معرفی و دانلود کتاب هستم اگر میروم
برای دانلود قانونی کتاب هستم اگر میروم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب هستم اگر میروم
کتاب هستم اگر میروم، مجموعهای متشکل از سه داستان کوتاه بهقلم محمدرضا سرشار است. داستانهای ساده و جذاب این مجموعه، خواننده را با خود به دنیای نوجوانان میبرد و دغدغههای آنان را به شکل ساده توضیح میدهد. مطالعهی داستانهای این کتاب همچنین برای بزرگسالانی که در تلاشاند دنیای آشفتهی نوجوانان را درک کنند مناسب است. این کتاب در سال 1361 از سوی شورای کتاب کودک، بهعنوان کتاب برگزیدهی نوجوانان معرفی شد.
دربارهی کتاب هستم اگر میروم
در داستانهای کوتاه، فضا و روایت محدود میشود و همین به نویسنده مجال توصیفهای طولانیتر برای پرداختن به جزئیات را نمیدهد. البته جذابیت این قالب نیز در همین ویژگی است که خواننده از شکافی کوچک با شخصیتها انس بگیرد، همراه شود و آنها را بشناسد. از همین رو خواندن داستان کوتاه با تعلیقی همراه است که جذابیت مطالعه را دوچندان میکند. محمدرضا سرشار (Muhammad Reza Sarshar) هم با پیروی از این اصول، مجموعهای تحتعنوان کتاب هستم اگر میروم منتشر کرده که در حوزهی ادبیات نوجوان میگنجد. این مجموعه شامل سه داستان با عناوین «خانمبزرگ»، «پس از سه روز» و «هستم اگر میروم» است. داستانهای این مجموعه با لحن جذاب، گیرا و در سادهی خود به مسائلی نظیر حسرت و خاطرات، اراده، پشتکار و خرافات میپردازد.
داستان خانمبزرگ را نوجوانی روایت میکند که به مرور خاطراتی که با مادربزرگش داشته میپردازد و آنها را با خواننده به اشتراک میگذارد. جملات کوتاه، ساده و توصیفات بهکاررفته در این روایت، بهخوبی بازتابدهندهی جوانی و خامی راوی جوان داستان است.
دومین اثر این مجموعه، تحتعنوان پس از سه روز، دربارهی فردی است که کیف خود را گم کرده و قصد دارد به کمک رمال، آن را پیدا کند. لحن طعنهآمیز و گاه آمیخته به طنز روایت، جذابیت داستان را دوچندان کرده است. شایان ذکر است که نویسنده در داستان پس از سه روز، از زبان منحصربهفرد خود برای شرح باورهای خرافی، بهره برده است.
داستان هستم اگر میروم که نام کتاب از آن گرفته شده، داستان پنج نوجوان هنرستانی را روایت میکند که برای تحقق خواستههای خود با مسئولان مدرسه میجنگند.
از این کتاب که بههمت انتشارات سورهی مهر منتشر شده، تاکنون حدود 67100 نسخه به چاپ رسیده است.
کتاب هستم اگر میروم برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب به نوجوانان علاقهمند به داستان کوتاه پیشنهاد میشود.
با محمدرضا سرشار بیشتر آشنا شویم
محمدرضا سرشار، پژوهشگر، روزنامهنگار، منتقد ادبی و نویسندهی ایرانی متولد سال 1332 است که با لقب رضا رهگذر شناخته میشود. بیشتر آثار او در حوزهی ادبیات کودک و نوجوان نوشته شدهاند که در این میان میتوان به راهاندازی ماهنامهی «قلمرو ادبیات کودکان» و «سورهی نوجوانان» اشاره کرد. او سردبیری ماهنامههای متعدد دیگری را هم در کارنامه دارد.
محمدرضا سرشار بهمدت 24 سال، قصهگوی برنامهی رادیویی «قصهی ظهر جمعه» بود و کتابهای «آنک آن یتیم نظرکرده»، «مهاجر کوچک» و «شهری که مردم آن با زانو راه میرفتند» را به چاپ رساند. شماری از آثار این نویسنده، به زبانهای عربی، ترکی، انگلیسی، اسپانیایی و روسی نیز ترجمه شدهاند. از دیگر فعالیتهای او میتوان به بازنویسی داستان «کک به تنور» اشاره کرد.
شایان ذکر است که مجلهی بینالمللی who is who در سال 1373، از محمدرضا سرشار بهعنوان یکی از مشاهیر فرهنگ ایران نام برد.
در بخشی از کتاب هستم اگر میروم میخوانیم
پنج نفر بودیم: احمد، کریم، فریبرز، صفدر و خودم. سال دوم هنرستان بودیم؛ سال انتخاب رشته. هنرستان دو دوره داشت: دورهی سهساله «آموزشگاه حرفهای» و دورهی چهارساله دوم که به آن اصطلاحاً دورهی «هنرستان» میگفتند. برای آموزشگاه، ششمابتداییها را میگرفت، و برای هنرستان، دوم دبیرستان یا سوم آموزشگاه حرفهای را.
احمد و کریم و فریبرز و صفدر، فارغالتحصیل آموزشگاه حرفهای بودند؛ و من از سال دوم دبیرستان آمده بودم. احمد و کریم، پدرهایشان بنّا بودند. تابستانها همراه آنها میرفتند سرِ کار. صفدر از یکی از شهرستانهای استان آمده بود. در دورهی آموزشگاه، «رشتهی ساختمان» خوانده بود. فریبرز و من، نه پدرهایمان بنّا بودند، نه قبلاً رشتهی ساختمان بودیم. اما همگی تصمیم گرفته بودیم برویم رشتهی ساختمان. آقای حصارکی ناظممان میگفت: «برای باز شدن هر رشتهی جدید، اقلاً باید پانزده نفر داوطلب باشد؛ وگرنه آن رشته تشکیل نمیشود.»
اما دروغ میگفت. برق و مکانیک و فلزکاری، سه رشتهی اصلی بودند. این سه رشته همیشه برقرار بودند. چه پانزده نفر داوطلب داشتند و چه نداشتند.
به تکاپو افتادیم. توانستیم سه نفر دیگر را هم با خودمان همراه کنیم. اما آقای حصارکی، قاپ آنها را دزدید و بردشان رشتههای دیگر. ما ماندیم و خودمان.
مهندس سرور، رئیس گروه ساختمان بود. تازه فارغالتحصیل شده بود. جوان بود و پرشور. با بچهها خیلی ایاق بود. ریاضیاتمان را هم او درس میداد. وقتی اشتیاقمان را دید، تشویقمان کرد: بچهها! هیچ نترسید. این حق شماست که خودتان رشتهی دلخواهتان را انتخاب کنید. هیچکس نمیتواند شما را از این حق محروم کند.
فهرست مطالب کتاب
خانمبزرگ
پس از سه روز
هستم اگر میروم
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب هستم اگر میروم |
نویسنده | محمدرضا سرشار |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 48 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-175-275-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه نوجوان |