معرفی و دانلود کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید: سومین جشنواره داستان انقلاب (بزرگسال)
برای دانلود قانونی کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید: سومین جشنواره داستان انقلاب (بزرگسال)
کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید دربردارندهی مجموعه داستانهایی کوتاه است که به کوشش خسرو باباخانی و رقیه سادات صفوی گردآوری شدهاند و حال و هوایی انقلابی دارند. این کتاب در سومین جشنواره داستان انقلاب مورد توجه منتقدین بسیاری قرار گرفته است.
درباره کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید:
انقلاب اسلامی، نشان از ایمان و فرهنگ غنی ملت ایران دارد. اما شاید از خود بپرسید که آیا منشور این رویداد عظیم در هنر، به ویژه آینۀ داستان، بازتاب اقناع کنندهای تاکنون داشته است؟
در جشنوارۀ بزرگ داستان انقلاب نویسندگان کشور با بهرهگیری از این مضمون بکر و ناب، یادآور دورهای پر التهاب و مردمانی جسور و صادق هستند. سومین دوره از این جشنواره، حضور سبز و پرشور تعداد کثیری از نویسندگان را شاهد بود. آثار این دوره در سه مرحله داوری و گزینش شد و اکنون ثمرۀ بخشی از آن همه خلاقیت و تلاش در مجموعۀ پیش روی شما انعکاس یافته است.
نام یکی از داستانهای این مجموعه "لطفا پیغام خود را بگذارید" است که عنوان کتاب حاضر نیز از آن گرفته شده. این داستان روایتگر آخرین تماسهای دریافتی یکی از افراد مرتبط با دربار شاه است که در طول تماسهای ضبط شدهاش از حقایقی سخن میگوید که در روزهای داغ انقلاب اتفاق افتادهاند.
کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید مناسب چه کسانی است؟
کسانی که از خواندن داستانهایی با موضوعات انقلابی لذت میبرند، مطالعه این کتاب را از دست ندهند.
در بخشی از کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید:
دستش را که به روی زخم گذاشت و فشرد، خون از لای انگشتهای بیرمقش بیرون زد. خواست تکانی به نعش نیمه جانش بدهد، که نتوانست و همان طور لمیده بر آسفالت کوچۀ باریک، سرش را به دیوار آجری تکیه داد و بالا را نگاه کرد. دیوارهای بلند دو طرف کوچه در امتداد نگاهش، رو به بالا، در تاریکی گم شده بود؛ در آسمان تاریک و پرستاره و پنجرۀ کوچکی در میان دیوارهای تنگ و سر به آسمان ساییده.
صدای نالهاش بلند شد و صورتش از درد و سوزش چین برداشت. خونریزیاش از دقایقی پیش، که به هوش آمده بود، بیشتر شده بود و او خیسی و لزجی چندشآور خون را در قسمت پهلو و شکم و پاها حس میکرد. گلوله پهلویش را سوراخ کرده بود و تو رفته بود و جایی بین کبد و کلیهاش جا خوش کرده بود. این حدسی بود که دربارۀ زخمی شدنش میزد، یا دست کم آرزو میکرد که گلوله این طور عمل کرده باشد. خوب میدانست که گلولۀ سربی و داغ اسلحۀ یوزی اگر با کبد یا کلیهاش کوچکترین تماسی پیدا کرده بود، کلکش را همان ساعتهای اولیۀ زخمی شدنش کنده بود. اما این طور نبود و او بعد از دو سه ساعتی که از تیر خوردنش میگذشت، هنوز زنده بود. خودش هم نمیدانست که شانس با او یار بوده یا زرنگی و کارکشتگی به خرج داده، که توانسته از مهلکۀ تیراندازی جان سالم به در ببرد، و به هر جان کندنی شده خودش را به اینجا برساند؛ به کوچۀ باریک پشت هتل «صحرا»، و نگاه خستهاش را ساعتها به پنجرۀ اتاقی تاریک در طبقۀ دوم ساختمان قدیمی آن سوی خیابان عریض بدوزد.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
لطفاً پیغام خود را بگذارید
پشت بام ها شاهدند
دفتر جلد قهوه ای
اوسای ما چلیک بود، ما نمی دونستیم
به سرخی فریاد
درختی در باد
لبخند پشت پنجره
عملیات فریب
این روزها در خانه را باز می گذارم
قاب عکس
کوچۀ دوستی
گزارش یک مرگِ از پیش اعلام شده
فراری
عشق و محبت
از فریاد تا سکوت
کاش نرفته بودیم شمال
تازه داشت طعم زندگی را می چشید که نامه ای از دادگاه برایش آمد
دست نوشته ها
گل های آفتابگردان
شب حادثه
شب حادثه، یک ساعت بعد
کابوس یک شب پاییزی
یک نیمروز داغ
پیراهن یوسف
آخرین تصویر
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید: سومین جشنواره داستان انقلاب (بزرگسال) |
نویسنده | خسرو باباخانی، رقیه سادات صفوی |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 244 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-175-783-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان انقلابی |