معرفی و دانلود کتاب مستخدم

معرفی کتاب مستخدم

نیتا پروز در کتاب مستخدم، روایتگر ماجراهای دختری است که به‌عنوان مستخدم در یک هتل کار می‌کند. همه‌چیز در زندگی او عادی است تا اینکه چالش‌های غیرمعمول، اتفاقات و درگیری‌های عجیب از جمله مظنون‌شدن او در یک پرونده‌ی قتل، سرنوشتش را دستخوش تغییر می‌کند.

درباره‌ی کتاب مستخدم

مولی دختر متفاوتی است؛ شاید برخی او را عجیب‌وغریب یا مبتلا به اوتیسم بدانند. هرچند که تفاوت‌های رفتاری او غیرمعمول و قابل توجه باشد؛ اما در این دنیا حضور دارد؛ مشغول به کار است و با چالش‌های مختلف دست‌وپنجه نرم می‌کند. مولی یک دخترِ مستخدم است؛ او در یک هتل کار می‌کند و به‌عنوان مظنونِ قتلی که در محل کارش به‌وقوع پیوسته، شناخته می‌شود! درگیری او در پرونده‌ی قتل، مشخص نبودنِ قاتل و خصوصیات ویژه‌ی مولی، سبب ذهن‌مشغولیِ خواننده برای پیدا کردن قاتل می‌شود و او را تا به انتهای کتاب و رسیدن به اصلِ ماجرا و حقیقت، مشتاق و هیجان‌زده نگه می‌دارد. کتاب مستخدم (The maid)، اولین کتابِ نوشته‌شده توسطِ نیتا پروز (Nita Prose) است که تحسین‌های بین‌المللی و افتخارات متعددی را به‌دنبال داشته.

مولی گری، دختر جوانی است که بیست‌وپنج سال بیشتر ندارد، به کارش عشق می‌ورزد و از تمیزکاری و مرتب‌کردن اتاق‌های هتل گراند رجنسی لذت می‌برد. اتصال او به این دنیا، شناخت اطراف و درک مفاهیم، با حضور و وجود مادربزرگش برقرار است که با مرگ مادربزرگ و رخ دادن آن اتفاق هولناک در هتل، مسیر زندگی او بیش از پیش دچار چالش می‌شود.

نیتا پروز، احساسات و تفکرات شخصیتِ اصلی داستان را به‌زیبایی، آن‌طور که خواننده حقیقتا آن را درک و لمس کند، بیان کرده و تصویرسازی فضای هتل و جای‌جایِ زندگی مولی را برای مخاطب، آسان کرده است.

اتفاقات کتاب مستخدم را به ترتیب روزهای هفته و گام‌به‌گام با مولی پیش می‌بریم؛ او از اهمیت زیادی که برای کارش قائل است می‌گوید که البته همین اهمیت از نظر دیگران سطح پایین و دون‌پایه است! و همینطور از خصوصیات رفتاری و حتی از مضحک بودنِ اسمش که او را دستمایه‌ی تمسخر قرار داده است، ابراز نفرت می‌کند. داستان کتاب مستخدم را از زبان او می‌خوانیم که زندگی در اجتماع برایش دشوار است و خود را مانند بازیگری تازه‌کار و بی‌تجربه می‌پندارد.

مولی در دنیای امروزی و میانِ انبوهِ آدم‌های شبیه به‌هم، غریبه است و مادربزرگش، تنها نخی که او را به این دنیا متصل نگه می‌داشت و زندگی را برایش سهل می‌کرد، از دست داده است! اما به تنها کاری که به او کمک می‌کند اجاره‌ی آپارتمانش را بپردازد و صمیمانه از انجامش خشنود است، ادامه می‌دهد؛ تا روزی که برای نظافتِ سوئیت خانواده‌ی بلک می‌رود و با جنازه‌ی چارلز بلکِ پرنفوذ، ثروتمند و البته بدنام روبه‌رو می‌شود. این رویارویی او را مظنون و متهم قتل می‌کند.

نیتا پروز در کتاب مستخدم، مسیر هیجان‌انگیز و معمای پیچیده‌ای را ترسیم کرده است. آیا قبل از این‌که خیلی دیر شود می‌توان این کلافِ سردرگم را باز کرد؟ با کتاب، مستخدم که توسط سمانه مداح ترجمه و به کوشش انتشارات دیدآور به چاپ رسیده است، همراه شوید.

اقتباس سینمایی از کتاب مستخدم

طبق اطلاع شرکت یونیورسال، آن‌ها با خریداری حقوق سینمایی کتاب مستخدم، در سال 2021، قصد ساخت فیلمی با بازی فلورنس پیو بر اساس این رمان جنایی معمایی را داشته‌اند.

جوایز و افتخارات کتاب مستخدم

• رتبه‌ی 1 پرفروش‌ترینِ نیویورک تایمز
• کتاب منتخب باشگاه صبح به‌خیر آمریکا
• کتاب منتخب سردبیران سایت آمازون
• از بهترین کتاب‌های سال به انتخاب گاردین، ال، نیوزویک و...
• برنده‌ی جایزه‌ی بهترین رمانِ اول Barry
• برنده‌ی جایزه‌ی بهترین رمان معمایی سایت گودریدز

نکوداشت‌های کتاب مستخدم

• کتاب مستخدم یک رمان سرگرم‌کننده، جذاب و جالب است که دوست‌داشتنی‌ترین شخصیت اصلی داستانی را خلق کرده است. (استیون کینگ)
• آن‌چه با معمای هیجان‌انگیز یک قتل کلید می‌خورد، در نهایت به تصویری معنادار و گاه ظریف از رشد و تحول بدل می‌شود. (NPR)
• کتاب مستخدم، جذاب و عجیب‌وغریب است. (نیویورک تایمز)
• مستخدم، راوی رازی با جذابیت و پیچیدگی‌های خارق‌العاده‌ از یک قتل است. (لیزا جول)
• یک ماجرای کارآگاهیِ عجیب و به‌یادماندنی که من را بسیار تحت تاثیر قرار داد و با هیجان فراوان به پیش برد. (سارا پیرس، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز)
• و...

کتاب مستخدم برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این کتاب به طرفداران رمان‌ها و داستان‌های معمایی، هیجان‌انگیز، پلیسی و جنایی، پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب مستخدم می‌خوانیم

مادرجون به من یادآوری می‌کنه که اسارت فقط یه وضعیت ذهنیه و همیشه راه چاره‌ای هست. دست‌هام رو روی پاهام به هم قلاب می‌کنم و نفسی عمیق می‌کشم. از منظره‌ی پشت پنجره لذت می‌برم. بله، روی اون تمرکز می‌کنم.

حس می‌کنم فقط چند ثانیه گذشته که به مرکز پلیس می‌رسیم. وارد که می‌شیم، کارآگاه استارک به همون اتاق سفیدی هدایتم می‌کنه که قبلاً اون‌جا سوال‌جوابم کرده بود. تو راه‌مون به سمت اتاق، نگاه‌های بیش‌تری رو روی خودم احساس می‌کنم رد که می‌شم، افسرهای پلیس یونیفرم‌پوش بهم خیره می‌شند، بعضی‌ها سری هم تکون می‌دند؛ اما برای کارآگاه استارک. سرم رو بالا می‌گیرم.

کارآگاه می‌گه: «بشین.» همون جای قبلی می‌شینم و کارآگاه استارک روبه‌روم می‌شینه. در رو می‌بنده. این‌بار قهوه یا حتا آب تعارف نمی‌کنه، که شرم‌آوره. بدم نمی‌اومد آب بنوشم؛ اما می‌دونم که اگه هم درخواست کنم، آب رو توی یه فنجون افتضاح فومی یه ‌بار مصرف می‌آرند.

شونه‌ها عقب، چونه بالا، نفس بکش. کارآگاه استارک هنوز کلمه‌ای حرف نزده. روبه‌روم نشسته و نگاهم می‌کنه. دوربین اون گوشه با چراغ قرمزش بهم چشمک می‌زنه.

این منم که سکوت رو می‌شکنم. می‌پرسم: «چه خدمتی ازم برمی‌آد، کارآگاه استارک؟» چه خدمتی ازت برمی‌آد؟ خب، مولی مستخدم، می‌تونی با گفتن حقیقت شروع کنی.

می‌گم: «مادرجونم می‌گفت حقیقت یه چیز ذهنیه؛ اما هیچ‌وقت دقیقاً این رو نپذیرفتم. من فکر می‌کنم حقیقت مطلقه.»

کارآگاه استارک جواب می‌ده: «پس یه چیزی هست که سرش توافق داریم.» به جلو خم می‌شه و آرنجش رو روی میز سفید پرخط‌وخش بین‌مون می‌ذاره. کاش این کار رو نمی‌کرد. من گذاشتن آرنج روی میز رو نمی‌پسندم؛ اما حرفی نمی‌زنم.