معرفی و دانلود کتاب ماجرای نیمرو
برای دانلود قانونی کتاب ماجرای نیمرو و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ماجرای نیمرو
داستانی متفاوت از عشق و ناکامی. کتاب ماجرای نیمرو رمانی خواندنی از ٰپژواک سراج است که رابطهای خاص را به تصویر میکشد. این اثر صمیمی و خوشخوان، شما را به دنیای درونی پسری به نام کامی دعوت میکند که بعد از دل باختن به مهکامه، تجربیات عجیبی را از سر میگذراند...
دربارهی کتاب ماجرای نیمرو
کامی پسری سی ساله است که روزهایش به نشستن کنار پنجره و شمردن ماشینهایی که از بزرگراه عبور میکنند میگذرد. این راوی عجیب با وجود روزمرگی ظاهری، ذهنی پرمشغله دارد و زندگی درونیاش پیچیده و پرماجراست. او لیستی ذهنی برای علایق خود درست کرده و سرسختانه به آنها وفادار میماند: خیابان مورد علاقه، ماشین محبوب، مارک سیگار دوستداشتنی و روزی عزیز که کل سال برای رسیدن آن انتظار میکشد. کلکسیون شخصی کامی به نظر کامل میآید البته اگر از «دختر دلخواه» صرف کنیم، چیزی که پژواک سراج (Pejvak Seraj) کتاب ماجرای نیمرو (Sunny-side up story) را پیرامون آن نوشته است!
در یک روز زمستانی، کامی با دختری به اسم مهکامه تصادف میکند. از آنجایی که سانحه به سلامتی میگذرد و هیچکس آسیب خاصی نمیبیند آنها فقط به تبادل شماره اکتفا میکنند، بیخبر از اینکه رابطهای نامتعارف در انتظار آنهاست. کامی به سرعت عاشق میشود و دختر هم مشتاق آشنایی است. این دو نفر تصمیم به ملاقات میگیرند و تنها پس از گذشت چند ساعت، مهکامه درخواستی عجیب را مطرح میکند...
کتاب ماجرای نیمرو مناسب چه کسانی است؟
اگر به داستانهای فارسی مدرن علاقه دارید این اثر را به شما توصیه میکنیم.
در بخشی از کتاب نیمرو میخوانیم
خونهی بچّگیهای من یه حیاطخلوت هم داشت که با ایرانیت زرد، با اصرار مامان و انکار بابام، سرانجام مُسقّف شده بود. هنوز خیلی شفّاف یادمه نور زرد غلیظشدهی خورشید که توش میتابید و صدای موتورخونه که هر چند دقیقه یکبار خاموش و روشن میشد و یه تهبویی از گازوئیل. در تمام این صبحها بابام خواب بود. چون با یک بازنشستگی زودهنگام خودش رو خونهنشین کرده بود. من ده سالم بود و کلاس چهارم بودم، امّا نمیدونم چرا همهچیز رو میفهمیدم. من صبحها بوی خونهمون رو درک میکردم. بوی چای روی کتریِ استیلِ خونهمون رو درک میکردم. بوی لواشِ روی گاز که کمی اطرافش سوخته و سیاه شده بود رو درک میکردم. خستگی مامانم، مهربونی و فداکاریش رو زندگی میکردم.
صبحها با لباس گرم، با چکمههای سفید تماملاستیکی که بالای سرش پوستی بود، یه لقمه توی دستم و یه کیف آبی مدرسه که روش تصویری از دونالد داک بود، توی حیاط خونه اونقدر منتظر میموندم تا صدای بوق ژیان قرمزِ متمایل به نارنجیِ مامانِ کامران به گوشم بخوره. با عجله به سمت ماشین کامراناینا میدویدم. صدای فشار دادن برف زیر پاهام، هنوز توی گوشم هست. همهی صبحهای برفی این فانتزی ذهنی رو داشتم که من اوّلین نفری باشم که قدم روی زمینِ پُر از برفِ یکدستِ پانخورده میذارم. امّا همیشه یه جای پای دیگه قبل از من برف حیاط رو زخمی میکرد.
مامانم قبل از من به مدرسه میرفت. اون زمان ناظم یه دبستان پسرونه بود و هر روز با پای پیاده سر کار میرفت. من تلخی هر روز رفتنش و توهّم اینکه آیا «دوباره برمیگرده یا نه» رو هنوز روی قلبم خیلی سنگین حس میکنم. صدای خندههاش رو، که توی همون سن هم مطمئن بودم فقط به خاطر اینه که من به عمق غم وجودش پی نبرم، مثل یه نوای تراژیک ته گوشم حس میکنم.
فهرست مطالب کتاب
کامی
مهکامه
خانه
ماجرای نیمرو
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ماجرای نیمرو |
نویسنده | پژواک سراج |
ناشر چاپی | نشر آواژ |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 88 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-8698-37-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |