگر ماجراجویی‌های جذابی است.

درباره‌ی کتاب سرنخ‌هایی به سوی کهکشان

کتاب سرنخ‌هایی به سوی کهکشان (Clues to the Universe) رمانی علمی تخیلی است که توسط کریستینا لی (Christina Li) برای کودکان و نوجوانان نوشته شده؛ «رو»، دختری چینی - آمریکایی و علاقه‌مند به علوم است که به‌تازگی پدرش را در یک تصادف از دست داده. او که در تلاش است با غم از دست دادن پدرش کنار بیاید، با پسری به نام «بنجی» آشنا می‌شود که در جست‌و‌جوی پدری است که سال‌ها پیش ترکشان کرده. پدر بنجی که کمیک‌نویس است، نسخه‌هایی گم‌شده از کتاب‌ها را در دست دارد که بنجی قصد دارد آن‌ها را پیدا کند. دوستی رو و بنجی که هردو در غم فقدان پدر به سر می‌برند، شروع ماجراهای جالبی است که آن‌ها را به کارهایی پرهیجان و حتی خطرناک سوق می‌دهد...

علاقه‌ی رو به انواع علوم و علاقه‌ی بنجی به کمیک، ایده‌ی ساخت یک موشک را در سر این دو نوجوان می‌کارد که بتوانند با استفاده از آن، نسخه‌های نایاب کمیک‌های پدر بنجی را پیدا کنند. کتاب سرنخ‌هایی به سوی کهکشان ماجرای سفر فضایی این دو دوست به مکان‌های ناشناخته و کسب تجربه‌های جدیدی است که به‌مرور به عمیق‌تر شدن دوستی‌شان منجر می‌شود. این دو نوجوان با همدلی و همکاری یکدیگر، از مشکلات و سختی‌ها عبور کرده و به‌تدریج با غم فقدان پدرانشان کنار می‌آیند. از این منظر کتاب سرنخ‌هایی به سوی کهکشان حاوی مضامین آموزنده برای نوجوانان است که در قالب رمانی علمی - تخیلی روایت شده است. کریستینا لی در این کتاب همچنین به بررسی هویت فرهنگی و شخصی شخصیت‌ها پرداخته و نشان می‌دهد که چطور می‌توان در مواجهه با چالش‌ها و غم‌های زندگی، هویت خود را پیدا کرد. اگر مشتاقید بدانید پایان ماجراجویی‌های جذاب این دو نوجوان چه می‌شود، مطالعه‌ی این کتاب را از دست ندهید!

اثر پیش رو توسط آناهیتا نیک‌مهر ترجمه شده و به همت انتشارات کتاب پاپلی در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.

نکوداشت‌های کتاب سرنخ‌هایی به سوی کهکشان

• غیرممکن است که با رو و بنجی همراه نشویم؛ زیرا آن‌ها سرخوشی حاکی از کامل نبودن، خرد ناشی از شکست و لذتی را که در دوستی‌های غیرمنتظره یافت می شود، درمی‌یابند. (بوک لیست)
• با این کتاب پیام انعطاف پذیری، شجاعت و دوستی به‌ طور گسترده‌ای در بین خوانندگان نوجوان طنین‌انداز خواهد شد. (اسکول لایبرری ژورنال)
• کتابی که به‌ طرزی دردناک زیبا و تأمل‌برانگیز است و به قلب خوانندگانی که به دنبال مهر، امید و حس شگفتی هستند، راه پیدا می‌کند. (کارونا ریاضی، نویسنده کتاب دستکش)

کتاب سرنخ‌هایی به سوی کهکشان برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این کتاب به کودکان 9 تا 12ساله و نوجوانان علاقه‌مند به رمان‌های اجتماعی توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب سرنخ‌هایی به سوی کهکشان می‌خوانیم

آخرین گزارش درباره‌ی مأموریت تجدید دیدار بنجی با پدر گم‌شده‌اش: ما گیر کرده بودیم.

واقعاً واقعاً گیر کرده بودیم.

رو گفت: «خب، بالاخره اون قسمتی که می‌فهمه باباش کجاست رو خوندم.» او دوباره جست‌وجو در کتاب‌های مصور را شروع کرده بود. او کپه‌ای از کتاب‌های مصور را به دستم داد؛ با این تفاوت که حالا همه‌ی صفحه‌ها پر از کاغذیادداشت چسبی شده بود. «و یه‌کم یادداشت برداشتم.»

به چیزی که انگار شبیه یک میلیون حاشیه‌ی کاغذیادداشت چسبی بود زل زدم. «داری این کار رو برای نمره یا یه همچین چیزی انجام می‌دی؟»

رو گفت: «می‌خواستم دقیق باشم. مرسی که تشکر کردی.»

زیرلب گفتم: «مرسی. تو خیلی بهتر از من انجامش دادی.» من هم احتمالاً کتاب‌های مصور را ورق می‌زدم تا دنبال سرنخ‌ها بگردم و سپس، داستان حواسم را پرت می‌کرد و قبل از اینکه متوجه شوم، دوباره داشتم کل نسخه‌ی دو را با نور چراغ‌قوه در شب می‌خواندم.

«من موفق شدم همه‌ش رو بخونم؛ چون دیگه نمی‌تونستم تحمل کنم داستان رو لو بدی.»

گفتم: «و می‌خواستی بفهمی که جما چطوری از اون تله فرار کرد. تصور کن چهار ماه تمام بعد از اون تیکه‌ی هیجان‌انگیز داستان صبر کنی. من و امیر حتی یه فهرست از روش‌های احتماًلی‌ای که جما می‌تونست اون‌جوری فرار کنه تهیه کرده بودیم؛ فقط برای اینکه انتظار کشیدن رو قابل‌تحمل کنیم.» بعضی از ایده‌ها واقعی‌تر بودند؛ مثل پیدا کردن راهی برای درخواست نیروی کمکی از طریق رادارها. بقیه‌ی ایده‌ها شامل ابداع یک‌جور انفجار اشعه‌ی گاما بود که دیوارهای غار را خراب کند و آدم بدها را فلج کند.

نیازی نیست بگویم که هیچ‌کدام از ما به اصل ماجرا نزدیک هم نشده بودیم...