معرفی و دانلود رایگان کتاب صوتی مقام رسمی

عکس جلد کتاب صوتی مقام رسمی
قیمت:
رایگان
۳۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب صوتی مقام رسمی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب صوتی مقام رسمی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب صوتی مقام رسمی

کتاب صوتی مقام رسمی داستانی جذاب و شنیدنی از ویلیام سامرست موآم یکی از معروف‌ترین نویسندگان و نمایش‌نامه‌نویسان انگلیسی است.

لوئیس ریمایر با شماره 68763 به اتهام قتل همسرش، دوره‌ی دوازده‌ ساله محکومیتش را در زندان سن لورن دو مارونی، ندامتگاه بزرگی در گینه‌ی فرانسه می‌گذراند. او به دلیل این که قبلا پلیس بود و همچنین رفتار خوبش در زندان به عنوان جلاد رسمی انتخاب شده است. برای او کلبه‌ای در 500 متری زندان ساخته‌اند تا از دست دیگر مجرمین در امان باشد. تا این که یک روز کاری پرکار در زندگی‌‌اش پیش می‌آید و او قرار است گردن شش مرد محکوم به اعدام را بزند.

ویلیام سامرست موآم (William Somerset Maugham) یکی از پرکارترین داستان‌نویسان قرن بیستم بود و در زمان حیاتش میلیون‌ها نسخه از داستان‌های بلند و کوتاه و نمایشنامه‌های وی به زبان‌های مختلف ترجمه و به فروش رفت. از معروف‌ترین آثارش می‌توان "وفای زن و داستان‌های دیگر"، "لبه تیغ"، "لرزش برگ" و "حاصل عمر" را نام برد.

در قسمتی از کتاب صوتی مقام رسمی (An official position) می‌شنویم:

قیافه‌اش خشن بود، اما مگر می‌شود هیچ‌وقت از چیزی مطمئن بود. او خودش دیده بود که یک زندانبان؛ یک آدم درشت هیکل و قوی، موقع انجام اعدام غش کرده و مرده بود. نمی‌خواست که دستیارش در زمان نامناسب دچار حمله‌ی عصبی شود. لبخند دوستانه‌ای به او زد و با انگشت در بسته‌ای را که پشت آن گیوتین قرار داشت نشانش داد.
«این هم یه نوع کاره. می‌دونی، شش نفرند. وضع بدیه. هر چی زودتر تموم شه بهتره!‌»
«اوه، نگران نباش! بعدِ چیزایی که این‌جا دیده‌م، از هیچ چی نمی‌ترسم. منظورم اینه که برام فرقی با کندن سر مرغ نداره.»
لوئیس ریمایر قفل در را باز کرد و به داخل رفت. دستیارش هم بدنبالش وارد شد. در آن اتاق کوچک که بزرگتر از یک سلول نبود، به نظر می‌رسید که گیوتین همه‌ی فضا را گرفته است و شوم و شیطانی آن‌جا ایستاده است. لوئیس ریمایر صدای نفس‌ زدن آرامی‌ را شنید، رویش را برگرداند و دید که زندانبان با چشمانی وحشت زده به دستگاه زل زده است. رنگش از بیماری و تب و انگل، که همه‌ی محکومین به آن دچار بودند، زرد بود، اما حالا رنگش از شدت وحشت پریده بود. جلاد با خوشدلی خندید.

«چیزی رو به یادت می‌آره؟ تا حالا ندیده بودی؟»
«نه، هیچ‌وقت!»
لوئیس ریمایر از ته گلو خندید.

«اگه دیده بودی که حالا زنده نبودی تا بتونی قصه‌ش رو برا کسی تعریف بکنی. چطوری از زیرش در رفتی؟»
«داشتم از گرسنگی می‌مردم. بهشون التماس کردم یه چیزی بدند بخورم، اما به جاش سگ‌هاشونو ول کردن طرفم. من هم کشتم‌شون. به اعدام محکوم شدم، اما وکیلم رفت پاریس و از رئیس جمهور برام تخفیف گرفت.‌»
لوئیس ریمایر که رضایتش از برق چشم‌هایش پیدا بود، گفت: «نمی‌شه انکار کرد که زنده بودن از مردن بهتره»

فهرست مطالب کتاب صوتی

32 دقیقه
بخش اول
31 دقیقه
بخش دوم

مشخصات کتاب صوتی

نام کتابکتاب صوتی مقام رسمی
نویسنده
مترجمهما کریمی
راویمعصومه نورزاد
ناشر چاپی خانه داستان چوک
ناشر صوتینشر ماه آوا
سال انتشار۱۳۹۷
فرمت کتابMP3
مدت۱ ساعت و ۲ دقیقه
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب‌های داستان کوتاه خارجی، کتاب‌های داستان و رمان خارجی
قیمت نسخه صوتی

نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی مقام رسمی

بهنام رئیسی
۱۴۰۲/۴/۱۶
کتاب خیلی خوبی بود و داستان قشنگی داشت و جزئیات داستان هم به زیبایی توصیف کرده بود، اما مشکلی که داشت این بود که گوینده این کتاب صوتی یک خانم بود، با توجه به اینکه شخصیت اصلی این داستان آقا بود، باید گوینده هم آقا می‌بود تا متناسب باشد، این تنها ایراد این کتاب صوتی بود وگرنه همه چیز دیگر این کتاب ۵ صوتی عالی بود، خواستم بخاطر این ایرادش یک ستاره کم بدهم اما بخاطر داستان خیلی خوب این کتاب تصمیم گرفتم ستاره بدهم، گذشته از زیبایی داستان این کتاب، آموزنده هم بود و این کتاب صوتی باعث می‌شود شنونده لحظه لحظه داستان را تصور کرده و در مورد همه آن لحظه‌ها و در مجموع در مورد کل داستان این کتاب تفکر کند و این بسیار ارزشمند است و در واقع هدف هر کتابی هم این است که مردم را تشویق به تفکر کند و قطعا شنیدن این کتاب صوتی بسیار زیبا را به همه پیشنهاد می‌کنم و مطمئنا کسی از شنیدن این کتاب پشیمان نمی‌شود، از کتابراه هم بسیار تشکر می‌کنم که چنین کتاب‌های زیبایی را رایگان کرده است❤
فاطمه خجسته
۱۴۰۱/۱۲/۲۷
کتاب کوتاه، اما قشنگیه. لحن خونسرد و حق به جانبی که نویسنده برای شخصیت اصلی داستان به کار گرفته بود تا همه چیز عادی و دلپذیر جلوه کنه، با ماهیت شغل و انتخاب‌های او در تناقض عجیبی بود و یک نوع سردرگمی خاصی از این همه بدیهی و خوشبینانه به نظر رسیدن همه اتفاقات بر وجود خواننده سایه افکن میشد. بین یاد سطرهای داستان، کتاب استثنا باشید دارن هاردی افتادم که معتقد بود: گاهی تنها سه چهار درجه منحرف شدن از مسیر اصلی زندگی، در گذر زمان یک شخص رو فرسنگ‌ها از زندگی آرام و اهدافش دور می‌کنه.
چگونگی ازدواج شخصیت داستان، چگونگی از دست دادن همسرش و مسیری که تا پذیرش شغل جلادی در پیش می‌گیره و نهایتا رویای تاسیس یک کافه‌یدلپذیر، هرگز اتفاقاتی عادی نیست. تک تک انتخاب‌های او شرایط رو در حالی پیچیده‌تر می‌کنه که نویسنده با بازگویی افکار شخصیت اصلی داستان، این حس رو به مخاطب القا می‌کنه که بر این باوره: «در رخ دادن هیچ یک از این وقایع، کوچکترین نقشی نداشته و صرفا پیش اومده.»
یک قسمت داستان حقیقتا برام حیرت انگیز بود، شخصیت اصلی داستان، اعتراف می‌کنه، وقتی شخصی گرفتار می‌شده، بارها و بارها در طول زندگیش دوستانش رو دیده که به عنوان شاهد، از هیچ تلاش و حتی اغراق کردنی فروگذار نمی‌کنند تا شرایط زندگی و مجازات برای دوستشون سخت و سخت‌تر بشه و بعد در موقعیتی قرار می‌گیره که بر این باوره، دقیقا کسانی همین رفتار رو با او در پیش می‌گیرند که کوچکترین آسیبی به اونها نرسونده و مجازاتی رو که میشد پس از گذر سه چهار سال ازش خلاصی یافت، با شهادت‌هاشون به یک عاقبت بسیار سهمگین تری بدل می‌کنند.
واقعیتش دلم می‌خواست این داستان اینقدر زود تموم نمیشد و بیشتر به جزئیات پرداخته شده بود، این دوگانگی در عادی جلوه دادن شر
آنیتا ارزانی
۱۴۰۱/۴/۲۵
درود و سپاس فراوان از همه مسئولین عزیز کتابراه🍃🌟🌟🌟🌟🌟🍃
آثار بعضی نویسندگان از جمله موام جای هیچ بحث و نقدی از سوی خوانندگان غیر حرفه‌ای ندارد، لذا میتوان از دستآوردهای قلم آنان در تجربه زندگی دیگران بهره برد. نمبتوانم داستان را لو بدهم ولی درس داستان میگوید جلاد دوم ماجرا نباید به هر دلیلی و
پا در راه جلاد پیشین میگذاشت با توجه به اینکه از سرنوشت شوم او آگاهی داشت. بوته خوشبختی در شرایط دشوار هم میتواند به گل بنشیند عطر خود را تقدیم خواهانش کند!
هر چند دلیل کشتن جلادان را درک نکردم! این نشد، یک جایگزین دیگر، در هر صورت عمل اعدام انجام میگرفت و کشتن مجری تاثیری در امر مجازات نداشت. نفس عمل جلاد خیلی جالب بود: بیرون زندان در نقش پلیس و درون زندان باز هم نقش مجری عدالت در حالیکه خود مجرم بود؟!
✔ از مترجم، بر خوان و هر دست اندر کار این اثر زیبا سپاسگزارم، لحظات پر باری در میهمانی این کتاب به من هدیه شد. قدر دان شما هستم🍃💜🌷🍃
احمد
۱۴۰۳/۱/۱۹
سلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز کتاب کوتاه، اما قشنگیه. لحن خونسرد و حق به جانبی که نویسنده برای شخصیت اصلی داستان به کار گرفته بود تا همه چیز عادی و دلپذیر جلوه کنه، با ماهیت شغل و انتخاب های او در تناقض عجیبی بود و یک نوع سردرگمی خاصی از این همه بدیهی و خوشبینانه به نظر رسیدن همه اتفاقات بر وجود خواننده سایه افکن میشد. بین سطرهای داستان، یاد کتاب استثنا باشید دارن هاردی افتادم که معتقد بود: گاهی تنها سه چهار درجه منحرف شدن از مسیر اصلی زندگی، در گذر زمان یک شخص رو فرسنگ ها از زندگی آرام و اهدافش دور می کنه. چگونگی ازدواج شخصیت داستان، چگونگی از دست دادن همسرش و مسیری که تا پذیرش شغل جلادی در پیش می گیره و نهایتا رویای تاسیس یک کافه ی دلپذیر، هرگز اتفاقاتی عادی نیست. تک تک انتخاب های او شرایط رو در حالی پیچیده تر می کنه که نویسنده با بازگویی افکار شخصیت اصلی داستان، این حس رو به مخاطب القا می کنه که بر این باوره: «در رخ دادن هیچ یک از این وقایع، کوچکترین نقشی نداشته و صرفا پیش اومده.» یک قسمت داستان حقیقتا برام حیرت انگیز بود، شخصیت اصلی داستان، اعتراف می کنه، وقتی شخصی گرفتار می شده، بارها و بارها در طول زندگیش دوستانش رو دیده که به عنوان شاهد، از هیچ تلاش و حتی اغراق کردنی فروگذار نمی کنند تا شرایط زندگی و مجازات برای دوستشون سخت و سخت تر بشه و بعد در موقعیتی قرار می گیره که بر این باوره، دقیقا کسانی همین رفتار رو با او در پیش می گیرند که کوچکترین آسیبی به اونها نرسونده و مجازاتی رو که میشد پس از گذر سه چهار سال ازش خلاصی یافت، با شهادت هاشون به یک عاقبت بسیار سهمگین تری بدل می کنند.
م ف
۱۴۰۲/۱۰/۶
داستان قشنگی بود. کمی ترس به دل می‌انداخت ولی در عین حال جالب بود. زندگی و احساسات انسانهایی را میگوید که به دلی خطایی که ممکن است حتی در یک لحظه اتفاق بیفتد، به نوعی از جامعه طرد شدند یا در جامعه نشان‌دار شدند این میتونه عبرت انگیز باشه. حتی اگر فرد پشیمان شده باشه یا درس عبرت گرفته باشه ولی بی از باقیمانده زندگی‌اش تاثیر آن اتفاق نخواهد بود، یا نمیتواند دوباره به زندگی عادی برگردد یا اگر هم به زندگی عادی برگردد سایه‌های تاریک خطایش وجود خواهد داشت. موسیقی متن همخوانی خوبی داشت و مانع شنیدن صدای راکی نبود. راوی داستان بسیار توانا داستان و روایت میکرد و احساسات به خوبی منتقل میشد با اینکه خانم نورزاد بسیار زیبا و جذاب داستان خوانی میکردند ولی از اونجایی که شخصیت اصلی یک مرد بود و روایت داستان هم تا حدی خشن بود و راجع زندانیان و قاتلان مرد بود شاید بهتر می‌بود که داستان و با صدایی مردانه بشنویم. البته که نظر من از ارزش کار و توانایی خانم نورزاد کم نمیکنه
betWeen دامنی
۱۴۰۲/۹/۲۲
به نام خدا یک داستان کوتاه دیگر اما اینبار از نویسنده‌ای که تابحال از آثارش چیزی نخوانده بودم به اسم ویلیام سامرست که حس میکنم نامش را قبلا شنیده نمیدانم شاید شنیده باشم خب حال بگذریم و به اصل داستان بازگردیم که مقداری پیچیده است و حس میکنم به طور کامل آن را نفهمیدم اما این نیز مانند مابقیه کوتاه و داستان‌های جمله مساعل مختلف اجتماع را مطرح میکند که در ابتدای داستان هم شاهد آن هستیم که گویی کسی را در جنگل اعدام کرده بودند یا همچین چیزی اما کمی جلوتر میرویم شخصیت داستان ما کمی فراتر میرود داستان بال و پر بیشتری میگیرد و خود داستان در حول محور مساعل زندگی روزمره است و نیاز‌های بسر اعم از جنسی و عاطفی و اعمال و رفتارش که این مساعل منجر به افراط میشوند و راه به جاهای باریک تری کشیده میشود به طوری که به زندان میرود و باز آن جا نیز مقداری ادامه میکند تا اینکه دوباره نقطه‌ی اول داستان به پایانش پیوند میخورد گویی که بار دیگر این اتفاق میخواهد رخ بدهد و داستان در جنگل روایت میشود که د رآن شخصی را اعدام کرده بودند اما در اینحا باز هم شاهد این موضوع هستیم و کمی داستان جنایی میشود و درنهایت با ضربه‌ی چاقو کشته میشود و میگویند عدالت اجرا شد!
عرفان
۱۴۰۲/۷/۲۸
خب در کل گوینده گرامی خیلی عالی داستان رو فضا سازی کرده و لحن بیان خوبی داشت اما من زیاد داستان برام جالب نبود چون خب داستان درمورد مردی بنام لویس بود که قبل از مرتکب شدن به قتل خودش افسر پلیس بودماجرای قتل همسرش زیاد جذاب نبود و خودشم زیاد شخصیت جالبی نداشت ولی خب بعد از اینکه به زندان منتقل شده و بود به دلیل خوش رفتاری تلاش کردن برای جلب رضایت و توجه بالا دستی‌ها تونسته بود شغلی برای خودش دست و پا کنه اونم شغل جلادی. خب اون چون خودش قبلا مامور قانون بود مسلما محکومین داخل زندان از اون خوششون نمی‌امد ولی خب به هرحال برای لویس اهمیتی نداشتو خب در نهایت هم به دست همون‌ها کشته شدولی خب خوندن کتاب هم خالی از لطف نبود که دو مطلب رو خوب از اون میشد برداشت کرد و حتی با وجود اینکه خیلی‌ها توی این دوره زمونه بهش واقفن ولی بازم میشه گفت تلنگری بود که دوباره آدم به خودش بیاد یک اینکه حرف‌ها و مشکلات خودمون رو برای حتی نزدیک‌ترین افراد زندگیمون نیگم چون همون آدم‌ها توی شرایط خودش از اون حرف‌ها علیه خودمون ازمون استفاده می‌کنندومیش که دو تکه از کتاب بود که خودم خوشم امد و از نظرم تعریف تامل برنگیزی بود 1 اینکه روزی که تو از دنیا دیگه چیزی نباشه که بخوای تو خوشبخت و خرسندی حالا این خرسندی زیاد تا یه حدی به چی برمی گرده؟ به قناعت و سخت گیر نبودنت 2 این جملش که گفت زندگی با تمام ناملایماتش ارزش ادامه دادن رو داره و واقعا قشنگ بود خلاصه درکل برای گوش دادن زیاد بدک نبود ولی زیادم جالب نبودبا سپاس
📚الناز محمدی📚
۱۴۰۱/۶/۱۸
🍁 اولین کتاب بود که از این نویسنده میخونم. ابتدا بعد از داستان فکر کردم به دلیل محتوای این کتاب ایشون فرانسوی هستند، اما بعد که گوگل کردم متوجه شدم ایشون انگلیسی هستند، ولی به علت کار پدرش در سفارت فرانسه آن جا به دنیا آمده. و زمان زیادی را هم تا زمان مرگش در جنوب فرانسه زندگی کرده. پس کاملا به و قانون، گیوتین قوانین کهنه فرانسه اشراف داشته. امیدوارم در آینده‌ای نزدیک با کتاب‌های دیگر این نویسنده هم در کتابراه آشنا شم. و اما در مورد کتاب باید بگم؛ من لذت بردم و کتاب خوبی بود، اما من هم فکر میکنم این صدای گوینده بل تمامی زیبایی‌ها و سلیس بودن، برای این داستان که پر از خشونت بود و به جای راوی جواد مرد داستان صحبت میشد، مناسب نبود. خط داستان، قصه بسیار خشونت آمیزی از زمان جلادی فرانسه توسط گیوتین که خود اختراع کرده است بود. مقام رسمی پلیس‌ای بود قاتل که زنش را به دلیل خواستن پول و مشکلات ناچیز کشته بود، و در زندان ارتقا یافته بود به مقام رسمی جلادی!
و نهایتا هم مکافات عمل کارهاشو‌دید و‌جلاد آخر داستان کشته شد. ما زندگی‌مون برآیند کارهای خوب و بدی هست که انجام میدیم. و مکافات عمل خودمون رو پر زندگی خواهیم دید، چه خوب چه بد.
از لحاظ ساختاری هم کتاب بی نقصی بود. اینکه نویسنده تا این حد به جزئیات پرداخته و برای خواننده تصویرسازی کرده بود واقعا بی نقص بود. جلاد توی این داستان به خاطر اینکه ماموری در مقام رسمی جلادی بود، خود هم توسط تبه کاران کشته شد و به جزای مشابه‌ای رسید.
ممنون دوست عزیزم کتابراه☘️
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۱/۴/۱۴
داستان یک پلیس که پس از کشتن زنش تو زندان به عنوان یک مقام رسمی بکار جلادی مشغول میشه و اسم داستان برگرفته از مقام شخصیت اصلی داستان و روایتش هست. داستان خشنی بود و برای افرادی که روحیه لطیف تری دارن توصیه نمیکنمش. نکات زیادی رو با خودش به همراه داشت که برجسته ترینشون این بود که همیشه بدترین ضربه و رو از نزدیک‌ترین افراد توی زندگیمون میخوریم. وفق دادن خودمون با شرایط اینکه برای دست یابی به ارامش اون رو در درون خودمون جست و جو کنیم و توجه به اینکه عملکرد امروزمون فردای مارو میسازه پس حواسمون به اعمالمون باشه. اگرچه صدای خانم گوینده خوب بود و ولی برای این داستان اصلا مناسب نبود و بهتر بود گوینده یک مرد باشه اگرچه تمام تلاششون رو برای القای بهتر حس و حال داستان کردن یک جاهم فعل نِشَستَن رو نَشُستَن خوندن و عملکَرد رو مدام عملکِرد تلفظ میکردن. در کل داستان خوبی بود و فضاسازی خوبی هم داشت.
Mojgan Hatai
۱۴۰۲/۱۰/۴
داستانی خشن و در عین حال جذاب...
مردی از جنس قانون... بی قانونی میکند اما جالبه که نویسنده وی را یک قربانی میداند تا یک مجرم!!!
درس نخست: تنها یک نفس فاصله است میان آنچه هستی و آنچه خواهی شد... افسر پلیس، و اکنون قاتل همسر...
درس دوم: سخت کوشی ثمره می‌دهد حتی در زندان
درس سوم: جایگاه خودت را
بشناس و همنشین و یا هم‌صحبت هرکسی نشو... حتی اگر آدم‌های کمی اطرافت هستند.
درس چهارم: زندگی همواره خیلی بی رحمه و می‌تواند در اوج احساس سرخوشی، آنچنان نابودت کند که دیگر فرق شب و روز را ندانی...
جالب بود در بخش‌های آخر کتاب لوئیز داشت احساس خوشبختی می‌کرد و آن را مدیون همسرش می‌دانست که کشته بودش... که ناگهان در دام افتاد... از اوج به فوج رسیدن
کتاب بسیار قوی و پر محتوایی است... کتابراه ممنون
مریم بیاتی
۱۴۰۰/۹/۱۶
با سلامبه کتابراه گرانقدر که سهم بسزایی در پویایی اندیشه کتابخوانان دارد. پاینده باشید. کتاب مزبور را شنیدم. اولین بار بود که با اثری از سامرست آشنا می‌شوم. داستانی کوتاه در قالب برشی عمیق از زندگی یک انسان معمولی که با جنونی آنی، خود را به جرگه قاتلان وارد و سپس در کسوت جلاد، مجری عدالتی شدکه در و آخر گریبان خودش را هم گرفت. فقط با عرض پوزش برعم زحمات انجامی در تولید صوتی این اثر، باید بگویم، صدای گوینده خانم فوق العاده نامناسب بوده و نقشی مهم در اُفت کار داشت.
فروزان
۱۴۰۲/۳/۱۳
کتاب در مورد یک مجرم و از نگاه او نوشته شده از نظر او زنش بداخلاق و بی ملاحظه س و مدام بهش قر میزنه و ناخودآگاه و از روی عصبانیت همسرش رو بقتل میرسونه زندگیش روال عادیش رو از دست میده در حالیکه اون فقط، میخواد طبق میل خودش زندگی کنه انتخاب هاش اون رو به سمت زندگی در زندان میکشه و در حالیکه جلاد رو بودن صرفا برای گذران عمر انتخاب میکنه و بقولی شغل میبینه از زندگیش راضیه و لذت میبره علیرغم نفرت زندانیان از خودش، اهمیتی به احساس اونا نمیده در واقع به احساس هیچکس اهمیتی نمیده
سید علی هاشمی نسب
۱۳۹۹/۱/۱۱
بسیار کتاب جالبی بود و غیر قابل پیش بینی خیلی نکته‌ها درش بود اما چیزی که ازشم خوشم اومد که انسان میتونه احساس خوشبختی داشته باشه و اون خودمونیم که باید به اون برسیم و نیازی به این نیست که دیگری برای ما ایجادش کنه همچنین افرادی که بعنوان دوست انتخاب میکنیم و با اونا دردو دل میکنیم میتونند یک روزی و علیه خودمون استفاده کنند در آخر افرادی که کار قضاوت را دارند براحتی تصمیم به حکمی میگیرن که خودشونم اونو انجام دادن ولی کسی نتونسته اثباتش کنه.
فائقه
۱۴۰۱/۷/۲۸
یه مسئله‌ای در زندگیم فکرم رو مشغول کرده بود گفتم یه کتاب صوتی کوتاه بخونم تا از فکر وخیال در بیام راستش با وجود اینکه از صدای راوی لذت بردم وموضوع کتاب خوشم اومد ولی باز متوجه نشدم همسرش رو کشت چطور داستان لو رفت دستگیر شد فاصله قتل تا دادگاه چقدر طول کشید بعد جلاد زندان شد چی شد اصلا فکر کنم باید یه بار دیگه این کتاب رو گوش کنم ولی من هر وقت فکرم درگیره کتاب میخونم وحالم بهتر میشه ولی این کتاب کتابی نبود که تمرکزم رو از زندگیم پرت کنه وجذب کتاب کنه
Parviz Alborzi
۱۴۰۰/۱/۲۳
داستان بسیار خوبی بود. البته نویسنده‌اش هم نویسنده توانایی هست. به نظر میرسه تا حدودی تحت تاثیر کتاب پاپیون نوشته شده بعضی جاهایش هم شباهت تام به پاپیون داره مثل مکان زندان و ماهی گیری برای زن رئیس زندان. عزیزانی که نظر دادن نظرات جالبی بیان کردن ولی به نظر من کشته شدن شخصیت داستان به علت شغلش در و زندان نه به خاطر جرمش هم در خور تأمل هست. شاید نویسنده این رو هم میخواهد بگه مواظب کارهاتون باشین و از مکافات عمل غافل نباشین.
مشاهده همه نظرات 276

راهنمای مطالعه کتاب صوتی مقام رسمی

برای دریافت کتاب صوتی مقام رسمی و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.