معرفی و دانلود کتاب نان خون
برای دانلود قانونی کتاب نان خون و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب نان خون
رضا وحید در کتاب نان خون، با نگاهی بدیع به واقعهی عاشورا پرداخته است. هر یک از داستانهای این اثر از زاویهی دیدی منحصر به فرد به این قضیه نگریسته و این امر سبب جذابیت دوچندان مجموعه حاضر شده است.
دربارهی کتاب نان خون:
در مورد واقعه کربلا و قیام امام حسین (ع)، قصهها و حکایات فراوانی نوشته شده است. نویسندگان زیادی به تحلیل این حماسهی تاریخی پرداختهاند و با ترکیبی از واقعیت و خیال، وصفی نو و خواندنی از این حادثه ارائه دادهاند؛ رضا وحید نیز از آن جمله نویسندگان است. او در این مجموعه داستان، ابتکار شگرفی به خرج داده و از زاویه دیدی متفاوت قضایا را به نگارش درآورده است. این نویسندهی چیرهدست برای اجرایی کردن ایدهی خود به سراغ خلق شخصیتهایی حاشیهای و به ظاهر کم اهمیت رفته و از زاویه دید این افراد به روایت ماجرا پرداخته است.
نقطهی اوج کتاب نان خون را شاید بتوان در داستان نخست این مجموعه و از زبان یک تیمار کننده اسب مشاهده کرد؛ شخصی که تمام حیاتش را صرف تربیت و مراقبت از اسب گذرانده است و به خیال بدست آوردن پولی برای نکاح دختر مورد علاقهاش که او را به علت شکست در رقابت سوارکاری از دست داده به سپاه عمرسعد ملحق میشود و در آن میان نیز چشم به ذوالجناح، اسب حسین بن علی میبندد اما سرانجام چیزی جز شیدایی حاصل او نمیشود.
کتاب نان خون برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستانهایی با درونمایه مذهبی و تاریخی علاقهمند هستید، این کتاب مناسب شماست.
در بخشی از کتاب نان خون میخوانیم:
در مکه همه لباس احرام به تن کرده بودند، اما من آنقدر بیمار بودم که پاهایم توان حرکت نداشتند. هنوز اعمال حاجیان به پایان نرسیده بود که یزید مأمورهایی را به مکه فرستاد بود تا حضرت حسین را در کنار خانه خدا بکشند. از کوفیان نیز نامههای زیادی آمده بود که به شهرشان و برای خلافت، ایشان را دعوت کرده بودند.
به راه افتادند. قبل از حرکت التماسشان کردم که مرا هم با خود ببرند، اما نبردند. میگفتند که این بیماری، در سفر من را از پای در میآورد. اگر به هوش بودم و رفتنشان را متوجه میشدم با همان حال همراهشان میرفتم، اما هنگامه حرکتشان در بستر و بیهوش بودم.
چشم که باز کردم تنها مانده بودم. چند روز بعد که حاجیان اعمالشان تمام شد من نیز توان ایستادن یافته بودم. برخاستم و خودم را میان یکی از همان کاروانها جای دادم و به راه افتادم.
کاروان آمد تا به اولین محل اتراق رسیدند و آن جا متوجه غریبه بودن من شدند. التماسشان کردم. سکهای همراه نداشتم که بتوانم جای غذا و حق همراهی به آنها بدهم. یکی از پیرزنهای کاروان قبول کرد که در ازای کمک به او اجازه همراهیاش را بدهد.
کاروانسراها و اتراقگاهها را یکی پس از دیگری گذراندیم. بیتاب دیدن کاروان مولایم بودم. مادرم کنیز و خدمتکار خانه امیرالمؤمنین، علی بود و من در خانه ایشان بزرگ شده بودم و خودم نیز با کمال میل به خاندان ایشان خدمت میکردم. هر چه مولا برای کودکان خود تهیه میکرد برای من نیز میگرفت. اگر خرمایی بین کودکانش تقسیم میکرد به همان تعداد نیز به من میداد و برایش فرقی نمیکرد که من خانهزادی بیش نیستم و آنها جایگاه بالاتری از من دارند.
فهرست مطالب کتاب
راشِن
نان خون
حسانه
راحله جراح
کفتار
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب نان خون |
نویسنده | رضا وحید |
ناشر چاپی | انتشارات نیستان |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 191 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-208-679-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان مذهبی ایرانی |