معرفی و دانلود کتاب پایان ضیافت

معرفی کتاب پایان ضیافت

یوکیو میشیما در کتاب پایان ضیافت داستان زندگی کارآفرین موفقی به نام کازو فوکوزاوا را روایت می‌کند که صاحب رستوران مجللی به نام ستسوگون است. داستان از جایی آغاز می‌شود که خانم کازو فوکوزاوا دل به سیاست‌مدار پیری به نام یوکن نگوچی می‌بندد و این دلدادگی زندگی او را دگرگون می‌سازد.

درباره‌ی کتاب پایان ضیافت

کتابی که پیش روی شماست، با نام پایان ضیافت (After the Banquet) را یوکیو میشیما (Yukio Mishima)، نویسنده‌ی برجسته‌ی ژاپنی نوشته است. این اثر نخستین بار در سال 1960 به انتشار رسید. آنچه در ادامه می‌خوانید، داستانِ کتاب پایان ضیافت است.

در کتاب پایان ضیافت پیش از هر چیز ماجرای رستوران ستسوگون را مطالعه می‌کنیم. رستوران ستسوگون (به‌معنای جایی که پس از طوفان عقب نشسته) روی زمین مرتفعی از تپه‌های منطقه‌ی کویشیکاوای توکیو بنا شده است. این منطقه طی جنگ از آسیب مصون مانده و چیزی از باغ باشکوهش تخریب نشده است. در اوج تحولات ناشی از تخصیص مالیات بر سرمایه، در دوران بعد از جنگ، ستسوگون از دست مالک قبلی‌اش یعنی صنعتگری که از سر تفریح به‌عنوان یک استاد چای هم ظاهر می‌شد، درآمده و حالا متعلق به یک زن زیبا و سرزنده است که با مدیریتش ستسوگون به‌سرعت به رستورانی ممتاز ارتقا یافته. مالک تازه‌ی ستسوگون خانم کازو فوکوزاوا نام دارد.

کتاب پایان ضیافت شرح زندگی خانم کازو فوکوزاوا است. خانم کازو فوکوزاوا شیک‌پوش است و چهره‌ی بشاشی دارد. روحیه‌ی پذیرا و خوبی از خود بروز می‌دهد و حالت کاملاً تسلیم‌ناپذیرش توأمان ساده و زیبا قلمداد می‌شود. رگه‌ای از سادگی روستایی در ظاهر جذابش وجود دارد که همیشه با شور و انرژی بسیار از وجودش بیرون می‌تراود و باعث می‌شود آدم‌هایی که با انگیزه‌های پیچیده به نزدش می‌آیند، از پیچیدگی خودشان شرمنده شوند. آدم‌های افسرده هم با دیدن کازو یا آشکارا قوت قلب می‌یابند و یا به‌کل از پا می‌افتند. استعدادی عجیب و خدادادی در وجود کازو است که منطق مردانه را با شوق مهارناپذیر زنانه در هم می‌آمیزد، این ترکیب کازو را به جایگاهی رسانده که هیچ مردی نمی‌‌تواند به آن برسد.

اوضاع به همین منوال است تا این‌که وقوع ماجرایی اوضاع را در کتاب پایان ضیافت در هم می‌آمیزد: این کارآفرین میانسال عاشق یکی از مشتریانش می‌شود. او دل به یوکن نگوچی پیر، سیاستمداری مشهور می‌بندد. نگوچی لاغر و کمابیش فاقد جذابیت به نظر می‌رسد؛ اما زیر موهای نقره‌ای‌اش چشمانی شفاف و هشیار دارد...

نویسنده در ادامه‌ی کتاب پایان ضیافت برای‌مان شرح می‌دهد که کازو فوکوزاوا و یوکن نگوچی در نهایت، با یکدیگر ازدواج می‌کنند. در تاریخ بیست‌وهشتم ماه مِی. کازو برای این ازدواج، از رستوران عزیزش دست می‌کشد. بعد از این‌همه سال اداره‌ی رستوران، به‌تنهایی و با دست خالی، حالا کازو باید به دلایلی از اداره‌ی رستوران دست بکشد. کازو احساس می‌کند همه‌ی زندگی‌اش را باخته. مدام حرف‌های یکی از دوستانش پیش از ازدواج در سرش تکرار می‌شود:

«هرکسی می‌تونه ببینه که تو به هیچ‌جایی نمی‌رسی. این ازدواج نه برای تو و نه برای نگوچی اصلاً خوب نیست. با این استعدادی که تو داری هیچ کاری برات نشدنی نیست، اما در عوض انتخاب کردی که کل آینده‌ت رو خراب کنی. ببین کازو، ازدواج‌کردن مثل سهام خریدنه. طبیعیه که وقتی قیمتشون پایینه بخری، اما چرا باید بخوای سهامی رو بخری که هیچ جای افزایش قیمت نداره؟ نگوچی در دوران قدیم واقعاً آدم تأثیرگذاری بود، شکی درموردش نیست. اما امروز... اگر بخوام بی‌طرف باشم... مالک رستوران ستسوگون ارزش خیلی بیشتری از وزیر سابق کابینه داره. خودت باید قدر خودت رو بدونی... تنها چیزی که هنوز نشون می‌ده خودتی، اینه که تصمیم داری ستسوگون رو نگه داری. تو از اون‌هایی نیستی که خودت رو توی خونه محبوس و مثل یک زن وظیفه‌شناس رفتار کنی. این روی پیشونی‌ت نوشته نشده.»

برای آن‌که ادامه‌ی داستان پایان یک ضیافت را بدانید، پیشنهاد می‌کنیم این کتاب را شروع به خواندن کنید. کتاب پایان ضیافت را شیوا مقانلو نوشته و انتشارات نیماژ روانه‌ی بازار کتاب کرده است.

نکوداشت‌های کتاب پایان ضیافت

• برجسته‌ترین ادیب ژاپن. (Spectator)
• مستقیم و در عین حال کنایه آمیز، شاعرانه... شاهکاری شگفت‌انگیز. (Atlantic)
• حقیقتاً عجیب است که کتابی چنین بی‌خطر بتواند تا این اندازه اثرگذار باشد. (ژاپنی تایمز)
• کتاب پایان ضیافت از بزرگ‌ترین و عمیق‌ترین رمان‌هایی است که یوکیو میشیمای برجسته تاکنون به رشته‌ی تحریر درآورده است. (نیویورکر)

کتاب پایان ضیافت برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به ادبیات ژاپن مخاطبان اصلی کتاب پایان ضیافت هستند.

در بخشی از کتاب پایان ضیافت می‌خوانیم

مشتریان ستسوگون هر روز کمتر می‌شدند. اول از همه، گنکی ناگایاما بود که دست از آمدن کشید و تازه آخرین باری هم که به رستوران آمد، با کازو جروبحثشان شد.

ناگایاما با پوزخندی گفت: «بی‌شک خودت رو وسط میدون جنگ انداختی.»

«نمی‌دونم دارین به چی اشاره می‌کنین.»

«به‌قول معروف ’دشمنت جای دیگه است‘.»

«همه‌ش معما می‌گین.»

«چیزی که می‌خوام بگم اینه که اگر عاشق شوهرت هستی لزومی نداره این‌قدر افراطی عمل کنی.»

«واقعاً؟ ولی من همیشه فکر می‌کردم وقتی یک زن عاشق می‌شه می‌تونه بدون هیچ تردیدی حتی دست به قتل هم بزنه.»

«قتل رو می‌شه بخشید. اما چیزهای بدتر از قتل هم وجود دارن. تو فوت‌وفن کار ما رو به دشمنانمون فروختی.»

«من کی و کجا حتی یکی از اسرار شما رو فروختم؟»

«درمورد اسرار حرف نمی‌زنم، از فوت‌وفن حرف می‌زنم. کاری که داری می‌کنی اینه که به بچه‌کوچولوی حزب تندرو فوت‌وفن‌های شریرانه یاد می‌دی، یعنی شگردهایی که همیشه دارایی انحصاری ما بوده.»

«فوت‌وفن‌هایی که من ازتون یاد گرفتم چندان هم زیاد نبوده.»

«با توجه به خلق‌وخوی تو گمونم بی‌فایده است که بخوام متوقفت کنم. جلو برو و هر کاری دوست داری بکن. ولی یادت باشه! نقض قوانین انتخابات توسط حزب تندرو رو نمی‌شه نادیده گرفت. رفقات می‌تونن از چهره‌های مهمشون ممنون باشن که تا قبل از این هیچ پولی در بساط نداشتن، چون همین سابقه‌شونه که نمی‌ذاره به زندان بیفتن.»

فهرست مطالب کتاب

مقدمه‌ی مترجم
فصل اول: رستوران ستسوگون
فصل دوم: باشگاه کاگن
فصل سوم: نظرات خانم تاماکی
فصل چهارم: یاران اوقات‌فراغت
فصل پنجم: تعبیر کازو از عشق
فصل ششم: پیش از عزیمت
فصل هفتم: مراسم اومیزوتوری در نارا
فصل هشتم: عروسی
فصل نهم: به‌اصطلاح «یک زندگی تازه»
فصل دهم: مهمانان مهم
فصل یازدهم: «زندگی تازه» و واقعیت
فصل دوازدهم: تصادم
فصل سیزدهم: مانعی در مسیر عشق
فصل چهاردهم: بالاخره انتخابات
فصل پانزدهم: روز رأی‌گیری
فصل شانزدهم: ارکیده‌ها، پرتقال‌ها و اتاق‌خواب
فصل هفدهم: مقبره‌ای در ابرهای شبانگاه
فصل هجدهم: پایان ضیافت
فصل نوزدهم: پیش از مهمانی