معرفی و دانلود کتاب ماشینهایی مثل من، آدمهایی مثل تو
برای دانلود قانونی کتاب ماشینهایی مثل من، آدمهایی مثل تو و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ماشینهایی مثل من، آدمهایی مثل تو
اتفاقات کتاب ماشینهایی مثل من، آدمهایی مثل تو نوشتهی ایان مک یوون در نسخهای از شهر لندن رخ میدهند که با آن چیزی که ما امروز از لندن میشناسیم زمین تا آسمان متفاوت است. داستان این کتاب در مورد زندگی یک ربات به اسم آدام و رابطهاش با صاحبانش یعنی چارلی و میراندا است که در نهایت منجر به شکلگیری یک مثلث عشقی میشود. این کتاب توسط اشکان دانشمند ترجمه شده و در سال 2019، نامزد بهترین کتاب علمی تخیلی در وبسایت گودریدز شده است.
درباره کتاب ماشینهایی مثل من، آدمهایی مثل تو
دههی 1980، در لندن است، اما این شهر با لندنی که میشناسیم فرق میکند. در این نسخه از زمان بریتانیا در جنگ فالکلند شکست خورده، آلن تورینگ مخترع اولین کامپیوتر دنیا هنوز زنده است و اعدام نشده و خیلی زودتر از آنچه که ما عادت داریم، اینترنت، شبکههای اجتماعی و خودروهای برقی بدون سرنشین وجود دارند.
چارلی مردی 32ساله است که زندگی را بیهدف میگذارند، از کار کردن و کارمند بودن طفره میرود و تنها عشقی که در زندگی دارد میراندا است. میراندا 22ساله دانشجوی باهوش و درخشان دکتری تاریخ اجتماعی است که با یک راز مخوف زندگی میکند. وقتی ناگهان از طرف مادر چرلی ارثی به او میرسد و صاحب پولی بادآورده میشود تصمیم میگیرد با پولش آدام را بگیرد. یکی از اولین نسخههای رباتهای انساننما. چارلی برای نزدیکتر شدن بیشتر به میراندا تصمیم میگیرد که با همکاری و همراهی او شخصیت آدام را طراحی کند. اما رفته رفته این ربات تقریباً به یک انسان تماماً زیبا، بینقص، قدرتمند و باهوش تبدیل میشود و همین مسئله است که باعث ایجاد یک مثلث عشقی بین چارلی، میراندا و آدام یعنی یک ربات میشود!
ایان مک یوون که تجربهای طولانی و موفقیتآمیز در نوشتن داستانهای عملی تخیلی دارد در این رمان به سراغ پرسشهایی میرود که پاسخ دادن به آنها به اندازهی ساخت یک ربات انساننما ممکن است سخت به نظر برسند! او معنای انسان بودن را به چالش میکشد و میپرسد که دقیقاً چه چیزی ما را تبدیل به یک انسان میکند؟ آیا شکل و ظاهری که داریم از ما یک انسان میسازد یا زندگی درونی که هر کدام از ما به تنهایی درگیرش هستیم؟
و سؤالی که شاید پاسخش بیشتر از حد انتظارمان ناراحتکننده باشد: اگر ماشینی بسازیم که بتواند به حقیقت درون قلب ما نگاه کند، آیا میتوانیم انتظار داشته باشیم که آنچه میبیند چیز زیبایی باشد؟ میتوانیم انتظار داشته باشیم که ما و حقیقت قلبیمان را دوست داشته باشد؟
او همچنین با نوشتن کتابی که شخصیت اول آن یک ربات انساننما است در جامعهای که پیشرفت مداوم و پرسرعت به عنوان موفقیت و دستاورد تلقی میشود به ما در مورد اختراعات بیرویه و بیش از حد لازم هشدار میدهد.
به خصوص امروزه رو که پیشرفت تکنولوژیهایی مثل هوش مصنوعی و انواع و اقسام شبکههای اجتماعی از مهمترین اخبار روز هستند خواندن این رمان میتواند روی دیگری از این تکنولوژیها را نیز به ما نشان دهد. هشداری برای زمانی که اختراعات ما از کنترمان خارج شده و از خودمان جلو میزنند.
کتاب ماشینهایی مثل من آدمهایی مثل تو را انتشارات نیماژ به انتشار رسانده است.
نکوداشتهای کتاب ماشینهایی مثل من، آدمهایی مثل تو
- مک یوون به قدری در نثر و چینش کلمات استاد است و به قدری ایدههای وسوسهانگیز و درگیرکنندهای را در کتابهایش بررسی میکند که حتی رمانهای کمتر شناختهشدهاش مانند ماشینهایی مثل من آدمهایی مثل تو هم اثر قابلتوجهی روی خواننده میگذارند. (نیویورک تایمز)
- مک یوون نه تنها یکی از بهترین و زبردستترین نویسندههای حال حاضر است بلکه همچنین یکی از نویسندگان زیرکی است که به خوبی میداند چطور معضلات و مسائل اخلاقی را در قالب درام زندگیهای روزمره برای مخاطب خود مطرح کند.(واشنگتن پست)
- در داستان ماشینهایی مثل من آدمهایی مثل تو لحظات پر از لذت و همچنین لحظاتی مملو از پریشانی وجود دارند که نشاندهندهی تسلط بینظیر مک یوون در داستاننویسی است. (گاردین)
کتاب ماشینهایی مثل من، آدمهایی مثل تو برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب ماشینهایی مثل من آدمهایی مثل تو بهترین انتخاب برای افرادی است که از خواندن کتابهای علمی تخیلی و فانتزی که درونمایههای پادآرمان-شهری دارند لذت میبرند. اگر دوست دارید در خلال ماجرایی جذاب و نفسگیر به مسائل و سوالهای پیچیدهی اخلاقی نیز فکر کنید این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب ماشینهایی مثل من، آدمهایی مثل تو میخوانیم
وقتی بالاخره نوبت به من رسید، مراحل درمان من با قسمت دلنشینی شروع شد که در آن پایم را برهنه کردم و داخل لگن آب داغ و کفی فرو بردم. در این حین، پرستار قویهیکل و مهربان غنایی همهی تجهیزاتش را روی یک سینی میچید و پشتش به من بود. تخصصش مثل اعتمادبهنفسش بینقص بود. خبری از بیحسی نبود و من هم مغرورتر از آن بودم که چیزی بپرسم، اما وقتی پای من را روی زانویش، که روپوش داشت، قرار داد و با ناخنم که زیر گوشت رشد میکرد مشغول شد، آنقدرها مغرور نبودم که دادوفریاد نکنم. خیلی زود همهچیز آرام شد. به خیابان برگشتم، انگار روی چرخهای لاستیکی بهسمت خانه راه میرفتم، مرکز دلمشغولیهایم آن اواخر، از میراندا به آدم منتقل شده بود. شخصیتش از دو منبع، بهطور تغییرناپذیری، تثبیت شده بود. پدر و مادرهای کنجکاو گاهی از خودشان میپرسند کدام خصلت به پدر رفته است و کدام ویژگی به مادر. من آدم را از نزدیک زیر نظر داشتم. میدانستم میراندا به کدام سؤالها جواب داده، اما نمیدانستم چه تصمیمی دربارهشان گرفته است.
چیزی که برایم مشخص شد، این بود که بیتفاوتی از صورتش رفته بود و در روابطش با ما طبیعیتر برخورد میکرد و حالات شیواتر و بامعناتری پیدا کرده بود. اما درگیر سر درآوردن از حرفهایی بودم که راجع به میراندا به من زده بود و در این مورد، راجع به خودم. در انسانها ترکیب مجدد بیاندازه ظریف است و بعد از مدتی معمولاً حالتهایشان کمی به یک طرف سنگینی میکند. پدر و مادر باهم ترکیب میشوند مثل مایعاتی که در هم آمیخته میشوند، اما ممکن است صورت مادر در بچهاش تکرار شود، همانطور که ممکن است پدر در انتقال موهبتهایش ناکام بماند. یاد ویژگیهای مارک افتادم که عیناً شبیه پدرش بود. اما درمورد شخصیت آدم، من و میراندا کاملاً مخلوط شده بودیم و مثل انسانها، وراثت بهطور کامل تحت پوشش توان یادگیریاش قرار میگرفت.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ماشینهایی مثل من، آدمهایی مثل تو |
نویسنده | ایان مک یوون |
مترجم | اشکان غفاریان دانشمند |
ناشر چاپی | انتشارات نیماژ |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 344 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-367-583-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی خارجی |