معرفی و دانلود کتاب ماهی‌ها فلج نمی‌شوند

معرفی کتاب ماهی‌ها فلج نمی‌شوند

کتاب ماهی‌ها فلج نمی‌شوند مجموعه‌ای از سیزده داستان در حوزه‌ی دفاع مقدس به ‌اهتمام وحید آقاکرمی است. داستان‌های این اثر، برخلاف کتاب‌های معمول این حوزه، در جبهه نمی‌گذرد و بیشترشان در زمان حال روایت می‌شود. خواننده بعد از مطالعه‌ی کتاب نامبرده با احوالات افرادی که درگیر جنگ بوده‌اند، بیشتر ارتباط برقرار می‌کند.

درباره‌ی کتاب ماهی‌ها فلج نمی‌شوند

وحید آقاکرمی مجموعه داستان‌هایی کوتاه در مورد دفاع مقدس را در این کتاب گردآوری کرده است. نویسندگانی چون معصومه جعفرزاده، مجید راستی، حسن مرادی، جعفر پوررضوی، امیررضا اسماعیلی، داود خدایی، سیدرضا علوی، وحید آقاکرمی، مهین عابدینی، حسن ثمودی قلعه‌لر، محمد اکبری‌اقدم، سحر نقیلی، نعیمه کرداوغلی‌آذر و مولود علیزاده‌فاضل داستان‌های خود را در کتاب ماهی‌ها فلج نمی‌شوند منتشر کرده‌اند. لازم به ذکر است که دو داستان «اصغرین سول‌قیچی» و «شمس‌الله» به زبان ترکی هستند.

بسیاری از متولدان دهه‌ها‌ی هفتاد و هشتاد، اطلاعات دقیقی از واقعیت‌های هشت سال جنگ با عراق ندارند. برای آشنایی مخاطبان با واقعیت‌های جنگ هشت‌ساله و نزدیکی بیشتر به فضای ذهنی جوان‌ها، بیشتر داستان‌های کتاب نیز در سال‌های بعد از جنگ روایت می‌شوند. اغلب داستان‌های کوتاه برشی از یک واقعه هستند و به‌نوعی می‌توان گفت پایانی باز دارند. کتاب ماهی‌ها فلج نمی‌شوند دارای زبانی ساده و روان است و نسل امروز با خواندن این کتاب، با حقیقت جنگ و تأثیر آن بر زندگی دیگران به‌خوبی آشنا می‌شود.

کتاب ماهی‌ها فلج نمی‌شوند برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به ادبیات پایداری و داستان‌های دفاع مقدس علاقه دارید، کتاب‌ ماهی‌ها فلج نمی‌شوند را بخوانید. وحید آقاکرمی در انتخاب این داستان‌های کوتاه به خوانندگان نسل جوان توجه ویژه‌ای داشته است.

با وحید آقاکرمی بیشتر آشنا شویم

وحید آقاکرمی متولد 1362، یکی از فعالان حوزه‌ی داستان‌نویسی، جایزه‌ی ملی داستان حماسی را برای داستان‌ «برگ‌های درخت گردوی عزیز» به دست آورده است. او مسئول واحد آفرینش‌های ادبی حوزه‌ی هنری آذربایجان شرقی است و همین موضوع در گردآوری کتاب ماهی‌ها فلج نمی‌شوند، نقش داشته. آثار او در حوزه‌ی دفاع مقدس عبارتند از: «من، باران، ماهی»، «شهردار شهید»، «شب بارانی» و «روایت چهارم». همچنین او یک مجموعه داستان در مورد سیره‌ی امام خمینی به ‌نام «معنای لبخند محمد» به چاپ رسانده است.

در بخشی از کتاب ماهی‌ها فلج نمی‌شوند می‌خوانیم

از خانه زدم بیرون. در را هم پشت سرم قفل کردم. قفل بزرگی به در زدم که خدای ناکرده کسی نتواند بازش کند. شاید هم در آن‌لحظه به این فکر می‌کردم که، کسی هم اگر رسید جلوی درمان، فکر کند کسی توی خانه نیست. بی‌توجه به اتفاقات و صداهای اطراف فقط می‌خواستم به جایی‌که می‌خواهم برسم. اگر تعمیرکاره نرفته بود، حتماً پلاتین را پیدا می‌کرد و می‌داد به من. کارکرده‌ای، چیزی، تا ما را به جایی برساند. فکر نمی‌کردم رفت و برگشتم آن‌همه زمان از من بگیرد. حالا خدا رحم کرد مسیرم کوتاه‌تر شد. دو سه خیابان جلوتر که رفتم. دیدم دو تا اتومبیل زده‌اند به هم. درست سر تقاطع. رفتم جلوتر. اولش فقط می‌خواستم از راننده‌هاشون کمک بخواهم. ببینم تو دست و بالشون پلاتین پیدا می‌شود یا نه؟ هیچ‌کس نبود. نزدیک‌تر شدم. شیشه‌های هر دو ماشین، شکسته بود و بدنه‌ها کاملاً سوراخ سوراخ. وضعیت آن ‌یکی که از خیابان اصلی بیرون آمده بود، درب و داغون‌تر بود. انگار چیزی افتاده باشد پشت‌اش. رینک‌اش صاف چسبیده بود زمین. خبری از لاستیک‌هایش نبود. مثل اینکه با چاقویی، چیزی، جرش داده، از رینک جدایش کرده باشندش. می‌خواستم راهم را بگیرم و بروم. برگشتم. در را باز کردم. مزدا تک‌کابین بود. عین ماشین من. خون هم ریخته بود، روی صندلی. سیم کاپوت را کشیدم. باز نشد. محکم‌تر کشیدم. موتورش سالم بود. در دلکو را باز کردم. نگاهی به ذغالش انداختم. کار می‌کرد. فقط صدا بود که می‌شنیدم. خبری از کسی نبود. باید پلاتین را طوری باز می‌کردم که آسیبی نبیند. مثل اینکه خدا حرف دلم را شنیده بود و اتومبیل‌ها را گذاشته بود سر راهم. اگر صاحب ماشین آن جا بود، حتماً اجازه می‌گرفتم. اجازه می‌داد. مطمئنم.

فکر نمی‌کردم پیدا کردن قطعۀ کوفتی آن‌همه وقتم را بگیرد. حالا خدا رحم کرد، دو تا ماشین داغون‌شده آن جا بودند و توانستم پلاتینشان را بردارم. نزدیک ظهر بود یا کمی از ظهر گذشته. عراقی‌ها هم مثل مور و ملخ حوالی کوچه‌مان، جولان می‌دادند می‌دیدم که در‌ها را باز می‌کردند و می‌رفتند داخل خانه‌ها.

فهرست مطالب کتاب

آقای شهردار بازی را سوت نزد / معصومه جعفرزاده
اتفاق عجیب سرهنگ میم / مجید راستی
اصغرین سول قیچی / حسن مرادی
باید با یکی صحبت کنم / جعفر پوررضوی
برادر / امیررضا اسماعیلی
پای راستم می لرزد / داود خدایی
تور / سیدرضا علوی
شمس الله / حسن مرادی
ماهی ها فلج نمی شوند / وحید آقاکرمی
من شفتالوی کال دوست دارم / مهین عابدینی
موجی / حسن ثمودی قلعه‌لر
نکند وقتش باشد / محمد اکبری لقدم
نیلوفر آبی / سحر نقیلی
همه جایت آبی / سحر نقیلی
یعنی چه که جزایر مجنون! / نعیمه کرداوغلی‌آذر
یک نفر... یک جمله / مولود علیزاده فاضل