معرفی و دانلود کتاب صوتی پیامبر و رازهای دل

معرفی کتاب صوتی پیامبر و رازهای دل

کتاب صوتی پیامبر و رازهای دل اثر جبران خلیل جبران، دربردانده‌ی نوشتارها و پندهایی است که مردی عالم به نام المصطفی می‌خواند. او با افراد مختلف، پیرامون مفاهیم کلیدی اخلاق و زندگی مانند کار، شادی و اندوه، آزادی، بخشش و... سخن می‌گوید.

کتاب صوتی پیامبر و رازهای دل، عاشقانه‌ای سرشار از جملات لطیف است که با نثری افسون کننده به ستایش عشق و زیبایی در زندگی بشر می‌پردازد. این اثر از سال 1930 تا به امروز در لیست پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان قرار گرفته و به 50 زبان ترجمه شده و ده‌ها میلیون نسخه از آن در سراسر دنیا به فروش رسیده است.

این اثر مجموعه‌ای از شعرهای پراکنده نویسنده خوش ذوق و هنرمند لبنانی جبران خلیل جبران است که در دو بخش اصلی ارائه شده که عنوان کتاب نیز از آن برگرفته شده است؛ «پیامبر» و «رازهای دل». چیزی که این اشعار را دل‌نشین و زیبا می‌کند و به آن‌ها لطافتی عمیق و روح می‌بخشد معنایی است که شاعر از طریق اشعارش به مخاطب انتقال می‌دهد. او از خلال شعرهایش به مخاطبانش و به تمامی انسان‌ها درباره‌ی زندگی و حیطه‌های گوناگون آن آگاهی می‌بخشد. در واقع جبران خلیل جبران بی‌آن‌ که درباره‌ی پدیده‌ای قضاوت کند، به انسان‌ها می‌گوید چطور از میان خوبی و بدی، آزادی و اسارت، عشق و رنج، شادی و غم راه خویش را به سوی تعالی بگشایند. کلمات او سرشار از احساس‌اند و انسانیت، گویی او به جای تمام انسان‌ها زندگی کرده و اکنون در پی این مقصد است تا دیگران را به قله‌ای برساند که خود بر فراز آن ایستاده است.

پیامبری به نام المصطفی در 17 روز از ماه ایلول، ماه برداشت محصول، آن‌گاه که ذهن و قلب مردم به اندازه‌ی مزارع کشاورزی آماده‌ی ثمر دادن و شکفتن است، در حالیکه چشم انتظار رسیدن کشتی خویش است، برای مردم از زندگی می‌گوید. مردمان، مخاطبان مختلف سخنان او هستند. هر کدام از گروهی و از دسته‌ای، هر کدام با میلی و آرزویی، هر کدام در فکر آینده‌ای که مسیرش با دیگری هزار بار متفاوت است، به نزد پیامبرشان می‌آیند و درباره‌ی هر موضوعی از او سوال می‌پرسند. آن‌گاه المصطفی آنان را رهنمودی روشن می‌دهد و تاریکی و ابهام را از وجودشان می‌زداید.

جبران خلیل جبران (Kahlil Gibran) موفق‌ترین نویسنده و هنرمند معاصر عرب است که زندگی سختی در کودکی داشت و در 12 سالگی به همراه مادرش به آمریکا مهاجرت کرد. او بارها به وطنش بازگشت و مقطع‌هایی از تحصیلش را نیز در لبنان سپری کرد. او نه تنها از پیشگامان ادبیات نوین عربی است، بلکه در جهان امروز و در ایران نیز بسیار پرآوازه و اثرگذار بوده است.

جبران خلیل جبران، بیش از 15 جلد کتاب به زبان عربی و انگلیسی به نگارش درآورده است که معروف‌ترین اثر او رمان موفق پیامبر است. او زبانی شاعرانه در توصیف عشق و زیبایی دارد؛ که از تفکراتش نسبت به عشق و تاثیر آن بر زیبایی زندگی بشر سرچشمه می‌گیرد.

در قسمتی از کتاب صوتی پیامبر و رازهای دل می‌شنویم:

المصطفی آن برگزیده دوست‌داشتنی، که فروغ تاب ناک فجر روزگار خود بود، 12سال در شهر اورفالس در انتظار کشتی‌اش مانده بود، تا بیاید و او را به جزیره زادگاهش بازگرداند. در سال دوازدهم، در هفتمین روز از ماه، ماه برداشت محصول از تپه آن‌سوی حصار بالا رفت و به دریا نگریست. و دید که کشتی‌اش در مه می‌آید. آنگاه دروازه‌های دلش گشوده شدند، و شادی‌اش در سطح دریا به پرواز درآمد و تا دوردست‌ها رفت. او آنگاه چشمانش را بست، و در سکوت‌های آیینه گونه روحش دعا کرد. سایه اندوهی بر او افتاد، و در دل اندیشید: چه سان خاطرآسوده و خرسند از اینجا بروم، نه بی‌زخمی بر دل از اینجا نخواهم رفت. روزهای درد و مهنتم در این شهر گرچه دراز بود و شب‌های تنهایی‌ام چه بی‌پایان. آه کیست که بتواند بی‌دریغ و افسوس، تنهایی و درد خویش را بگذارد و بگذرد؟

من پاره‌های روحم را در این کوچه‌ها پراکنده‌ام. کودکان آرزوهایم برهنه در دامنه‌های این تپه‌ها می‌گردند و من نمی‌توانم فارغ از محنت و درد، این‌ها را رها کنم و بروم. این جامعه‌ای نیست که به‌راحتی از تن بیرون آورده و به یک‌سو بی افکنم. بلکه پوست و گوشت تنم است که باید با دست خود بشکافم آن را و نیز اندیشه‌ای نیست که ترک گویمش . بلکه دلی است با گرسنگی و تشنگی نرم شده است. اما بیش از این درنگ نتوانم کرد دریایی که همه‌چیز را به خود می‌خواند، مرا نیز صدا می‌زند. باید به کشتی سوار شوم، زیرا هرچند لحظه‌های شب سوزان و یخ‌زده‌اند، اما ماندن و درنگ کردن، انجماد روح است و افتادن به زندان تنگ و بی روزن قالب‌ها. کاش می‌توانستم هر آنچه را که اینجا است را با خود ببرم اما چگونه می‌توانم، صدا توان آن را ندارد که زبان و لب‌هایی که به او پروبال پرواز داده‌اند بردارد و با خود ببرد. او باید یکه و تنها در آسمان اسیری سیر کند، عقاب هم تنها و فارغ از آشیان خویش در برابر چشمان روشن خورشید، خط افق را می‌پیماید.

دریانوردان دیار خویش را به‌جا آورد، روحش به هوای آن‌ها فریاد برآورد و گفت: ای فرزندان مادر دیرینه‌ام، ای سواران بر موج‌ها چه بسیار در دریاهای رؤیاهایم بادبان برافراشته‌اید و اکنون در ساحل بیداری‌ام پهلوگرفته‌اید. که رؤیای ژرف‌تر من است.
من آماده رفتن هستم. و بادبان افراشته اشتیاق و غم بی‌تاب باد است. تنها یک‌نفس دیگر از این هوای آرام می‌کشم و تنها یک نگاه عاشقانه دیگر به پشت سر می‌اندازم، آنگاه در میان شما خواهم بود. دریانوردی در میان دریانوردان و تو ای دریای بی‌کرانه‌ای مادر بی‌خواب که آرامش و آزادی روح جویبار تنها در تو است. این جویبار پیچ‌وتابی دیگر در این دره خواهد خورد، نغمه‌ای دیگر در این بیشه‌سر خواهد داد آنگاه به سویت می‌آید.

فهرست مطالب کتاب صوتی