معرفی و دانلود کتاب صوتی یافتن معنا در نیمه دوم عمر

معرفی کتاب صوتی یافتن معنا در نیمه دوم عمر

کتاب صوتی یافتن معنا در نیمه دوم عمر، نوشته‌ی جیمز هالیس، به شما می‌آموزد که چطور در نیمه دوم عمر خود احساس خرسندی و شادمانی داشته باشید و این دوره‌ی تاریک و پر فراز و نشیب را با موفقیت سپری کنید.

تمام انسان‌ها در نیمه‌ی اول عمر خود یعنی قبل از 35 سالگی گمان می‌کنند که با دستیابی به موفقیت‌های کوچک و بزرگ مثل ازدواج با شخص ایده‌آل، بچه‌دار شدن، داشتن خانه و شغل مناسب می‌توانند احساس آرامش کنند. اما زمانی که به نیمه‌ی دوم عمر خود یعنی بین 35 تا 70 سال ورود پیدا می‌کنند، از درون حس می‌کنند که حال روحی خوبی ندارند. تصور می‌کنند بعضی از انتخاب‌ها و مسیرهایی که در زندگی‌ خود طی کرده‌اند، غلط بوده. در این زمان است که دوران افسردگی و دلزدگی از زندگی و روبه‌رو شدن با تردیدها و دودلی‌ها پا به میدان می‌گذارند.

آرام آرام از طریق روبه‌رو شدن با انسان‌های دور و اطراف‌تان که اتفاقاً بعضی از آن‌ها همسن و سال شما هستند، متوجه می‌شوید فرصت کوتاهی دارید و هنوز نتوانسته‌اید راهی برای دستیابی به آرامش و حس رضایت در زندگی‌تان پیدا کنید. به گفته‌ی جیمز هالیس انسان‌ها در نیمه‌ی دوم زندگی، خود را در جنگلی تاریک و مبهم می‌بینند، در حالی که راه درست زندگی‌شان را هنوز پیدا نکرده‌اند.

اگر خوب بنگرید می‌بینید که نیمه‌ی دوم زندگی بسیار جذابیت‌تر از نیمه‌ اول است و معنای بسیار بیشتری دارد. وجود احساسات منفی و ناخوشایند به شما این الهام را می‌دهد که پرونده‌ی زندگی کردن به شیوه‌ نیمه‌ی اول را دور بریزید، زیرا باید سر فصل جدیدی در زندگی آغاز کنید.

کتاب صوتی یافتن معنا در نیمه دوم عمر (Finding Meaning in the Second Half of Life) دربردارنده‌ی نوشته‌های یک روح آرام، با وقار و با درک بسیار بالاست که هیچ‌وقت در زمینۀ تحلیل شخصی به موضوعات خشک علمی نپرداخته است. منبع این کتاب قلب دکتر هالیس است که با شما سخن می‌گوید و چشم‌اندازهای حقیقی از انسانیت حقیقی را به شما هدیه می‌دهد.

کتاب صوتی یافتن معنا در نیمه دوم عمر مناسب چه افرادی است؟

این کتاب صوتی برای همه اشخاص بالای 30 سالی که احساس افسردگی، پوچی و بی‌‌انگیزگی در زندگی دارند و دیگر از زندگی مانند گذشته لذت نمی‌برند، مناسب است.

جیمز هالیس را بیشتر بشناسیم:

دکتر جیمز هالیس یک تحلیلگر یونگی است که در دفتر شخصی‌ خود به فعالیت در زمینه‌ی درمان‌گری مشغول می‌باشد. او مدرک کارشناسی‌ خود را از کالج منچستر و دکترایش را از دانشگاه درو اخذ نموده و به مدت 26 سال در دانشکده‌ها و دانشگاه‌های گوناگون به تدریس علوم انسانی پرداخته است. جیمز در کل کشور ایالات متحده و در سراسر دنیا سخنرانی کرده و درحال حاضر با همسر و 4 فرزند بزرگسالش در هیوستون (تگزاس) زندگی می‌کند.

نظرات کارشناسان درباره کتاب یافتن معنا در نیمۀ دوم زندگی:

- این کتاب بینش‌های عمیقی در رابطه با فرآیند پیدا کردن معنای حقیقی زندگی در میانسالی به انسان می‌دهد. (روزنامه هیوستون کرونیکل)
- کتابی مهم که توهمات را از بین می‌برد و هم‌زمان جستجوی روح را پیشنهاد می‌دهد، کاری که برای وظیفۀ دشوار معنادار کردن زندگی‌مان ضروری است. (استفان دان)
- ترجیح می‌دهیم از بین برویم به جای این که تغییر کنیم. ترجیح می‌دهیم در ترس‌هایمان بمیریم بجای این که از لحظه اکنون فرا رفته و اجازه دهیم توهماتمان بمیرند. (دابلیو. ایچ. اُدن)
- کتاب جدید جیمز هالیس کتاب زنده کردن روح است. این کتاب، تسلی خاطر و بینش را به تمام کسانی بین ما که در نیمۀ دوم زندگی خودشان را در یک جنگل تاریک احساس می‌کنند هدیه می‌دهد. (ادوارد هیرش)
- میانسالی زمانی است که افراد ممکن است راهشان را گم کنند و سرگردان شوند. جیمز هالیس (تحلیلگر یونگی) این حوزه را به خوبی می‌شناسد، آن را عالی توصیف می‌کند و سؤالات مهمی می‌پرسد که به وضوح، بلوغ، و معنا منتهی می‌شود. (جین شینودا بولن)

جملات برگزیده‌ی کتاب صوتی یافتن معنا در نیمه دوم عمر:

- در میان روزهایم باید به دروازه‌های بهشت سری بزنم. (اشعیا)
- ما روح‌های گران‌قیمت را از تخت‌خواب ناراحت خاطرات بیرون می‌کشیم. (پاول هووِر)
- چیزی که معمولاً بیشترین تأثیر روانی را روی کودک دارد، زندگی نزیسته پدر و مادر است. (کارل یونگ)
- دلیل اصلی خطاهای انسان را می‌توان در تعصباتی جستجو کرد که در کودکی فرا گرفته‌ایم. (رنه دکارت)
- گاهی اوقات کاملاً فراموش می‌کنم که دوستی چیست و ناخودآگاه و دیوانه‌وار انرژی‌های غمگین را به هر سو می‌پراکنم. (رومی)
- زمانی بود که فضا پر از ارواح بود، مانند مگس‌هایی در یک روز گرم تابستانی. اکنون متوجه شده‌ام که هوا خالی از هرچیزی است. فقط انسان مانده است و دغدغه‌خاطرهایش. (هیلاری مانتل، فلاد)

در بخشی از کتاب صوتی یافتن معنا در نیمه دوم عمر می‌شنویم:

اسطوره‌هایی که در خدمت جوامع باستانی بوده و افراد را به امورات گوناگون وجود پر رمز و راز مرتبط می‌کردند، توسط ذهن خودآگاه خلق نمی‌شدند. آن‌ها گزارش‌های کمیته‌های تخصصی نیز نبودند. این اسطوره‌ها از برخوردهای آغازین ایجاد می‌شدند، چه در تجربیات جمعی قبیله و چه در خلوت حیرت شخصی. این برخوردها احتمالاً گاهی باعث لذت و گاهی باعث وحشت یا حیرت می‌شد، اما همیشه باعث می‌شدند فرد یا قبیله از وجود پر رمز و راز استقبال کند. انگاره‌ای که از چنین برخوردی نشأت می‌گرفت، چه مربوط به اسطوره‌ها و چه مربوط به رویدادهای مادی یا گردبادهای عاطفی باشد، ارتباط‌دهنده‌ای با وجود پر رمز و راز بوده است. البته با گذشت زمان، «من» اغلب روی آن تصویر و (نه انرژی‌ای که به آن تصویر حیات می‌داد)، متمرکز می‌شود. زمانی که انگاره تبدیل به یکی از مصنوعات «من» می‌شود، این احتمال زیاد است که انرژی ابتدایی، آن شکل را ترک کرده و جای دیگری برود، همچنان که یونگ در مورد اسطوره‌های المپ به این نکته اشاره کرده است. یونگ می‌گفت اسطوره‌ها نمی‌میرند، اما انرژی آن‌ها از انگاره آن‌ها خارج می‌شود؛ با این حال چسبیدن ما به انگاره یا باور قدیمی باعث می‌شود تجربۀ همراه با بار عاطفی قدرتش را در مورد ما از دست بدهد.

شخصی که رؤیای به دست آوردن یک شئ جدید یا موقعیتی در زندگی به منظور فراهم آوردن مقادیر زیاد شادی یا احساس خوشبختی را در سر می‌پروراند، ناگزیر کارش به نارضایتی ختم می‌شود. شور و نشاط ناشی از شئ یا موقعیت، (که بی‌آن که فرد متوجه آن باشد، جنبۀ ناخودآگاهی از برنامۀ کاری خود اوست که به آن پرداخته نشده است) مصرف شده و به طور مستقل دوباره وارد ناخودآگاه شده است، جایی که منتظر یک هدف جدید می‌ماند که بخواهد روی آن فرافکنی کند.

تمایل «من» ما به چسبیدن به یک انگاره و اسیر نگه داشتن این انگاره در برنامۀ کاری‌مان برای امنیت، به قدیمی‌ترین گناهان مذهبی، یعنی گناه بت‌پرستی منجر می‌شود. وجود پر رمز و راز زنده، سفت و سخت شده و تبدیل به یک مفهوم می‌شود؛ یک باور و نه یک تجربه و دیگر شادابی و نشاط وجود پر رمز و راز را ازدست می‌دهد. در این صورت فرد تنها با دست‌سازه‌های باور به جا می‌ماند (دست‌سازه‌هایی که نیاز به تقویت دوباره دارند، چیزهایی همچون بازسازی‌های مذهبی یا گردهمایی‌های انگیزشی). ما چیزی که یک تجربۀ زنده نیست و خدایان عجیب و غریبی را می‌پرستیم، خدایانی که همۀ آن‌ها در نهایت ما را ناکام می‌گذارند. ما نیاز به تجربۀ وجود متعالی را به افراد، اشیا و آرمان‌ها انتقال می‌دهیم و بعد حیران می‌شویم که چرا آن‌ها ما را ناامید می‌کنند. وقتی فرد درگیری واقعی یا صادقانه با وجود پر رمز و راز داشته باشد، این حالت نه قابل‌ تعریف است و نه قابل‌ توضیح و نه قابل‌ انتقال به دیگران.

فهرست مطالب کتاب صوتی