معرفی و دانلود کتاب منطقه‌ی گرگ و میش

معرفی کتاب منطقه‌ی گرگ و میش

کتاب منطقه‌ی گرگ و میش به قلم نونا فرناندز، ما را به دل تاریخ سیاسی شیلی می‌برد و به عواقب دیکتاتوری پینوشه و تأثیر آن بر جامعه می‌پردازد. ما در این کتاب با تأثیرات ویرانگر فشار سیاسی روی مردم و جامعه مواجه می‌شویم که نویسنده آن را با روایات و خاطرات برایمان بازگو می‌کند. نویسنده با قلم قدرتمند خود، مرز بین خیال و واقعیت را کم‌رنگ کرده و داستانی خارق‌العاده از استقامت انسان در برابر بی‌عدالتی‌ها را روایت می‌کند. رمانی گیرا و مسحورکننده درباره‌ی میراث جرائم در طول تاریخ.

درباره‌ی کتاب منطقه‌ی گرگ و میش

مکان شیلی و زمان 1984، در بحبوحه‌ی دیکتاتوری پینوشه است. یکی از اعضای پلیس مخفی وارد دفتر مجله‌ای مخالف دولت می‌شود و گزارشگری را پیدا می‌کند که شهادت‌هایش را ثبت و ضبط می‌کند. کتاب منطقه‌ی گرگ و میش (The Twilight Zone) نوشته‌ی نونا فرناندز (Nona Fernández) رمانی خوف‌انگیز و مسحورکننده است و راویِ آن یک دختر بچه است. این دخترک برای اولین بار صورت مردی را روی جلد مجله می‌بیند که بالای آن نوشته شده: من آدم‌ها را شکنجه کردم. مشارکت‌های مرد در فجیع‌ترین جرائم رژیم و اصرارش برای صحبت درباره‌ی آن‌ها، در تمام عمرِ راوی قصه با او همراه بوده و وقتی به بزرگسالی می‌رسد و وارد شغل نویسندگی و مستندسازی می‌شود، نیز این خاطره پس ذهن او وجود دارد. این کودک کسی نبوده جز نونا فرناندز.

نونا فرناندز در کتاب منطقه‌ی گرگ و میش همچون یک مأمور مخفی که از آینده آمده باشد، با استفاده از تخیلات خارق‌العاده، این مرد مجرم روی جلد مجله را تا جاهایی دنبال می‌کند که هیچ سند و مدرکی از او وجود ندارد؛ او وارد منطقه‌ی گرگ و میش بدیمن تاریخ می‌شود، جایی که روزمرگی‌ها، بازی شطرنج، یوری گاگارین، یک سریال تلویزیونی با عنوان منطقه‌ی گرگ و میش، و دسیسه‌های ظالمانه اما پیش پا افتاده‌ی رژیم کنار یکدیگر وجود دارند.

کتاب منطقه‌ی گرگ و میش، ما را به درون دریچه‌های تاریک گذشته می‌کشاند و با خواندنش به سؤالاتی از این قبیل می‌رسیم که جرم و جنایت چطور ممکن است درست جلوی چشم‌هایمان ناپدید شوند؟ یا انسان چطور می‌تواند در مقابل یک رژیم سرکوبگر دوام بیاورد؟ و چه کسی این قابلیت را دارد تا حقایقی را شکل دهد و آن‌ها را پیش همگان بدیهی جلوه دهد؟

چنان‌که پیش‌تر گفته شد، سریالی موفق به همین نام وجود دارد که بین سال‌های 1959 تا 1964 پخش شد و نویسنده در کتاب منطقه‌ی گرگ و میش به این سریال اشاره می‌کند و احتمالاً برای نگاشتن کتاب از آن الهام گرفته است. مهدی نوید این کتاب را به فارسی برگردانده و نشر چشمه زحمت چاپ و انتشار آن را کشیده و شما عزیزان اکنون می‌توانید این کتاب را تهیه کنید.

جوایز و افتخارات کتاب منطقه‌ی گرگ و میش

• فینالیست جایزه‌ی کتاب ملی در بخش آثار ترجمه شده (2021)
• نامزد جایزه‌ی مدال اندرو کارنگی برای بهترین داستان (2022)
• برنده‌ی جایزه‌ی سور خوانا اینِس دلا کروز (2017)

نکوداشت‌های کتاب منطقه‌ی گرگ و میش

• کاملاً بدیع و اثری مهم در دنیای ادبیات. (نیویورک تایمز بوک ریویو)
• جسور، بی‌پروا، فراموش ناشدنی با لحنی سراسر شاعرانه و درخشان. (سو رِینس‌فورد، نویسنده)
• نونا فرناندز پاسخ یک پرسش مهم را پیدا کرده است: خلق اثر هنری همیشه ناکافی است، ولی با این حال قدرتمند است. (کلر مسود از مجله‌ی هارپر)

کتاب منطقه‌ی گرگ و میش برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به رمان‌های سیاسی تاریخی علاقه دارید که با کمی فضای وهم‌انگیز و تخیلی ترکیب شده باشد و شما را به دل تاریخ دیکتاتوری شیلی ببرد، از این کتاب غافل نشوید.

در بخشی از کتاب منطقه‌ی گرگ و میش می‌خوانیم

او را در ذهن مجسم می‌کنم که کف یک ون مخفی شده است. نمی‌دانم چه پوشیده. نمی‌دانم که آیا صورتش را هم تراشیده یا نه. ممکن است که از شر آن سبیل پرپشت سیاه خلاص شده باشد، یا از آن طرف، نگه‌اش داشته باشد و ریش فراوانی هم گذاشته باشد، تا هیچ‌کس نتواند او را به جا بیاورد. از وقتی در برابر خبرنگار و وکیل شهادت داده ماه‌ها گذشته است. از آن موقع در انزوای محض منتظر مانده تا شرایط برایش مهیا شود و او را از کشور خارج کنند. می‌داند که مقام‌های مافوقش دنبال او می‌گردند. می‌داند که اگر پیداش کنند، تکه بزرگه‌اش گوشش است. به همین دلیل در خفاست تا کاغذبازی‌ها به پایان برسد و ترک کشور امکان‌پذیر شود. او کف ون توزیع کتاب‌های مانانْتیال، که فروشگاهی است شناخته‌شده، مخفی شده است.

آن‌جاست، زیر تلِ بسته‌های جورواجور. کتاب‌های درسی، دفاتر یادداشت، جعبه‌های مداد و پاک‌کن که با هر گردش فرمان جابه‌جا می‌شوند. وزن بسته‌ها را بر روی پشت و پاهاش حس می‌کند. از زیر آن بسته‌ها به سختی می‌تواند بیرون را ببیند. از خیابان صدای هیاهوی شهر می‌آید. صدای موتور اتومبیل‌ها، بوق‌ها و صدای گوینده‌ی رادیو را می‌شنود. دستانش عرق می‌کند. پوست سرش هم. سفر بیش از آن‌چه گمان کرده بود طول کشیده است. اما ناگهان احساس می‌کند سرعت موتور ون کم می‌شود، چراغ راهنما تیک‌تیک می‌کند، کلاچ جابه‌جا می‌شود، و همه‌ی این‌ها به او می‌فهماند که دارند جلو یک کلیسا پارک می‌کنند. به بیان دقیق‌تر، کلیسای بانوی فرشتگان ما در خیابان اِل‌گُلف، در بالاترین نقطه‌ی شهر.

می‌شنود که وکیل از جلو ون می‌گوید، همین‌جا منتظر می‌مانیم.

فهرست مطالب کتاب

منطقه‌ی ورودی
منطقه‌ی تماس
منطقه‌ی اشباح
منطقه‌ی فرار
نام‌نامه