معرفی و دانلود کتاب صوتی کافهی خیابان گوته
برای دانلود قانونی کتاب صوتی کافهی خیابان گوته و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی کافهی خیابان گوته
کتاب صوتی کافهی خیابان گوته اثری از حمیدرضا شاه آبادی، نویسنده و پژوهشگر ایرانی است. شاه آبادی در این کتاب راوی ماجراهای مردی به نام کیانوش مستوفی است که به دلیل خیانت فردی از جمع انقلابیشان به زندان میافتد. او پس از آزادی، عازم آلمان میشود. آنجاست که بالاخره خیانتکار را مییابد اما او که دیگر پیرمردی هفتادساله است و مبتلا به آلزایمر، اکنون خودش را کودکی هفتساله تصور میکند و کیانوش ناگزیر است تلاش بسیاری به خرج دهد تا با برگرداندن حافظهی پیرمرد، طعم انتقام را به او بچشاند.
دربارهی کتاب صوتی کافهی خیابان گوته
کیانوش مستوفی، نوهی میرزا یوسف خان مستوفی، روشنفکر برجسته و پرآوازهی دوران مشروطیت است. او مدیر کافهای در فرانکفورت آلمان است. روزی بر حسب تصادف، نویسندهای را ملاقات میکند که با بورسیهی پژوهشی به آلمان آمده تا دربارهی یک کتاب کودک آلمانی که صدوهفتاد سال پیش نوشته شده است، تحقیق کند. کیانوش نویسنده را در شرایطی ملاقات میکند که در انتظار دیدن فیلمی از کوئنتین تارنتینو در حال وقتکشی است. پس از اندکی گفتوگو با وی، به نویسنده اعتماد میکند و رازش را برای او برملا میسازد و «شهریار» را به او نشان میدهد؛ شهریاری که یکی از اعضای فعالِ گروه انقلابیشان بود تا آن هنگام که خیانتش باعث شد کیانوش به زندان بیفتد و زندگیاش دستخوش تغییر و تحولی ابدی گردد. کیانوش میخواهد انتقام از دست رفتن جوانی و عشق و فقدان مادرش را از شهریار بگیرد اما انتقام گرفتن از شهریار به این سادگیها نیست. او حالا دیگر پیرمردی هفتاد ساله است و به آلزایمر مبتلاست. شهریا خودش را نه مردی مسن که کودکی هفت ساله تصور میکند و چندان چیزی از گذشته به خاطر ندارد. کیانوش از نویسنده درخواست میکند که از مهارت داستانسراییاش برای کودکان بهره بگیرد و با مرور خاطرات مشترک، حافظهی پیرمرد را به او برگرداندند تا بالاخره به هر شکل ممکن، انتقام خود را از او بستاند.
حمیدرضا شاه آبادی در کتاب صوتی کافهی خیابان گوته راوی ماجرایی بسیار متفاوت و جذاب است. کیانوش مستوفی، نوهی میرزا یوسف خان مستوفی، شخصیت اول رمان دیلماج نوشتهای از همین نویسنده است و بهنوعی میتوان کافهی خیابان گوته را ادامهای بر دیلماج دانست. شاه آبادی که دانشآموختهی رشتهی تاریخ است، در پس روایات خود اشاراتی گاه مستقیم و گهگاه غیرمستقیم به رویدادهای تاریخی دارد. کافهی خیابان گوته نیز از این قاعدهی پرتکرارِ آثار او مستثنی نیست. روایت شاه آبادی ترکیبی از تاریخ و آرمانخواهی و عدالتطلبی و عشق و خیانت است؛ روایتی که بیان شده تا هم از تاریخ هم از بازیگرانِ آن انتقام بگیرد. کیانوش مستوفی قربانی زمان است. عشقِ زندگی و شور و حال جوانیاش را در گذر سالها از دست داده و آیندهای برای خود متصور نیست. او انگیزهای برای ادامهی زندگی ندارد جز آنکه مسببان را به جزای گناه خود برساند و چون دستش از بلندای تاریخ، کوتاه است، گریبانِ شهریار رنجور و نسیانزده را گرفته است.
کیانوش مستوفیِ کتاب صوتی کافهی خیابان گوته را شاید بتوان نمادی از روشنفکران دهههای چهل و پنجاه و حتی شصت دانست؛ روشنفکرانی که واپسین روزهای قاجار و دوران پهلوی و انقلاب را تجربه کردند و در اغلبِ تلاشهای ناکام خود، به اندک دستاوردهایی رضایت دادند. روشنفکرانی که در پی یافتن چیزی فراتر از تفکرات چپ و راست و چهارچوبهای احزاب ملی و حکومتی بودند اما نتوانستند گامی مؤثر در راه آن آرمانهای دور از دسترس و بعید از ذهن بردارند.
کتاب صوتی کافهی خیابان گوته نه یک راوی که چندین و چند روایتگر دارد؛ از آن پژوهشگر ادبیات آلمان گرفته تا کیانوش مستوفی و دوستش کیوان رجب زاده و حتی گزیدههایی از «پیتر شلخته» اثر هاینریش هافمن را میتوان در فواصل فصلهای رمان یافت. اشراف حمیدرضا شاه آبادی بر تاریخ و تلفیق هنرمندانهی که او از ادبیات و گذر زمان در اثر خود ارائه داده است، بر جذابیت و کشش رمانش بسیار افزوده و پایان غیرمنتظرهی آن، این کشش را دوچندان کرده است.
کتاب صوتی کافهی خیابان گوته را به همت رادیو گوشه، در همکاری با انتشارات افق و با خوانش محمد شعبان پور میشنوید.
کتاب صوتی کافهی خیابان گوته برای چه کسانی مناسب است؟
شنیدنِ کتاب صوتی کافهی خیابان گوته را به تمامی علاقهمندان آثار ادبی معاصر بهویژه طرفداران رمانهای فارسی پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب صوتی کافهی خیابان گوته میشنویم
کیانوش چیزی به کریستینا گفت و بعد با دست راه را نشانم داد. با هم رفتیم تا انتهای کافه و از آنجا از پلههایی چوبی که غیژغیژ صدا میکردند بالا رفتیم. بالای پلهها یک در بود. کیانوش در را با کلید باز کرد و هر دو وارد شدیم. فضا تاریک بود و بوی گندیدگی چیزی میآمد. کیانوش گفت: «صبر کنید پردهها رو بکشم.»
من کنار در ایستادم و کیانوش روی کف چوبی اتاق غیژغیژکنان جلو رفت و پردهها را باز کرد. آن وقت اتاق نسبتاً روشن شد. همزمان صدای حرکت یک قطار را شنیدم و در چند لحظه همهی چیزهای داخل اتاق را از نظر گذراندم، یک میز غذاخوری چوبی دونفره با یک صندلی در طرف راستش، یک تلویزیون قدیمی روی یک میز کوچک چوبی دیگر، یک چوبلباسی دیواری که کت قرمزرنگی به آن آویزان بود و بالاخره پیرمردی که روی یک صندلی راحتی روبهروی میز تلویزیون لم داده بود. البته از دور و وقتی که هنوز چشمهایم به روشنایی عادت نکرده بودند، اینطور به نظر میرسید، وگرنه وقتی بهتر نگاه کردم فهمیدم که پیرمرد با طناب پلاستیکی به صندلی بسته شده و البته سر و صورتش هم زخموزیلی و خونین است. درواقع پیرمرد از فرط بیحالی وارفته بود، از دور در تاریکوروشن اتاق به نظر میآمد که روی صندلی لم داده و تلویزیون تماشا میکند. کیانوش با لحن رئیس یک شرکت بزرگ که بخواهد جدیدترین محصولش را در تلویزیون معرفی کند با دست به پیرمرد اشاره کرد و گفت: «بفرمایید این هم راز من!»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی کافهی خیابان گوته |
نویسنده | حمیدرضا شاه آبادی |
راوی | محمد شعبان پور |
ناشر چاپی | نشر افق |
ناشر صوتی | رادیو گوشه |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۹ ساعت و ۸ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی ایرانی |